دانلود و خرید کتاب یک حکومت کوتاه و رعب آور جورج ساندرز ترجمه فرشاد رضایی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب یک حکومت کوتاه و رعب آور

کتاب یک حکومت کوتاه و رعب آور

نویسنده:جورج ساندرز
دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب یک حکومت کوتاه و رعب آور

کتاب یک حکومت کوتاه و رعب آور نوشتهٔ جورج ساندرز و ترجمهٔ فرشاد رضایی است. گروه انتشاراتی ققنوس این رمان معاصر آمریکایی را منتشر کرده است.

درباره کتاب یک حکومت کوتاه و رعب آور

کتاب یک حکومت کوتاه و رعب آور (The Brief and Frightening Reign of Phil) برابر با یک رمان معاصر و آمریکایی است. جورج ساندرز پنج سال را صرف نوشتن این کتاب کرده است؛ اثری که منتقدان آن را «مزرعهٔ حیوانات» قرن بیست‌ویکم دانسته‌اند. تصور کنید کشوری آنقدر کوچک باشد که اگر یکی از ساکنانش وارد آن شود، شش ساکنِ دیگر آن نمی‌توانند وارد شوند؛ پ‍س باید خارج از سرزمین منتظر بمانند تا آن یک نفر از آنجا خارج شود. این کشور که «هورنِری داخلی» نام دارد، تنها به‌اندازهٔ یک نفر جا دارد. مکان در این رمان حرف اول را می‌زند. مکان یا همان کشور در این کتاب، هم معنای خودش را دارد و هم معنای ضمنی و نمادین. به‌گفتهٔ نویسنده موضوع این کتاب عبارت است از گرایش مداوم انسان به تقسیم جهان به دوگانگی. ماجرای این رمان دقیقاً از جایی شروع می‌شود که ساکنان «هورنِری خارجی» با همهٔ مناعت طبع و دست‌ودل‌بازیشان برای حضور ساکنان آن کشور، به این نتیجه می‌رسند که کشورشان شبیه شهر هِرت و بی‌دروپ‍یکر نیست و باید فکری به حال آن بکنند. جورج ساندز از مقاومت، شکست و حتی برگزاری رفراندم در آن مرز کوچک حرف زده است.

خواندن کتاب یک حکومت کوتاه و رعب آور را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی آمریکا و قالب رمان فانتزی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب یک حکومت کوتاه و رعب آور

«رئیس‌جمهور گفت: «فیل! خوشحالم که می‌بینمت! اسمت همینه دیگه، ها؟ آخ، یاد اون موقع لب مرز افتادم. چقدر خوش گذشت! دیگه اون روزها رو نمی‌بینیم، مگه نه؟ بشین پسرجان. هیکلم چطوره؟ شرط می‌بندم چاق‌تر از همیشه به نظر می‌آم، همین‌طور غمگین‌تر. تازگی‌ها خیلی غمگینم. می‌دونی داشتم به چی فکر می‌کردم؟ همین الآن رو می‌گم. داشتم به اون لحظۀ فوق‌العاده‌ای که قدم گذاشتی تو فکر می‌کردم! یادت هست؟ من از دیدنت خیلی خوشحال شدم! من که خوب اون لحظه رو یادمه! دیگه اون روزها رو نمی‌بینیم، مگه نه؟ تازه می‌دونی دیگه چی رو خوب یادم هست؟ اون لحظه‌ای که قدم گذاشتی تو و من ازت خواستم بشینی، پسرجان. یادته؟ این‌که چطور دست کشیدم رو صندلی؟ همون صندلی که الآن روش نشستهٔ؟ آخ، عجب خاطرات خوشی! واسه خودش دورانی بود ها! دیگه اون روزها رو نمی‌بینیم، مگه نه؟ همه‌چی تو این زندگی عین برق و باد می‌گذره! انگار همین دیروز بود که جوون و تهمتن بودم و حالا نگام کن! دیگه حتی نمی‌تونم از جام بلند شم. به گمونم زیادی چاق شده‌م. همین امروز صبح می‌تونستم از جام بلند شم ها. یادته آل، امروز صبح رو یادته که من صاف وایسادم؟ دیگه اون روزها رو نمی‌بینیم، مگه نه؟ جَستم رو جفت پاهام، مگه نه؟»

مشاور صورت‌آینه‌ای با نگاهی به فیل گفت: «بله، همین‌طوره.»

رئیس‌جمهور گفت: «من امروز خیلی کار کردم، فیل. اونچه اساساً روش کار می‌کردم، اول از همه این بوده که چرا تو رو صدا کردم بیای این‌جا و دوم این‌که غصۀ چی رو باید می‌خوردم. آخه تازگی‌ها غصه خوردنم یه کم رو روال نیست. وسط غصه خوردن واسه وزنم، یهو می‌بینم دارم غصۀ ماتَرَکم رو می‌خورم. وسط غصه خوردن واسه چیزی که باید پنجاه سال پیش می‌گفتمش، یهو می‌بینم دارم غصۀ افزایش سرعت تنگ‌تر شدن شلوارهام رو می‌خورم و بعد، یهو غصه خوردنم رو یه لحظه می‌ذارم کنار تا چند ساعتی بشینم و تو ذهنم، بچگی‌م رو دوباره زنده کنم. هیچ‌کدوم از کارام به سرانجامی نمی‌رسه! پیداست که باید یه جدول غصه‌خوری داشته باشم. اون‌طوری، می‌دونی، آدم یه نگاه می‌کنه به ساعتش، یه نگاه می‌کنه به جدولش و اون وقت می‌فهمه داره غصۀ چی رو می‌خوره. فیل، تو یادت هست من واسه چی صدات کردم بیای این‌جا؟»

فیل گفت: «بله جناب رئیس‌جمهور، شما منو احضار کردین تا از شرایطی که در مرز داریم گزارشی ارائه کنم و من مفتخرم که گزارش کنم اخیراً تونسته‌م با اجرای یک سری بازچینی‌های فیزیکی مشخص که برای جلوگیری از آشوب‌های خشونت‌بار پیشِ رو طراحی شده، از یک آشوب خشونت‌بار دردسرساز جلوگیری کنم؛ از همین رو، محرک خشونت رو با جداسازی اجزای سازندۀ محرک و استقرار دوبارۀ اونا در نقاط فیزیکی مجزا، از تحریک خشونت ناتوان کردم.»

رئیس‌جمهور به مشاوری که دهانی کلاهگیس‌دار بود، گفت: «کورت، اون موقع رو یادته که نمی‌دونم کِی بود، ولی تو اومدی این‌جا و بهم گفتی یه نفر اومده ملاقاتم؟ و من گفتم کورت، راهنمایی‌ش کن داخل؟ آخ، عجب دورانی بود. کِی بود؟ اون یارو کی بود؟»

کورت گفت: «همین الآن بود قربان. وقتی فیل رسید من این حرف رو زدم.»

رئیس‌جمهور گفت: «دیگه اون روزها رو نمی‌بینیم، مگه نه؟ آل، لطف می‌کنی یه بار دیگه منو وزن کنی؟ کنجکاو شده‌م. تازه، بیا یه بار دیگه این سبیل‌ها رو بشماریم. حس می‌کنم از اون دوران خوش قدیم که من جَستم رو جفت پاهام، همین امروز صبح رو می‌گم، تا الآن، یه چندتایی دوباره سبز شده باشه.»»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

نوع

حجم

۷۷۳٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۱۱ صفحه

نوع

حجم

۷۷۳٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۱۱ صفحه

قیمت:
۳۵,۰۰۰
تومان