دانلود و خرید کتاب آخرین کودک جان هارت ترجمه محمود کامیاب
تصویر جلد کتاب آخرین کودک

کتاب آخرین کودک

معرفی کتاب آخرین کودک

کتاب آخرین کودک نوشتهٔ جان هارت و ترجمهٔ محمود کامیاب است. نشر قطره این رمان پلیسی آمریکایی را روانهٔ بازار کرده است.

درباره کتاب آخرین کودک

کتاب آخرین کودک حاوی یک رمان معاصر است که در ۶۲ فصل نوشته شده است. این رمان پلیسی نخستین‌بار در سال ۲۰۰۹ میلادی منتشر شد. یک سال پس از اینکه دختری دوازده‌ساله به نام «آلیسا مریمون» در راه بازگشت از کتابخانه ناپدید شد، برادر دوقلویش «جانی» همچنان به جست‌وجو در شهر ادامه می‌دهد و خیابان به خیابان را زیر پا می‌گذارد. کارآگاه «کلاید هانت»، افسر ارشد در پروندهٔ «آلیسا»، «جانی» و مادرش را با دقت زیر نظر گرفته است. وقتی دختری دیگر ربوده می‌شود، «جانی» عزم بیشتری برای یافتن خواهرش پیدا می‌کند؛ چون اکنون مطمئن شده که عامل این آدم‌ربایی، همان کسی است که «آلیسا» را ربوده است. چیزی که «جانی» کشف می‌کند، مخوف‌تر از تصورات تمام مردم شهر است؛ چیزی که کل اجتماع را به شوک فرو می‌برد و زندگی «جانی» را به خطر می‌اندازد.

خواندن کتاب آخرین کودک را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر آمریکا و قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب آخرین کودک

«سوار ماشین شد. ماه آینده واقعاً مانند یک بازداشت بود. خانواده‌ای که او را پذیرفته بودند مهربان بودند، اما فاصله را حفظ می‌کردند. طوری با او رفتار می‌کردند که انگار هر حرف تندی ممکن است به او آسیب بزند، اما در عین حال وانمود می‌کردند هیچ اتفاق غیرعادی‌ای رخ نداده است. همیشه مؤدب بودند، اما جانی می‌دید که شب‌ها گزارش‌های خبری را تماشا می‌کنند و روزنامه‌ها را می‌خوانند. سرشان را تکان می‌دادند و از همدیگر می‌پرسیدند: «چنین ماجرایی چه بلایی سر یه پسربچه میاره؟» جانی فکر می‌کرد احتمالاً شب‌ها درِ اتاقشان را قفل می‌کنند. نمی‌دانست اگر فقط یک‌بار، شب، دستگیرهٔ درِ اتاقشان را بچرخاند، چه قیافه‌ای خواهند داشت.

دادگاه حکم کرده بود جانی نزد یک روان‌پزشک برود و او هم این کار را کرده بود، اما یارو ابله بود. جانی چیزهایی را که لازم بود به او گفته بود. خواب‌های ساختگی بی‌مزه‌ای برایش تعریف کرده و گفته بود شب‌ها تا صبح می‌خوابد. سوگند خورده بود دیگر به قدرت اشیاء نادیده، توتم‌ها، جادو یا پرندگان تیره‌ای که روح مردگان را می‌دزدند باور ندارد، دیگر تمایلی به شلیک ندارد، دیگر میلی به آسیب زدن به خود و دیگران در وجودش نیست. دربارهٔ مرگ خواهر و پدرش احساسات صادقانه‌اش را بیان کرد. از دست دادنشان غم‌انگیز و دشوار بود. او مادرش را دوست داشت. این هم راست بود. جانی روان‌پزشک را نگاه می‌کرد که سر تکان می‌داد و یادداشت می‌کرد و همین پایان ماجرا بود.

به همین راحتی.

جانی اجازه داشت هفته‌ای یک‌بار با مادرش، تحت نظارت، ملاقات کند. به پارک می‌رفتند و زیر سایه‌ای می‌نشستند. هر هفته، مادرش نامه‌های جک را می‌آورد. روزی حداقل و گاهی چند نامه می‌نوشت. هرگز از بدی جایی که نامه‌ها را از آنجا می‌فرستاد حرفی نمی‌زد. هرگز دربارهٔ ساعت‌ها و روزهایی که می‌گذراند حرف نمی‌زد. جک اغلب دربارهٔ پشیمانی و شرمش می‌گفت و از اینکه جانی تنها چیز باارزش زندگی‌اش بود. از کارهایی که باهم کرده بودند می‌نوشت و از برنامه‌هایی که برای آینده داشتند و التماس می‌کرد که جانی او را ببخشد. همهٔ نامه‌هایش این‌طور تمام می‌شد:

خواهش می‌کنم، جانی.

بگو که باهم دوستیم.»

ftme
۱۴۰۳/۰۱/۱۸

خلاصه: یک سال از گم شدن آلیسای ۱۲ساله میگذره، خانواده آلیسا کاملا ازهم پاشیده، مادرش حال روحی خوبی نداره درگیر اعتیاد شده و پدرش هم از خونه رفته. برادر دوقلوی آلیسا، جانی تنها کسیه که هنوز امید داره که خواهرش

- بیشتر
کاربر ۳۷۳۶۸۵۸
۱۴۰۳/۰۸/۳۰

کتاب جالب و جذابی هست کتاب رو به دوستداران رمان‌های جنایی توصیه می کنم

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۳۸۷٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۵۳۴ صفحه

حجم

۳۸۷٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۵۳۴ صفحه

قیمت:
۱۸۷,۰۰۰
۵۶,۱۰۰
۷۰%
تومان