کتاب جنگ های حافظه
معرفی کتاب جنگ های حافظه
کتاب جنگ های حافظه نوشتهٔ فیل مولن و سوزی اوربک و اشلی کانوی و ترجمهٔ سپیده معتمدی است. نشر نیماژ این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی محتوی بازگشت به متن فرویدی.
درباره کتاب جنگ های حافظه
کتاب جنگ های حافظه (بازگشت به متن فرویدی) از طریق بازگشت به متن فرویدی، به مطالعهٔ همهجانبهٔ اصطلاح نوظهور «حافظهٔ کاذب» و نظریات مخالف و موافقی که پیرامون آن وجود دارد، پرداختهاند. گفته شده است که اصطلاح حافظهٔ کاذب، معمولاً دربارهٔ بزرگسالانی استفاده میشود که گویا خاطراتی را دربارهٔ سوءاستفادهٔ جنسی در دورهٔ کودکی خود به یاد آوردهاند که قبلاً در خودآگاه آنان ناشناخته بوده است. گفته میشود این بزرگسالان که عمدتاً زنانی در دههٔ بیستم زندگی خویشند، غالباً تحت درمانهایی از قبیل هیپنوتیزم بودهاند. حامیان این دو اصطلاح معتقدند که این خاطرات بازیافته، صحت ندارند و در اغلب اوقات در جریان درمان به مدعیان القا شده است؛ درحالیکه مخالفان بر آنند که امکان بازیافتن خاطرات واقعی وجود دارد و حافظهٔ بازیافته در بسیاری موارد صحت دارد. کتاب حاضر کوشیده است بازنمایانگر و بیانگر تمامی این نگرشهای متضاد باشد و تمامی جوانب این پدیدهٔ روانی را با بازگشت به متن فرویدی بررسی کند. این کتاب یا رساله، سویهای از فروید را گرفته که در گفتمان روانکاوانه به «گفتار کلینیکی» مشهور است.
خواندن کتاب جنگ های حافظه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران علم روانشناسی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب جنگ های حافظه
«همزمان با آغاز مطالبهٔ زنان برای حقِ سخن گفتن دربارهٔ تجارب خویش، آنان توانستند بهروشنی بیان کنند که زندگی از دیدگاه آنان چگونه بوده است. آنها شرح دادند که چگونه نظام شغلی، مادری، شبکهٔ ارتباطات، نظام بهداشت و نظام آموزشی آنها را زیر نظر داشتند و ارتباط میان جهان بیرونی و دنیای خصوصی خانواده چگونه برقرار شده، آیا مناسبات خصوصی آنان نقش خود را ایفا کرده یا نکرده است و اینکه چگونه تحت فشار بودند که سیستم حمایت عاطفی و مرکز بازیافت ضایعات عاطفی برای همگان باشند.
بهمحض آنکه این دریافتها و تجارب ذهنی زنان فضایی برای بیان و اثبات پیدا کرد، شرایطی در جامعه فراهم شد که نشان میداد زنان میتوانند رازهایی را دربارهٔ برخی تعدیات جنسی و عاطفی که در دورهٔ کودکی متحمل شده بودند، فاش کنند.
وقتی زنان داوطلب شدند دربارهٔ خشونتی که با آن زیسته بودند گواهی دهند، آشکار شد که سوءاستفادهٔ جنسی بسیار گستردهتر و شایعتر از چیزی است که عقل سلیم اجازهٔ تصور آن را میدهد. شناخت زنان از سرگذشت خود و ارزشگذاردن به زندگی زنان، که از بیش از بیست سال پیش مطرح شده بود، به شناخت این امر منجر شد که به تجارب کودکان نیز باید ارزش گذارد و این تجارب را شناسایی کرد. بنابراین درک ما از کودکان تغییر یافت. از آن پس، کودکان صرفاً مایملک والدین خود نبودند بلکه شهروندانی دارای حق و حقوق، ازجمله حق اظهارنظر و حق بهرهمندی از دوران کودکی عاری از سوءاستفاده، بودند.
این تغییر، که موجب توجه به کودکان شد، افراد را به گوش فرادادن به کودکان ترغیب کرد، درست همانطور که توجه به اظهارات زنان آغاز شده بود. سخنان کودکان، هم دختران و هم پسران، گزارشهایی هولناک از روابط جنسی ناشایست، خشونت و روابط دگرآزارانهای بود که به آنان تحمیل شده بود، و ما در قالب جامعه ملزم بودیم دربارهٔ آنچه که روی داده بود، بیندیشیم. آشکار شد که بسیاری از کودکان، بازماندهٔ موقعیتهای پرمخاطرهاند و در کشاکش روابط خطرناک و آسیبزا گیر افتادهاند. کارکنان حمایت از کودکان و پزشکان برای ایمن ساختن کودکان بهشیوههای گوناگون تلاش کردند و گفتوگوهای عمومی دربارهٔ سطح سوءاستفادهٔ جنسی آغاز شد.
مشخصهٔ این گفتوگوها شور و هیجان مفرط و حالات هیستریک بود. گروههای بسیاری در این گفتوگوها حضور داشتند؛ گرچه همهٔ سخنان آنها شنیده نشد و بحثها غالباً با نوعی بنیادگرایی سیاسی همراه بود که «همهٔ مردها بالقوه متجاوزند» یا «بچهها فقط چیزی را میگویند که بزرگترها دوست دارند بشنوند»، اما درواقع صداهای دیگری نیز بودند که با تمام قوا کوشیدند صدایشان شنیده شود و درک شوند و خود را در بین این طیفها قرار دهند. برای بسیاری مسئلهٔ سوءاستفادهٔ جنسی بهقدری نفرتانگیز و فهمناپذیر است که رواج گستردهٔ آن درکشدنی نیست: پذیرش اینکه این تعداد افراد مورد تعدی قرار گرفتهاند، تجدیدنظر عمیق در رفتار انسانی را ایجاب میکند. این امر مفهوم انسان بودن را از نظر آنان بهچالش میکشید. از نظر دیگران، نوع خاصی از سوءاستفاده را میتوان باور کرد، اما وقوع شکلهای دیگر آن پذیرفتنی نیست. برای مثال، همکارانم خواهند گفت: «بله سوءاستفادهٔ جنسی را باور میکنم... اما وقوع سوءاستفادهٔ آیینی خیلی دقیق نیست. مطمئنی سردرگم نشدی؟ یا شاید بیش از حد خود را درگیر مسئله کردی». برخی دیگر غرق در سردرگمی، ترس و احساسات متعارض بودند و گفتوگوهای عمومی و مقتضیات افراطگرایانهٔ آن صحبت در این باره را برای آنان دشوار کرده بود.»
حجم
۷۲٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۸۸ صفحه
حجم
۷۲٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۸۸ صفحه