دانلود و خرید کتاب تخم مرغ های شوم میخاییل بولگاکف ترجمه بابک شهاب
تصویر جلد کتاب تخم مرغ های شوم

کتاب تخم مرغ های شوم

انتشارات:نشر برج
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب تخم مرغ های شوم

کتاب تخم مرغ های شوم نوشتهٔ میخاییل بولگاکف و ترجمهٔ بابک شهاب است. نشر برج این رمان کوتاه (ناولا) را منتشر کرده است. این رمان از مجموعهٔ «ادبیات کلاسیک» است و دخالت دیکتاتوری در علم را به شکلی واقع‌گرایانه روایت کرده است.

درباره کتاب تخم مرغ های شوم

کتاب تخم مرغ های شوم که اولین بار در سال ۱۹۲۵ منتشر شد، رمان کوتاه و علمی -‌‌‌‌ تخیلی به قلم نویسندهٔ شهیر روسیه است؛ اثری که در ظاهر ساده‌اش داستان اکتشافات دانشمندی معمولی را روایت می‌کند، اما در اصل حرص و ولع بی‌اندازه‌ٔ بشر را برای دست‌بردن در قوانین طبیعت با گزاره‌های سیاسی نقد می‌‌‌کند. این رمان صوتی را هجویه‌ای درخشان و تخیلی دانسته‌اند که دخالت دیکتاتوری در علم را بسیار واقع‌گرایانه روایت کرده است؛ روایتی از حکومت‌های ناکارآمدی که می‌خواهند جباریتشان را به علم نیز تحمیل کنند و فاجعه می‌آفرینند. در این اثر صوتی با یک پروفسور جانورشناس همراه و آشنا می‌شوید که موفق به کشف علمی بی‌سابقه‌ای می‌شود. پروفسور «پرسیکوف» که همهٔ عمر خود را صرف تحقیق دربار‌هٔ جانوران کرده، تصادفاً پی می‌برد که اشعه‌ای خاص سبب رشد غیرمتعارف آمیب‌ها و تخم جانوران دوزیست می‌شود. کارشناسان کوته‌فکر، بدون تعمق کافی در ماهیت این پدیدهٔ علمیْ بر آن می‌شوند تا از نتایج این کشف برای اهداف‌ خودشان استفاده کنند. زمان این داستان، در روسیه‌ای که سال‌های آغازین حکومت کمونیستی را طی می‌کند، می‌گذرد؛ هم‌زمان با اینکه آشوب سال‌های پس از انقلاب روسیه در سال ۱۹۱۷ رو به آرامی می‌گذارد و شوروی به یک واقعیت تبدیل می‌شود

بولگاکف در این داستان، پیامدهای ناگوار و خطرهای جدی دخالت بشر سودجو و دانشمندان بشری در تسخیر طبیعت را گوش‌زد می‌کند. این رمان صوتی از طنز ویژهٔ بولگاکف بی‌بهره نبوده است و در جای‌جایِ داستان نمونه‌هایی از آن به‌چشم می‌خورد؛ مثلاً به‌‌دنبال نامِ هر سازمان و مؤسسه و مجله‌ای یک پسوند «سرخ» می‌آید. مجله‌هایی با نام‌های «عصر سرخ»، «آتش سرخ»، «فلفل سرخ»، «نورافکن سرخ» و «کلاغ سرخ». علاوه بر این، خیال‌بافی‌های مردم ساده‌لوحی که اکنون به مقامی رسیده‌اند، جالب توجه است. آن‌ها تصور می‌کنند می‌توان با کمک دانشمندان، چیزی اختراع کرد که در مدت کوتاهی مرغ‌ها را به اندازه‌ٔ گوسفندان پروار کند تا به‌‌ این‌ ترتیب بتوان خطر گرسنگی را از بین ‌برد. بولگاکف با هنرمندی، اهداف حکومت بلشویک استالین و رهبران جامعه را پیش‌بینی می‌کند و آنان را از دگرگونی یک‌بارهٔ زندگی انسانی و جهش‌های ناگهانی و ویران‌گر بر حذر می‌دارد.

خواندن کتاب تخم مرغ های شوم را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی روسیه و قالب رمان کوتاه (ناولا) پیشنهاد می‌کنیم.

درباره میخاییل بولگاکف

میخائیل آفاناسیویچ بولگاکف (۱۹۴۰ - ۱۸۹۱) معروف به میخاییل بولگاکف، نویسنده و نمایشنامه‌نویس پیشرو و منتقد روس است. او در خانواده‌ای با ۷ فرزند در شهر کی‌یف به دنیا آمد. پدربزرگ‌های او از کشیش‌های کلیسای ارتدوکس بودند، اما پدر میخاییل برای تحصیل در دانشکدهٔ فنی به شهر کی‌یف آمده بود و همان‌جا ساکن شده بود. میخاییل در نوجوانی نخستین استعدادهای خود در زمینهٔ تئاتر را بروز داد. او در خانه، نمایش‌هایی را طراحی می‌کرد و خواهر و برادرانش در آن‌ها بازی می‌کردند. میخائیل در ۱۰سالگی به مدرسه‌ای در کی‌یف رفت و آنجا علاقهٔ وافر او به ادبیات کلاسیک و تئاتر شکل گرفت. با مرگ پدرش، مادرش که زنی تحصیل‌کرده و روشنفکر بود، آموزش او را بر عهده گرفت؛ او سپس در دانشکدهٔ پزشکی کی‌یف درس خواند و پس از آن در بیمارستان نظامی این شهر مشغول به کار شد. بولگاکف در جنگ جهانی اول، به‌عنوان پزشک صلیب سرخ به جبهه رفت و دست‌کم ۲ بار به‌سختی مجروح شد. در اثر درد سخت این جراحت‌ها به مورفین روی آورد، ولی پس از چند سال با تلاش بسیار آن را ترک کرد. مدتی را به‌عنوان پزشک در چند بیمارستان و مطب خصوصی کار کرد. پس از اینکه در طی جنگ‌های داخلی روسیه به تیفوس مبتلا شد، پزشکی را کنار گذاشت و به نویسندگی روی آورد.

زمانی که بولگاکف به مسکو نقل‌مکان کرد، یافتن شغل دشوار بود و او چندین کار نویسندگی پاره‌وقت برای چند روزنامه را در پیش گرفت. در این زمان رمان‌هایی مانند «تخم‌مرغ‌های سمی» (یا تخم‌مرغ‌های شوم») را نوشت که آمیزه‌هایی از دانش علمی او و نگرش‌های سیاسی‌اش را در خود داشت. بولگاکف نمایشنامه‌هایی با درون‌مایهٔ اجتماعی - سیاسی نوشت که بسیاری از آن‌ها اجازهٔ اجرا نیافت؛ برخی هم که اجرا می‌شد با استقبال عمومی روبه‌رو می‌شد، اما با نقدهای تند رسانه‌های نزدیک به حاکمیت سرکوب می‌شد. در این میان یکی از اجراهای او به نام «گارد سفید» با استقبال شخص ژوزف استالین، رهبر وقت جماهیر شوروی روبه‌رو شد. گفته می‌شود که استالین ۱۵ بار این اجرا را تماشا کرد. زمانی که انتشار هر گونه اثری از بولگاکف توسط یکی از نهادهای نظارتی شوروی ممنوع شد، بولگاکف نامه‌ای به شخص استالین نوشت و گفت که اگر شوروی نمی‌تواند از او به‌عنوان نویسنده استفاده کند، اجازه بدهد از کشور خارج شود. پس از آن استالین شخصاً اجازهٔ کار دوبارهٔ او در تئاتر را صادر کرد؛ بااین‌وجود در عمل، آثار بولگاکف پیوسته توسط حکومتْ سانسور یا توقیف می‌شد و زمانی که دیگر امکان ادامهٔ کار برایش فراهم نبود، باز اجازهٔ خروج از کشور را نیافت.

شاهکار بولگاکف، «مرشد و مارگاریتا» در سال‌های ناامیدی و بیماری او نوشته شد. زمانی که داستانش را به‌تدریج برای حلقه‌ای از دوستانش خواند، گفت می‌خواهد آن را برای ناشر ببرد. همه با ترس از او خواستند از این کار چشم‌پوشی کند؛ چون عواقب بسیار بدی برای او خواهد داشت. «مرشد و مارگاریتا» ۲۶ سال پس از مرگ بولگاکف توسط همسرش چاپ شد. میخاییل بولگاکف سرانجام در اثر نوعی نارسایی کلیوی از دنیا رفت و در مسکو به خاک سپرده شد.

بخشی از کتاب تخم مرغ های شوم

«نوازندهٔ فلوت کسی نبود جز شخص رئیس ساوخوز، جناب الکساندر سمیونویچ سرنوش... و باید اعتراف کرد که بسیار هم خوب می‌نواخت. ماجرا از این قرار است که فلوت زمانی تخصص الکساندر سمیونویچ بود. تا سال ۱۹۱۷ نوازندهٔ گروه کنسرت استاد ‌«پِتوخف» بود، گروهی که شب‌به‌شب سرسرای سینمای دنج «آرزوهای رؤیایی» شهر یِکاتِریناسلاوْل را پر از آواهای دل‌پسند فلوت می‌کرد. اما سال ۱۹۱۷ که رشتهٔ فعالیت بسیاری را گسست، الکساندر سمیونویچ را نیز به مسیر جدیدی راند. او «آرزوهای رؤیایی» را ترک گفت، ساتن غبارآلود و پرستاره‌اش را در سرسرای سینما رها کرد و دل به دریای آزادِ نبرد و انقلاب زد و به جای فلوت موزر مرگ‌بار به دست گرفت. او مدتی مدید سرگردانِ امواج، گاه از کریمه، مسکو، ترکستان و گاه حتی از ولادی‌وستوک سر درمی‌آورد. هیچ چیزی جز انقلاب نمی‌توانست استعدادهای الکساندر سمیونویچ را این‌طور کامل آشکار کند. مشخص شد که او فردی به‌راستی بزرگ است و سرسرای «آرزوها» برازنده‌اش نیست. بدون ورود به جزئیات، باید به همین بسنده کرد که الکساندر سمیونویچ سال ۱۹۲۷ و اوایل سال ۱۹۲۸ در ترکستان بود، جایی که سردبیری روزنامهٔ بزرگی را بر عهده داشت و از همین روی در مقام عضو کمیسیون‌عالی‌اقتصادی، با کارهای حیرت‌انگیزش در زمینهٔ آبیاری خاک ترکستان شهره شده بود. در سال ۱۹۲۸ سرنوش... برای استراحتی که به‌راستی سزاوارش بود به مسکو رفت. کمیسیون عالیِ همان سازمانی که آن مرد شهرستانی و کهنه‌اندیش کارت عضویتش را با افتخار در جیب داشت، تعویضش کرد و به سِمتی بی‌دردسر و آبرومندانه گماردش. دریغا! دریغا! مغز جوشان الکساندر سمیونویچ، از بداقبالی کشور، آرام نگرفت و جناب سرنوش... در مسکو با اختراع پرسیکف آشنا شد و در اتاق‌های هتل «پاریس سرخ» در خیابان توِرْسکایا به ذهنش ایدهٔ احیای یک‌ماههٔ صنعت مرغداری کشور با کمک پرتو پرسیکف خطور کرد. کمیسیون دامداری طرح سرنوش... را شنید، تأییدش کرد و او با پرونده‌ای ضخیم نزد جانورشناس سبک‌مغز رفت.

کنسرت بر فراز آب‌های شیشه‌ای و بیشه‌ها و پارک رو به اتمام بود که ناگهان یک اتفاق پایان زودهنگامش را رقم زد؛ و دقیق‌تر اینکه، سگ‌های کانتسفکا که در آن ساعت باید خواب می‌بودند، ناگهان عوعو تحمل‌ناپذیری به راه انداختند که رفته‌رفته به یک زوزهٔ آزاردهندهٔ دسته‌جمعی مبدل شد. زوزه شدت یافت و در دشت‌ها به پرواز درآمد و ناگهان کنسرت گوش‌خراش یک‌میلیون قورباغه در برکه‌ها در پاسخ به سگ‌ها طنین انداخت. این آواها چنان وحشتی پدید آورده بودند که حتی به نظر رسید شب رازناک و جادویی لحظه‌ای پژمرد.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۰۳٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۶۰ صفحه

حجم

۱۰۳٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۶۰ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
تومان