
کتاب قرار ملاقات
معرفی کتاب قرار ملاقات
کتاب الکترونیکی «قرار ملاقات» نوشتهٔ «هرتا مولر» و با ترجمهٔ «آهنگ حقانی» توسط نشر هیرمند منتشر شده است. این اثر در دستهٔ رمانهای معاصر قرار میگیرد و داستانی را روایت میکند که در بستر جامعهای تحت فشار و سرکوب شکل گرفته است. «قرار ملاقات» با نگاهی موشکافانه به زندگی روزمرهٔ شخصیتها، دغدغهها و اضطرابهای آنان میپردازد و تصویری از زیستن در فضایی پر از ترس و ناامنی ارائه میدهد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب قرار ملاقات
«قرار ملاقات» از «هرتا مولر» رمانی است که در فضایی تیره و پرتنش روایت میشود و به زندگی در سایهٔ حکومتهای توتالیتر میپردازد. این کتاب در قالب داستان بلند نوشته شده و با زبانی موجز و توصیفهای دقیق، تجربههای فردی و جمعی شخصیتها را در جامعهای سرکوبگر به تصویر میکشد. روایت کتاب حول محور زنی شکل میگیرد که بارها و بارها برای بازجویی احضار میشود و در این میان، زندگی روزمرهاش با اضطراب، ترس و امیدهای کوچک گره خورده است. ساختار کتاب مبتنی بر جریان سیال ذهن و روایت اولشخص است و خواننده را به درون ذهن و احساسات شخصیت اصلی میبرد. «قرار ملاقات» با تمرکز بر جزئیات زندگی روزمره، روابط انسانی، و تأثیرات روانی سرکوب سیاسی، تصویری ملموس از زیستن در شرایط دشوار ارائه میدهد. این رمان نهتنها داستانی فردی، بلکه بازتابی از تجربههای جمعی مردمی است که در سایهٔ ترس و بیاعتمادی زندگی میکنند.
خلاصه داستان قرار ملاقات
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان «قرار ملاقات» با روایت زنی آغاز میشود که بارها برای بازجویی به ادارهٔ امنیت احضار شده است. او هر بار رأس ساعت ده صبح، با اضطراب و وسواسهای کوچک، راهی ایستگاه تراموا میشود و در مسیر، به جزئیات اطرافش و آدمهایی که میبیند، دقت میکند. این زن در کنار همسرش «پاول» زندگی میکند؛ مردی که با اعتیاد به الکل دستوپنجه نرم میکند و رابطهشان میان عشق، وابستگی و دلخوریهای روزمره در نوسان است. در طول روایت، زن با خاطرات گذشته، ازدواج اولش، و روابطش با اطرافیان روبهرو میشود. او برای مقابله با اضطرابهایش به عادتهایی مثل پوشیدن بلوز سبز یا خوردن گردو پیش از بازجویی پناه میبرد. بازجوییها توسط سرگرد «آلبو» انجام میشود؛ مردی که با رفتارهای ریزبینانه و گاه تحقیرآمیز، سعی دارد ذهن و احساسات زن را به چالش بکشد. داستان در فضایی خاکستری و پر از ناامنی میگذرد؛ جایی که هر حرکت و هر حرف میتواند پیامدهای جدی داشته باشد. زن در میان تکرار روزمرگی، ترس از آینده و امیدهای کوچک، تلاش میکند هویت و کرامت خود را حفظ کند. روایت کتاب با جزئیات دقیق از زندگی روزمره، روابط خانوادگی، و تأثیرات روانی سرکوب سیاسی، تصویری از زیستن در جامعهای بسته و پر از سوءظن ارائه میدهد. پایان داستان باز است و سرنوشت شخصیتها در هالهای از ابهام باقی میماند.
چرا باید کتاب قرار ملاقات را بخوانیم؟
«قرار ملاقات» با نگاهی عمیق به روان انسان در شرایط سرکوب و ناامنی، تجربهای متفاوت از رماننویسی معاصر ارائه میدهد. این کتاب با روایت اولشخص و جزئینگری در زندگی روزمره، خواننده را به درون ذهن و احساسات شخصیت اصلی میبرد و او را با اضطرابها، امیدها و مقاومتهای کوچک انسانی آشنا میکند. پرداختن به موضوعاتی مانند ترس، بیاعتمادی، و تلاش برای حفظ کرامت فردی در جامعهای بسته، از ویژگیهای شاخص این اثر است. مطالعهٔ این کتاب فرصتی است برای درک بهتر تأثیرات روانی و اجتماعی حکومتهای توتالیتر بر زندگی افراد و خانوادهها.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این رمان برای علاقهمندان به ادبیات معاصر، داستانهای روانشناختی و روایتهایی با محوریت زندگی در جوامع سرکوبگر مناسب است. همچنین کسانی که دغدغهٔ شناخت تأثیرات اجتماعی و روانی فشارهای سیاسی را دارند، میتوانند از خواندن این کتاب بهرهمند شوند.
بخشی از کتاب قرار ملاقات
«در راه ایستگاه تراموا دوباره از کنار درختچههایی میگذرم که توتهای سفیدشان از پرچینها آویزان است. انگار دکمههایی از صدف که از زمین یا آسمان به شاخهها دوخته باشند، یا شاید گلولههای خمیر نان. انگار که دستهای پرندهٔ کاکلسفیدند که نوکشان به درخت است. اما خیلی کوچکتر از آناند. همین بس که آدم هوایی شود. بهتر است خیال کنم دانههای برفاند که بر چمنزار باریدهاند، اما این هم سردرگم رهایت میکند و تصور گلهای سفید خواب به چشمانت میآورد. تراموا هیچوقت سر ساعت معینی نمیرسد. انگار دارد خشخشکنان میآید. دستکم من اینطور میشنوم. چهبسا صدای خرد شدن برگکهای خشک سپیدار باشد. نه. خودش است. به همین زودی به ایستگاه رسید: انگار امروز برای بردنم عجله دارد. تصمیم گرفتهام اجازه دهم پیرمردی که کلاه حصیری دارد قبل از من سوار شود. وقتی رسیدم، اینجا بود. معلوم نیست چقدر منتظر مانده. نمیشود گفت کمبنیه است اما گوژپشت و خسته است و به اندازهٔ سایهاش نحیف. باسنش خیلی بر شلوارش دیده میشود برآمدگی زانوهایش است. اما اگر بخواهد غرغر کند و بهمحض باز شدن در حملهور شود بیاعتنا به او زودتر سوار میشوم. تراموا تقریباً خالی است. نگاه کوتاهی به صندلیهای خالی میاندازد و تصمیم میگیرد سرپا بماند. عجیب است که آدمهای پیر خسته نمیشوند و لازم نیست برای مواقعی که نمیتوانند بنشینند انرژی ذخیره کنند. گهگاه از آنما میشتابند، که در تپورت.وافت پرای خواییدق جسیای اسش. لبته درواقع مرگ آخرین چیزی است که به آن فکر میکنند و کاملاً سالم و سرحالاند. اما مرگ که فقط مال پیرها نیست؛ جوانها هم میمیرند. من همیشه اگر بشود، مینشینم. روی صندلی وسیلهٔ نقلیه که نشستهای، نشستهای اما راه میروی.»
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۲۴ صفحه
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۲۴ صفحه