تا ۷۰٪ تخفیف رؤیایی در کمپین تابستانی طاقچه! 🧙🏼🌌

کتاب داستان دیروز
معرفی کتاب داستان دیروز
معرفی کتاب داستان دیروز
کتاب الکترونیکی «داستان دیروز» (Yesterday’s Story) نوشتهٔ «سرخیو کوبو» و با ترجمهٔ «محمدرضا احمدی» توسط انتشارات ماهونیا منتشر شده است. این رمان در دستهٔ داستانهای معاصر اسپانیایی قرار میگیرد و با نگاهی به زندگی شخصیتهایی در مادرید، به موضوعاتی چون تنهایی، اعتیاد، فقدان و جستوجوی حقیقت میپردازد. روایت کتاب در فضایی شهری و اغلب در میخانهها و خیابانهای مادرید شکل میگیرد و با زبانی توصیفی، روابط پیچیده و رازآلود شخصیتها را دنبال میکند. نسخه الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب داستان دیروز
«داستان دیروز» اثری از «سرخیو کوبو» است که در فضای مادرید معاصر میگذرد و با تمرکز بر زندگی شخصیتهایی که درگیر اعتیاد، فقدان و جستوجوی حقیقتاند، تصویری از جامعهٔ شهری اسپانیا ارائه میدهد. این رمان در اوایل قرن ۲۱ نوشته شده و با نگاهی به روابط انسانی، تأثیر مرگ و خاطره، و تلاش برای یافتن معنا در زندگی روزمره، پیش میرود. روایت کتاب میان چند شخصیت اصلی جابهجا میشود و با استفاده از زاویهدیدهای مختلف، لایههای پنهان زندگی آنها را آشکار میکند. فضای داستان اغلب در میخانهها، خیابانها و آپارتمانهای کوچک میگذرد و نویسنده با جزئیات دقیق، حس بیقراری و اضطراب شخصیتها را به تصویر میکشد. در کنار روایت اصلی، ماجرای قتل و جستوجوی قاتل، به عنوان خط داستانی فرعی، تنش و تعلیق را در سراسر کتاب حفظ میکند. این اثر، علاوه بر پرداختن به مسائل فردی، نگاهی به ساختارهای اجتماعی و روابط میاننسلی نیز دارد و با فضاسازی خاص خود، خواننده را به دنیای شخصیتهایش نزدیک میکند.
خلاصه کتاب داستان دیروز
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!داستان با روایت «ویکتور»، مردی میانسال و تنها آغاز میشود که پس از مرگ همسرش، به میخانهای به نام «معبد» پناه میبرد و درگیر عادتهای مخرب و اعتیاد است. آشنایی او با زنی به نام «لارا» که موهای دورنگ دارد، نقطهٔ عطفی در زندگیاش ایجاد میکند. لارا خود درگیر سوگ خواهرش است که قربانی قتلی مرموز شده و حالا به دنبال یافتن قاتل است. روایت میان گذشته و حال جابهجا میشود و خاطرات ویکتور از زندگی با همسرش «مونیکا» و دوستی با «کارلوس» و «رزا» به تدریج آشکار میشود. لارا با کمک پیرزنی به نام رزا، سرنخهایی دربارهٔ قاتل خواهرش پیدا میکند و این جستوجو او را به معبد و در نهایت به ویکتور نزدیک میکند. در ادامه، سوءظنها و سوءتفاهمها باعث وقوع تراژدیهایی میشود که سرنوشت شخصیتها را به هم گره میزند. در پسزمینهٔ داستان، موضوعاتی چون اعتیاد، خیانت، فقدان و تلاش برای رهایی از گذشته، پیوسته حضور دارند و فضای داستان را سنگین و پرتنش میکنند. پایانبندی کتاب، با وجود گرهگشایی نسبی، همچنان پرسشهایی دربارهٔ حقیقت و گناه باقی میگذارد و خواننده را به تأمل دربارهٔ سرنوشت شخصیتها و معنای رستگاری و بخشش وا میدارد.
چرا باید کتاب داستان دیروز را خواند؟
این رمان با پرداختن به موضوعاتی مانند تنهایی، اعتیاد، سوگ و جستوجوی حقیقت، تصویری ملموس از زندگی شهری و روابط انسانی ارائه میدهد. روایت چندلایه و شخصیتپردازی دقیق، امکان همذاتپنداری با دغدغهها و زخمهای شخصیتها را فراهم میکند. همچنین، فضای رازآلود و تعلیق داستان، خواننده را تا پایان با خود همراه میسازد و فرصتی برای تأمل دربارهٔ انتخابها، پیامدها و معنای بخشش در زندگی فراهم میآورد.
خواندن کتاب داستان دیروز را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
برای علاقهمندان به رمانهای معاصر، داستانهای روانشناختی و آثاری با فضای رازآلود و اجتماعی مناسب است. همچنین کسانی که دغدغههایی مانند سوگ، اعتیاد، تنهایی یا جستوجوی حقیقت دارند، میتوانند با این کتاب ارتباط برقرار کنند.
بخشی از کتاب داستان دیروز
«ساعت بازدهوبیست دقبقه شد. فکر کنم پنجشنبه بود. آخرین خاطرهام به سهشنبه شب برمیگشت و عادت نداشتم بیشتر از دو روز متوالی در خلسه حضور من در میان دیگران باعث میشد معبد یکی از غمانگیزترین میخانههای امروز شهر باشد. تعداد قابل توجهی از ما که آنجا بودیم به شیوء خودمان بازنده بودیم. تصمیم گرفته بودم وقتم را با تکتک مکعبهای یخ داخل لیوانم تلف کنم که ناگهان پنجشنبه شب بعد از ساعت یازده با صدایی متفاوت با همیشه از جا پریدم. حتی صدای در را هم نشنیده بودم. گفت: «یه آبجو لطفاٌ» سیگاو دختر دود صورتی شوکهکنندهای داشت که مخصوص زدها بود. وقتی برای سیگاز چهارم آماده شد، به سختی هن آمد و پرسید (فندک داری؟) با تعجب پاسخ دادم: (بله... البته.) سیگار را نزدیک من روشن کرد. مدتها از زمانی میگذشت که یک زن چنین کاری کرده بود. (متشکرم.) با ترشرویی جوابش را دادم و جرئت کردم بپرسم: «همیشه اینقدر زیاد سیگار میکشی؟» لبخند زد؛ تقریباً بهترین لبخندی بود که در یک سال اخیر میدیدم. «من هیچوقت بیشتر از پنج دقیقه سیگار رو کنار نمیذارم.» پرسیدم: (وقتی خواب هستی. چطور؟) (وقتی خوابام مسئول اعمالم نیستم.) همزمان لبخند زدیم.»
حجم
۴۸۶٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۸۰ صفحه
حجم
۴۸۶٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۸۰ صفحه