کتاب آشپزخانه خانم گیلاس
معرفی کتاب آشپزخانه خانم گیلاس
کتاب آشپزخانه خانم گیلاس نوشتهٔ سیلویا پلات و ترجمهٔ نیلوفر امرایی است. انتشارات دنیای اقتصاد تابان این کتاب را روانهٔ بازار کرده است؛ کتابی حاوی دو داستان از نویسندهای بزرگ برای بچهها. این از مجموعه «کتابهای کودکان و نوجوانان دارکوب» از این انتشارات است.
درباره کتاب آشپزخانه خانم گیلاس
در کتاب آشپزخانه خانم گیلاس که با تصویرسازیهای «دیوید رابرتز» منتشر شده، دو داستان که تنها میراث داستانی سیلویا پلات برای کودکان است، گردآوری شده است. این دو داستان سراسر تخیل هستند و برای سالهای سال در دسترس نبودند، اما بهتازگی و همزمان با پنجاهمین سالمرگ نویسنده ناشران انگلیسی این داستانها را بازچاپ کردهاند. پلات داستان «این یک کتوشلوار معمولی نیست» را در سال ۱۹۶۶ و داستان «آشپزخانهٔ خانم گیلاس» را در سال ۱۹۵۸ در یکی از مجلات مشهور ادبی برای کودکان منتشر کرد.
خواندن کتاب آشپزخانه خانم گیلاس را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به همهٔ کودکانی که به خواندن داستان علاقه دارند، پیشنهاد میکنیم.
درباره سیلویا پلات
سیلویا پلات، زادهٔ ۲۷ اکتبر ۱۹۳۲ و نویسندهٔ داستان کوتاه، رماننویس و شاعر آمریکایی بود. او که در بوستون به دنیا آمد، پساز گذراندن تحصیلات اولیه به کالج اسمیت و نیونهام در دانشگاه کمبریج رفت. پلات پس از این دوران، موفقیتهای بزرگی بهعنوان شاعر و نویسنده به دست آورد. او در سال ۱۹۵۶ با شاعری به نام «تد هیوز» ازدواج کرد و پساز گذشت چندین سال، به همراه همسرش به انگلستان مهاجرت کرد. این زوج که دارای دو فرزند بودند، در سال ۱۹۶۲ از یکدیگر جدا شدند. پلات در بیشتر سالهای بزرگسالی خود به افسردگی حاد مبتلا بود و چندین بار تحتدرمان با شوک الکتریکی قرار گرفت. او سرانجام در ۱۱ فوریهٔ ۱۹۶۳ خودکشی کرد. «آشپزخانهٔ خانم گیلاس»، «کلمات»، «حباب شیشه» و «سرود مرغ آتش» از جمله آثار این نویسندهٔ آمریکایی هستند.
درباره نیلوفر امرایی
نیلوفر امرایی متولد سال ۱۳۶۸ بود. او نویسنده و مترجم ادبیات کودک و نوجوان و متخصص روابطعمومی و فرزند «اسدالله امرایی» مترجم مشهور است. نیلوفر امرایی با ترجمهٔ کتب متعددی در حوزهٔ کودک و نوجوان خدمات زیادی به حوزهٔ ادبیات کودک رسانده است. از جمله کتابهایی که نیلوفر امرایی ترجمه کرده است میتوان به «آشپزخانهٔ خانم گیلاس»، «با یک فکر بکر چه کار میتوان کرد»، «آموزش در خانه: ساعت ها» اشاره کرد. این مترجم پنج خرداد ۱۴۰۳ در ۳۶سالگی از دنیا رفت.
بخشی از کتاب آشپزخانه خانم گیلاس
«قهوهجوش هم برای عقب نماندن از قافله سریع پلق پلق صدا کرد و چراغ قرمزش بهمعنای آماده شدن قهوه روشن شد.
خانم گیلاس فنجانهای لبه آبیشان را پر کرد از قهوه تازهدم، و به شوهرش لبخندی زد و گفت: «میدونی، تمام این سالها قهوهجوش ما یه قهوه بینظیر درست میکنه، گاهی فکر میکنم جادویی باشه.»
خانم گیلاس نمیدانست این حرفش چقدر درست بود. به محض اینکه این حرف را زد، پریهای کوچک توی آشپزخانه با آرنج زدند به پهلوی همدیگر و پشت قوطی شکر از خنده ریسه رفتند.
از خیلی وقت پیش، از زمان مادر مادربزرگ خانم گیلاس، پریهای کوچکی در آشپزخانه بودند که از شیر کره بگیرند و مراقب باشند که نان توی اجاقهای قدیمی ور بیاید و برشته بشود. گاهی که بدجنسی این پریهای کوچولو گل میکرد، کاری میکردند که خامه ترش بشود یا مرغهایی را که روی تخمشان نشسته بودند، از جا میپراندند. اما آنها اغلب اوقات پریهای خوب و قابلاعتمادی بودند. معمولا شبها زنان خانهدار عاقل پشت در خانههایشان یک نعلبکی پر از فرنی با عسل و کشمش برای پریها میگذاشتند.
خانم گیلاس خبر نداشت که دو تا از بازماندههای این پریهای کوچولو در آشپزخانه او زندگی میکنند. این دو پری اسمهای طولانی و سخت و غیرقابل تلفظی داشتند. این اسمها از پدر به پسر و از مادر به دختر میرسید. اما آنها همدیگر را خودمانی نمک و فلفل صدا میزدند. یکی از پریها بلوز و شلوار سفید تنش میکرد و توی نمکدان نقرهای خانم گیلاس میخوابید و آن یکی بلوز و شلوار قهوهای میپوشید و توی فلفلدان نقرهای خانم گیلاس میخوابید. کار آنها این بود که مراقب باشند اهالی آشپزخانه کار روزانهشان را درست انجام بدهند و همگی در صلح و صفا و رضایت زندگی کنند.
بعد از آنکه آقای گیلاس عینکش را که از کاسهٔ لاکپشت ساخته شده بود، پیدا کرد (خودش ادعا میکرد یک بچهٔ تخس هرروز برای خنده عینک او را یک جایی قایم میکند)، خانم گیلاس را بوسید و خداحافظی کرد و رفت سر کار.
خانم گیلاس پشت میز پرنور آشپزخانه نشسته بود و زیرلب برای خودش زمزمه میکرد و هویج پوست میکند تا شام مورد علاقهٔ آقای گیلاس را بار بگذارد. راضی و خوشحال به گوشهوکنار آشپزخانه نگاهی انداخت: ماشین لباسشویی، فر که غذا داشت توی آن میپخت و جایخی که بستنی وانیلی داشت توی آن برای دسر آقای گیلاس آماده میشد.»
حجم
۷۲۵٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۴۴ صفحه
حجم
۷۲۵٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۴۴ صفحه
نظرات کاربران
جالب بود این کتاب به ما قدر شناس بودن رو یاد میده
دست نویسنده درد نکنه ممنون ،، یکی از بهترین کتابهایی بود که تا حالا خونده بودم ❤️😍
عالییییییییی بود دسته سازندش درد نکنه😘