کتاب لطفا از من عکس نگیرید
معرفی کتاب لطفا از من عکس نگیرید
کتاب لطفا از من عکس نگیرید نوشتهٔ سارا پین برو و ترجمهٔ پرستو جهان بین است. انتشارات قصه باران این رمان معاصر انگلیسی را منتشر کرده است.
درباره کتاب لطفا از من عکس نگیرید
کتاب لطفا از من عکس نگیرید حاوی یک رمان معاصر و انگلیسی است که سه بخش دارد، در آن «لیزا» مادری مجرد است. او با دخترش «آوا» تنها زندگی میکند. اخیراً در محل کار لیزا مرد جذابی پا به زندگیاش گذاشته، اما نمیداند میتواند دوباره به یک مرد اعتماد کند یا نه؟ لیزا رازی دارد که آن را از دخترش و صمیمیترین دوستش به نام «ماریلین» پنهان کرده است. او نه حساب کاربری فیسبوک دارد و نه تمایل دارد در دورهمیهای کاری عکسی ازش منتشر شود. اتفاقاتی رقم میخورد که عکسی از لیزا در روزنامه چاپ میشود و بهدنبال آن رازی که پنهان کرده بود، به فجیعترین شکل سر باز میکند و حوادثی پیش میآید. برای دانستن این رخدادها باید رمان حاضر را بخوانید.
خواندن کتاب لطفا از من عکس نگیرید را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر انگلستان و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
درباره سارا پین برو
سارا پین برو نویسنده و فیلمنامهنویسی انگلیسی است که بیش از ۲۰ رمان منتشر کرده است. کتابهای «شرافتش قسم»، «پشت چشمهایش» و «لطفا از من عکس نگیرید» اثر اوست. دو اثر اول، پرفروشترین رمانهای انگلیسی در سالهای ۲۰۱۷ و ۲۰۱۸ میلادی بودهاند. مضمون رازآلود رمانهای او، کششی در خواننده ایجاد میکند.
بخشی از کتاب لطفا از من عکس نگیرید
«بچهٔ ب. اصلاً دوستش نداشتم. انگار انتخاب دومی. یکجور طفیلی. دومین برندهٔ ترحمبرانگیز. انگار نیمهٔ کمتری از یک کلیت باشی. با توجه به این مورد که من همیشه مغز متفکر بودم طعنهآمیز است. شارلوت؟ خدایا، چطور توصیفش کنم؟ شجاع بود، قوی. وحشی و خبیث. بله، او تمام اینها بود، اما من همیشه کمی باهوشتر بودم. هنوز هم هستم، اما عوض نشدم، نه مثل او.
میدونی چیه؟ واقعاً بهطرز خوشایندی از اینکه تا اینجای بازی هم رسیده غافلگیر شدم. شک داشتم از خودش ببینه فرار کنه. امیدوار بودم این کار رو کنه، امید داشتم اون غریزههای قدیمی وارد عمل شن، اما راهش رو سد نمیکردم. آدمها وقتی بزرگ میشن عوض میشن. این همون بخش کسالتبار بزرگسالیه، ولی تغییر هم هست و بعدش لیزا هم هست.
همون شارلوت قدیمی- شارلوت من- دربارهش شک نداشتم. حس کرده بود چه خبره و در رفت. ممکنه خیلی باهوش نبوده باشه، ولی یاغی بود. این چیزی که بهش تبدیل شده، این مادر معمولی میانسال خودتون، فکر میکردم مثل دستمال مرطوب رقتانگیزی منتظر میمونه تا اینکه اون رو بهخاطر قتل جان منتقل کنن و بعد وقتی کل دنیا سرش جیغ میزنن تا بهشون بگه جسدت رو کجا رها کرده، باقی عمر نکبتبارش رو توی حبس میگذرونه و میمونه چی سرت اومده.
بهعنوان نقشهٔ پشتیبان میشد با این کنار بیام، اما همین مایهٔ ناامیدی شد. بعد از تموم این پنهون شدن و منتظر موندن برای ظاهر شدن دوباره، بعد از تمام بساط چیدنهام. نه، این نمیتونه نتیجهٔ کاملاً رضایتبخشی برای دوستیمون باشه. مطمئناً مثل یه تجدید دیدار درستوحسابی نمیشه. خودش رو هم گول زده. دلش میخواد من رو ببینه. البته که دلش میخواد. پرسش اینه آیا به اندازهٔ کافی چیزی از شارلوت قدیمی باقی مونده تا من رو پیدا کنه؟ تا ما رو پیدا کنه؟»
حجم
۳۲۴٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۹۱ صفحه
حجم
۳۲۴٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۹۱ صفحه
نظرات کاربران
داستان جالبی بود