دانلود و خرید کتاب از شیطان آموخت و سوزاند فرخنده آقایی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب از شیطان آموخت و سوزاند

کتاب از شیطان آموخت و سوزاند

دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب از شیطان آموخت و سوزاند

کتاب از شیطان آموخت و سوزاند نوشتهٔ فرخنده آقایی است. گروه انتشاراتی ققنوس این رمان معاصر ایرانی را منتشر کرده است.

درباره کتاب از شیطان آموخت و سوزاند

کتاب از شیطان آموخت و سوزاند برابر با یک رمان معاصر و ایرانی و دربارهٔ شخصیتی تنها و بی‌پناه است که در سیر داستان، نزدیک‌شدن تدریجی او به جنون را می‌بینیم. نویسنده در این رمان روان‌شناختی نگاهی به زندگی شهری در تهران انداخته است. داستان کتاب مربوط است به زنی تنها که شب را در اتاق مطالعهٔ کتابخانهٔ یک فرهنگسرا صبح می‌کند. او زنی مسیحی است که با مردی مسلمان ازدواج کرده است؛ به همین دلیل مسیحیان او را طرد کرده‌اند. حالا که از همسرش جدا شده است و پسرش را به پدر سپرده است، جایی ندارد. اتفاقاتی که در کتاب «از شیطان آموخت و سوزاند» میفتد، از طریق یادداشت‌های روزانهٔ این زن از چهارشنبه، ٢١ مرداد ١٣٧٧ تا دوشنبه، ١٢ دی ١٣٧٩ آشکار می‌شود. رمان «از شیطان آموخت و سوزاند» برندهٔ دورهٔ هفتم جایزهٔ منتقدان و نویسندگان مطبوعاتی بوده‌ است.

خواندن کتاب از شیطان آموخت و سوزاند را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب از شیطان آموخت و سوزاند

«پنجشنبه ۱۴ آبان

گرسنه، بی‌پول، بی‌لباس، بی‌کفش. از نظر همه احمق و بی‌شعور هستم. هر کس به من می‌رسد می‌گوید: «خوب است که یک سقف بالای سرت هست و یک لقمه نان داری. حرف از پول نزن.» امروز صبح نسرین خواهر شوهر سابقم زنگ زد. تلفن مرا از آنیا گرفته بود. نگران حالم شده بود. آدرس فرهنگسرا را دادم. بعد از ظهر با دخترش مریم به دیدنم آمدند. مریم را نشناختم. خیلی عوض شده بود. با هم یک ساعتی در محوطه پارک نشستیم. نتوانستم چیزی بخرم و از نسرین و دخترش پذیرایی کنم. تا مرا دید گفت: «هان، چکار می‌کنی؟ هان، چه جوری زندگی می‌کنی؟»

گفتم: «هیچی، جا ندارم. شب‌ها توی کتابخانه می‌خوابم.»

گفت: «خب، برو خدا را شکر کن دختر که جایی برای خواب داری.»

بعد هم گفت: «تو هنوز نفهمیدی زن‌ها چه جور پول درمی‌آورند. خیاطی، گلدوزی، دگمه‌دوزی، بسته‌بندی، زن‌ها توی تولیدی‌ها کار می‌کنند. توی خانه به خانم‌ها کمک می‌کنند. آخه تو هم یک کاری بکن.»

گفتم: «می‌بخشید، من منشی هستم. شورت‌هند، تایپ و نامه‌نگاری بلدم. زبان انگلیسی و فرانسه می‌دانم.»

گفت: «نامه‌نگاری؟ خواب دیدی، خیر باشد. دیگر از این حرف‌ها نزن. این‌قدر هم این طرف و آن طرف تو شرکت‌ها نرو، فرم پر نکن.»

نسرین برایم گفت که عرضه و شعور زن در صحنه نبرد زندگی مهم است. یک زن را می‌شناخت که مهریه‌اش را بخشیده و از شوهرش جدا شده بود. حالا هم با ۶۰۰ هزار تومان در کرج تولیدی لباس باز کرده و خیاطی می‌کند. از دگمه دوختن شروع کرده و بعد کم‌کم از همین راه صاحب خانه و زندگی شده است.

بعد گفت: «خدا را شکر که یک سقف بالای سرت هست. پول چیه؟ هی پول، هی پول. می‌خواهی چکار؟ حرف از پول نزن.» من هم گفتم چشم. قرار شد شنبه به خانه‌اش بروم.

۲۵۰ تومان نان شیرینی، ۲۵ تومان نان.

جمعه ۱۵ آبان

امروز حالم خوب نبود. بعد از رفتن نسرین حالم خیلی بد شد. تمام دیشب کابوس می‌دیدم. صبح به خانم فرانسوا زنگ زدم که به علت بیماری نمی‌توانم به منزلش بروم. همه مدت روی صندلی‌ام نشسته بودم. دست و دلم به خواندن و نوشتن نمی‌رفت. آن موقع که از خانه شوهرم آمدم بیرون سی و سه سال داشتم. با یک چمدان لباس، مقداری وسایل شخصی، چند کتاب شورت‌هند و منشی‌گری و هزار دلار پول. می‌خواستم از قبرس بروم به انگلستان، ولی نشد. همه امیدم این بود که مدیرم چارلز وگستاف و یا دکتر همیلتون را پیدا کنم. نتوانستم ویزای انگلستان بگیرم. این سال‌ها چقدر گرسنگی کشیده‌ام. چقدر با غذاهای شکم‌پرکن گذرانده‌ام.

شنبه ۱۶ آبان

امروز به خانه نسرین عزیز رفتم. ساعت ده زیر پل سیدخندان مینی‌بوس سوار شدم و از میدان آزادی با اتوبوس به گوهردشت رفتم. نزدیک ظهر به خانه نسرین رسیدم. نسرین عزیزم نگران سر خیابان منتظرم بود. خیلی ناراحت شدم. دفعه بعد باید صبح زودتر حرکت کنم. برای اولین بار بعد از طلاق به خانه‌اش می‌رفتم. مبل‌ها و میز ناهارخوری را جمع کرده بود. برادر شوهر و زن و بچه او هم با نسرین زندگی می‌کنند. تا ساعت هفت آن‌جا ماندم. حمام کردم. مقداری غذا همراه خودم آوردم. مریم به دانشگاه رفته بود، پسرهای نسرین را دیدم و داغ دلم از این خانواده تازه شد. خیلی اصرار کرد چند روز پیش آن‌ها بمانم. تحمل دیدن هیچ کدامشان را حتی برای چند ساعت ندارم. فقط برای دیدن نسرین رفته بودم. اگرچه نسرین هم حرف نگفته نگذاشت، ولی خب باز بهتر از بی‌کسی است.

عصر نسرین با من تا فلکه اول گوهردشت آمد. سه هزار تومان از او قرض کردم. قول داد صد هزار تومان برایم جور کند.

مسئول کتابخانه گفت که کلفت نیونیو برایم پیغام گذاشته که روز پنجشنبه و یکشنبه برای نگهداری ژولی بروم. دومین جلسه غیبت از کلاس سفره‌آرایی. قرار بود خانم واحدی تهیه دسر موز را آموزش بدهد.

مینی بوس سیدخندان ـ آزادی ۳۵ تومان، اتوبوس آزادی ـ گوهردشت ۶۰ تومان، برگشت ۱۹۵ تومان.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۲۱۲٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۳۱۱ صفحه

حجم

۲۱۲٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۳۱۱ صفحه

قیمت:
۹۲,۰۰۰
تومان