کتاب درمان شوپنهاور
معرفی کتاب درمان شوپنهاور
کتاب درمان شوپنهاور نوشتهٔ اروین د. یالوم و ترجمهٔ سپیده حبیب است و نشر قطره آن را منتشر کرده است. رمان درمان شوپنهاور از یک سو به زندگی شوپنهاور و روحیات او و از سوی دیگر، به زندگی یک رواندرمانگر میپردازد که پس از باخبرشدن از بیماری مهلکش تصمیم میگیرد جلسات رواندرمانی گروهیاش را پی بگیرد.
درباره کتاب درمان شوپنهاور
جولیوس رواندرمانگری کارکشته است. او پس از اینکه متوجه میشود بیماری خطرناکی دارد سری به پروندههای قدیمیاش میزند. در یکی از پروندههایش به سوژهٔ فیلیپ برمیخورد که سالها قبل، نزد او میآمده. او فیلسوفی ناامید و بسیار شبیه شوپنهاور بوده است. جولیوس تصمیم میگیرد دوباره سراغ فیلیپ برود تا بتواند به او کمک کند. او تصمیم میگیرد فیلیپ را به جلسات رواندرمانگری گروهیاش دعوت کند تا شاید محیط آنجا به بهبود او کمک کند. از سمت دیگر، یالوم از زندگی و روحیات شوپنهاور میگوید تا شخصیت این فیلسوف عجیب و بزرگ برای خواننده روشن شود. درنهایت یالوم با استادی تمام نشان میدهد که گرههای روحی فیلیپ چگونه قرار است باز شود.
خواندن کتاب درمان شوپنهاور را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
کتاب درمان شوپنهاور را به دوستداران رمانهایی با موضوعات فلسفی و روانشناسی پیشنهاد میکنیم. علاقهمندان به آثار یالوم حتما از این کتاب لذت خواهند برد.
درباره اروین یالوم
اروین یالوم در نیویورک به دنیا آمده است. او در سال ۱۹۵۶در دانشگاه بوستون در رشتهٔ پزشکی و در سال ۱۹۶۰ در رشتهٔ روانشناسی فارغالتحصیل شد و او در سال ۱۹۶۳ مشغول به تدریس در دانشگاه استنفورد شد. او در همین دانشگاه توانست روانشناسی هستیگرا یا اگزیستانسیال را ابداع کند. اروین یالوم با نبوغی که در روانشناسی دارد از بقیه روانشناسان جلوتر است، او تابهحال چندین کتاب نوشته و با داستانهایی ساده از تجربیات زندگی خودش صحبت کرده است. او اولین روانشناسی است که توانسته با دانش زیاد و مطالعه فلسفهٔ فیلسوفانی مانند ارسطو و سقراط به نحوهٔ متفاوت و جدید به روانشناسی نگاه کند و موفق شود در سال ۲۰۰۲ برندهٔ جایزهٔ انجمن روانشناسی آمریکا شود.
اروین یالوم با سبک منحصربهفرد خود توانسته مردم عادی را با خود همراه کند و همچنین از بین دیگر روانشناسان نیز طرفداران زیادی دارد. او عقیده دارد در دنیای فعلی با این همه امکانات اکتفا کردن به آموزههای فقط شخص بهخصوصی اشتباه است و باور دارد روح و روان آدمی آنقدر پیچیده شده است که باید به دنبال راه جدیدی برای حل و روبهرو شدن با مسائل خود پیدا کند. مخاطبان اصلی این نویسندهٔ بزرگ معمولا روانکاوان، روانشناسان حوزهٔ نوجوانان و نوپایان در سراسر دنیا هستند.
از رمان های روانشناسانهٔ او میتوان به «مامان و معنی زندگی»، «دروغگویی روی مبل»، «وقتی نیچه گریست»، «هر روز نزدیکتر از پیش»، «جلاد عشق و دیگر داستانهای روانشناسی»، «درمان شوپنهاور»، «پلیس را خبر میکنم»، «مسئله اسپینوزا» و «خلق شدگان در یک روز و داستانهای روان درمانی دیگر» اشاره کرد. از آثار روانشناسانه غیر داستانی او نیز میتوان «موهبت درمان»، «تئوری و عمل در روان درمانی گروهی» و «روان درمانی اگزیستانسیال» را نام برد.
بخشی از کتاب درمان شوپنهاور
«جولیوس بهاندازهٔ دیگران بلد بود دربارهٔ زندگی و مرگ موعظه کند. با رواقیونی که میگفتند: «ما بهمحض تولد مردن آغاز میکنیم» و با اپیکور که میگفت: «آنجا که من هستم، مرگ نیست و آنجا که مرگ هست، من نیستم. پس ترس از مرگ چرا؟» همعقیده بود. در جایگاه یک طبیب و یک روانپزشک، اینجور دلداریها را در گوش محتضران زمزمه کرده بود.
با اینکه باور داشت این تأملات موقرانه و غمناک برای بیمارانش مفید است، هرگز تصور نمیکرد برای خودش هم کاربرد داشته باشد. دستکم تا آن لحظهٔ هولناک چهار هفته پیش که زندگیاش را برای همیشه دگرگون کرد.
لحظهای در معاینات پزشکی معمول سالیانه. پزشک داخلیاش،
هرب کاتس ـ یک دوست قدیمی و همدورهٔ دانشکدهٔ پزشکی ـ تازه معاینهاش را تمام کرده بود و مثل همیشه به جولیوس گفت لباسش را بپوشد و از اتاق معاینه نزد او بیاید تا گزارش را بشنود.
هرب پشت میزش نشست و پروندهٔ جولیوس را زیرورو کرد. «در کل بهعنوان یک مرد شصت و پنج سالهٔ بدترکیب اوضاعت حسابی روبهراهه. پروستات داره یه کم بزرگ میشه، ولی مال منم همینجوره. آزمایشهای خونی، کلسترول و چربیها تنظیم شدهاند: داروها و رژیم غذاییت کارشون رو خوب انجام دادهاند. این نسخهٔ لیپیتورت در کنار دویدن، کلسترولت رو بهاندازهٔ کافی پایین آورده. پس میتونی به خودت یه زنگ تفریح بدی، گهگاه یه تخممرغ بخور. من یکشنبهها صبح دوتا باهم میخورم. این هم نسخهٔ سینتیروئید. دوزش رو یه کم بالا میبرم. غدهٔ تیروئیدت داره یواشیواش تعطیل میشه. سلولهای بهدردخور تیروئید دارن میمیرن و جاشونو به بافت همبند میدن. همونجور که میدونی، این وضع کاملاً خوشخیمه. برای همهمون اتفاق میافته؛ خودم هم داروی تیروئید میخورم.
آره، جولیوس، هیچ عضو ما از دست پیری فرار نمیکنه. علاوه بر تیروئیدت، غضروف زانوت هم داره ساییده میشه، پیازهای موت هم دارن میمیرن و مهرههای کمری فوقانیت هم اونجور که قبلاً بودن، نیستن. دیگه اینکه، یکپارچگی پوستت هم بهوضوح از دست رفته. سلولهای سطحی پوستت عمرشون رو کردن. به این کراتوزهای روی گونهها نگاه کن. این ضایعات مسطح قهوهای رو میگم.» یک آینهٔ کوچک به دست جولیوس داد تا خودش را در آن ببیند. «از بار قبلی که دیدمت، خیلی بیشتر شدهاند. چقدر وقت رو توی آفتاب میگذرونی؟ اونجور که خواسته بودم، کلاه لبهپهن سرت میذاری؟ ازت میخوام براشون به یه متخصص پوست مراجعه کنی. باب کینگ کارش خوبه. توی همین ساختمون بغلیه. این هم شماره تلفنش. میشناسیش؟»
جولیوس سری تکان داد.»
حجم
۴۱۷٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۴۸۸ صفحه
حجم
۴۱۷٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۴۸۸ صفحه
نظرات کاربران
این کتاب فوق العاده بود و من از تک تک صفحات این کتاب درس زندگی آموختم علاوه بر آشنایی با شوپنهاوور فیلسوف معروف یک رمان فوق العاده آموزنده هم هست
ممنون از عوامل نرمافزار طاقچه که به رایگان این کتاب جذابرو در گردونه نوروز ۱۴۰۳ به من هدیه دادن،دمتون گرم و خداقوت😍🙏
توصیه میکنم این کتاب جذاب رو بخونید
این کتاب تا ابد یک گوشه از ذهنم باقی میمونه. اروین یالوم توی این کتاب درس زندگی میده. درس زندگی کردن نه فقط زنده بودن.
عجب نویسنده ای. به چنتا موضوع بسیار پیچیده در قالب یک داستان و یک زندگی نامه توی کل کتاب اشاره میکنه جوری که نظرش نمیتونید قبول نکنید.
بهتون پیشنهاد میکنم کارای دیگه این نویسنده رو هم بخونین. درمان شوپنهاور به صورت دو خط زمانی نوشته شده بود یکیش در دوران معاصر بود و دیگریش هم زندگینامه شوپنهاور. از خیلی لحاظ بهتر از وقتی نیچه گریست بود و به شخصه
اگر از موضوعات روانشناسی و فلسفی خوشتون میاد ، این کتاب از یادتون نخواهد رفت و از اینکه داستان به پایان میرسه ناراحت خواهید شد، چون از ابتدا کتاب شمارو درگیر خودش میکنه و رفته رفته زیبایی و گیرایی کتاب
مثل بقیه ی آثار اروین یالوم فوق العاده بود. نثر شیوای اثر ،داستان گویی و در خلال اون بیان مهم ترین موضوعات جهان هستی کار هر کسی نیست و از کمتر نویسنده ای برمیاد. بعضی کتاب ها اینجورین که وقتی تموم میشن
کتابه خیلی خوبی بود
میشه این کتاب رو بارها خوند و هربار ازش یک نکتهی جدید یاد گرفت. ترجمهی خوبش هم بیتأثیر نیست. روان و ساده. سپاس از طاقچه.