دانلود و خرید کتاب دل آشوب محمدسرور رجایی
تصویر جلد کتاب دل آشوب

کتاب دل آشوب

دسته‌بندی:
امتیاز:
۵.۰از ۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب دل آشوب

کتاب دل آشوب نوشتهٔ محمدسرور رجایی است و انتشارات خط مقدم آن را منتشر کرده است. این کتاب خاطرات مریم حسین‌زاده، همسر شهید مدافع حرم، رئوف رفیعی است.

درباره کتاب دل آشوب

نه‌تنها خاطرات مادران شهدا، که همسران آنها نیز بخشی از جذاب‌ترین آثار در حوزه ادبیات پایداری ما هستند. آنهایی که از جوانی پابه‌پای همسرانشان بوده و در کنار تربیت فرزند، همیشه آماده و منتظر بوده‌اند. در کتاب دل آشوب، روایتی از زندگی مریم‌ حسین‌زاده همسر شهید محمدرئوف رفیعی را می‌خوانیم. روایتی که با تولد و کودکی او در افغانستان آغاز می‌شود و به سوریه می‌انجامد. 

بخش ابتدایی کتاب به زندگی مریم‌ حسین‌زاده در کشورهای افغانستان، ایران و امارات می‌گذرد. او که در افغانستان متولد شده، به دلایلی همراه با خانواده به ایران مهاجرت می‌کند و از دوران نوجوانی‌اش می‌گوید. سپس از آشنایی با خانواده رفیعی و چگونگی ازدواجش می‌گوید، همسری که ساکن ابوظبی است و مریم را بعد از سال‌ها، به آنجا می‌برد.

در لابه‌لای روایت‌های راوی، از آداب و رسوم افغان‌ها نیز سخن گفته می‌شود، اما بخش اصلی کتاب در سوریه می‌گذرد. آنجا که عشق فراوان مریم به حضرت زینب که از بچگی نشئت گرفته، آنها را به زیارت دمشق می‌کشاند اما اتفاقی آنها را ساکن آنجا می‌کند. راوی در این بخش، نه تنها از خوشی‌های زندگی در سوریه، که از چگونگی آغاز جنگ‌های داخلی سوریه نیز می‌گوید، از پیوستن همسر و فرزندش به نیروهای مکتب القائد و پس از آن به نیروهای وطنی و نگرانی‌هایی که با آنها مواجهه بوده‌ است و از انتظار برای رسیدن و وصال.

خواندن کتاب دل آشوب را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران مطالعهٔ زندگی‌نامه‌ٔ شهدا و خانواده‌ٔ آن‌ها پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب دل آشوب

«ما را از خانه جواب کرده بودند. من، شهید آوینی را خیلی دوست دارم. همیشه صداهایش را گوش می‌کردم. در سختی‌ها به مزارش می‌رفتم و کمک می‌خواستم. الآن هم همین‌طور است. اول می‌روم مزار شهید آوینی، بعد می‌روم مزار محمدسرور رجایی. رفتم سر مزار شهید آوینی، گفتم «می‌گویند شهدا زنده‌اند. تو سیدی؛ آبرو داری؛ من بی‌خانه و درمانده‌ام. پول پیش ندارم. دارند از خانه بیرونم می‌کنند.». به شهید آوینی گفتم که «می‌دانی من رو ندارم مشکلاتم را به دیگران بگویم. تو شاهدی. فقط یک خانه از تو می‌خواهم. یک خانه بده که آرامش داشته باشم و دغدغهٔ کرایه نداشته باشم. تو می‌توانی این کار را برای من بکنی.». به آن خدایی که می‌پرستید، من پنجشنبه از مزار که برگشتم، دکتر زندی که با بچه‌های فاطمیون کار می‌کرد، زنگ زد. سه سال پیش بود. گفت «مژده بده که یک خانه برایتان پیدا کرده‌ام.». گفتم «مگر می‌دانی که ما جواب شده‌ایم؟». گفت «مگر صاحب‌خانه جوابت کرده؟». گفتم «دو ماه است و داریم دنبال خانه می‌گردیم.». گفت «فردا با نازنین‌زهرا می‌آیم. امیرحسین را هم می‌آورم. صبحانه آماده کن. بعدش برویم خانه را ببُریم.». مژگان، خانمش، هم آمده بود. خودشان صبحانه خریده و آورده بودند. ما هم نان سنگک گرفتیم. خوردیم و آمدیم اینجا را دیدیم. این منزل را من از شهید آوینی گرفتم. گفتند می‌توانی ۵ سال بنشینی. من پول پیش نداشتم که بابت خانه بدهم. بدون پول پیش، این خانه را گرفتم و الآن اجاره می‌دهم.»

آریل
۱۴۰۲/۱۲/۱۰

بی نظیر بود🥲

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۲٫۲ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۳۲۸ صفحه

حجم

۲٫۲ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۳۲۸ صفحه

قیمت:
۵۰,۰۰۰
تومان