کتاب پالی فینک بزرگ
معرفی کتاب پالی فینک بزرگ
کتاب پالی فینک بزرگ نوشتهٔ الی بنجامین و ترجمهٔ کیوان عبیدی آشتیانی است. نشر افق این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی از مجموعهٔ «رمان نوجوان».
درباره کتاب پالی فینک بزرگ
کتاب پالی فینک بزرگ دربردارندهٔ رمانی برای نوجوانان است. الی بنجامین در این اثر داستان دختر نوجوانی به نام «کیتلین» را روایت کرده است. کیتلین بهتازگی مدرسهٔ خود را عوض کرده و در مدرسهٔ جدید به این خاطر که نامش «پالی فینک» نیست، استقبال خوبی از او نمیشود. دانشآموزان این مدرسه منتظر یک شخصیت فوقالعاده به نام پالی فینک بودند، اما چیزی که نصیبشان شد یک دختر معمولی به نام کیتلین بود. همین مسئله ماجراهای جالب و گاهی خندهداری را به وجود میآورد که نوجوانان میتوانند آن را بخوانند. این رمان نوجوان بهعنوان بهترین کتاب سال در فهرست بسیاری از نشریات معتبر از جمله «پابلیشرز ویکلی» معرفی شده است. این اثر در شش فصل نگاشته شده که عنوان آنها عبارت است از «ضبط رسمی در جستوجوی پالی فینکِ بزرگ»، «یک روز بدون پالی»، «یکهفته بدون پالی»، «یک ماه بدون پالی»، «در جستوجوی پالی فینکِ بزرگ بعدی» و «اولین پالی فینکِ بزرگ». کتاب حاضر که نخستین بار در سال ۲۰۱۹ منتشر شد، نثری ساده و روان دارد و نویسنده چاشنی طنزی به آن افزوده است. روایت این داستان از زبان کیتلین بیان شده است. نوجوانان با مطالعهٔ اثر حاضر با مفاهیمی همچون دموکراسی آشنا میشوند.
خواندن کتاب پالی فینک بزرگ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به نوجوانانی که به خواندن رمان علاقه دارند، پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب پالی فینک بزرگ
«گبی دواندوان میآید. میگوید: «ببین، هنری داره با بچهها یک قلعه درست میکنه. شیشتا از بچهها دورش جمع شدند و هنری داره روش ساخت قلعه رو براشون توضیح میده. کارش خیلی خوبه. دیگو هم داره به چهارتا کوچولو شیرینکاریهای فوتبالی یاد میده، و تیموتی و توماس...» به جایی در زمین بازی اشاره میکند که کوچولوها جمع شدهاند و خوشحال بهنظر میرسند. ادامه میدهد: «باید بیای ببینی.»
دوقلوها مشغول بازیِ زامبی درمقابل گرگ هستند و اجازه میدهند کوچولوها اسم شخصیتهایی را که دوست دارند به زبان بیاورند اما موضوع این است که کوچولوها درکی از کل بازی ندارند.
یکی از کوچولوها فریاد میزند: «تولهسگ!» تیموتی مثل سگ با زبانی که از دهانش بیرون افتاده، چهار دست و پا بهطرف برادرش میپرد.
یکی دیگر فریاد میزند: «مامانم!»
توماس سعی میکند صاف بایستد و قدش را بلندتر نشان دهد و با تکان دادن انگشتش میگوید: «مشقهات رو نوشتی؟» و درحالیکه برادر تولهسگش میلرزد، با صدایی بلندتر ادامه میدهد: «زود برو اتاقت رو تمیز کن!»
بهنظر میآید کوچولوها از این بازی خوششان میآید.
گبی میگوید پومپومها اجازه گرفتهاند بچهها را برای تماشای بزها ببرند. اما وقتی میروم ببینم چه کار میکنند، متوجه میشوم... فقط تماشاچی نیستند بلکه داخل آغل، قاطی بزها هستند.
ویلو به بچهها حرکات یوگا یاد میدهد. پای چپش را روی ران پای سمت راستش گذاشته و تعادلش را حفظ کرده. دستهایش را روی سینهاش طوری بههم چسبانده که انگار مشغول دعا کردن است. سام و لیدیا و کوچولوها - حداقل ده تا از کوچولوها، شاید هم بیشتر - مثل مار وول میخورند و سعی میکنند بدنهایشان مثل ویلو به تعادل برسد.
حتی پشمالو هم آنجاست. چشمهایش را بسته و بهمحض آنکه تعادلش را از دست میدهد، دوباره خودش را روی یک پا نگه میدارد.»
حجم
۲۶۸٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۴۰۸ صفحه
حجم
۲۶۸٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۴۰۸ صفحه