کتاب آزادی یا مرگ
معرفی کتاب آزادی یا مرگ
کتاب آزادی یا مرگ نوشتهٔ نیکوس کازانتزاکیس است و ترجمهٔ محمد قاضی است که انتشارات خوارزمی آن را منتشر کرده است. نویسنده در این کتاب مفهوم آزادی را بازتعریف میکند و دست به خلق جهانی مملوء از محبت و کین میزند.
درباره کتاب آزادی یا مرگ
نیکوس کازانتزاکیس دوران کودکیاش را در بحبوحهٔ جنگ با عثمانی گذراند و به دنبال این تجربه، احساسات میهنپرستانهٔ شدیدی در او پدیدار شد. تمامی آثار او داستان قهرمانهایی از جنس قهرمانان دوران جنگ است و این مدل از قهرمان در کتاب آزادی و یا مرگ کاملاً مشهود است. نام اصلی این اثر کاپیتان میکالس است که در ترجمه با عنوان مرگ یا آزادی شناخته میشود. نویسنده در این اثر از کلمات یونانی و اصطلاحات کرتی استفاده میکند و رمانی مینگارد که تا سالها از مشهورترین کتابهای ادبیات یونان جدید شناخته میشود. نیکوس کازانتزاکیس در این رمان به داستان شورش کریتیهل علیه عثمانی در سال ۱۸۸۹ اشاره دارد و رشادتهای آنان را روایت میکند.
کتاب آزادی یا مرگ سرشار از حواشیهای زیباست. کازانتزاکیس با توانایی بالای خود میداند که چگونه جذابیتهای رمان را بیشتر کند و به خوبی فرایندهایی که شخصیتهای داستانش طی میکنند و به تکامل میرسند را نشان میدهد. هرچند او داستان اصلی او در این رمان جنگ و مقاومت است اما او با اضافهکردن زندگی عاشقانهٔ شخصیتهایش رمانش را شیرینتر میکند. او نیتهای واقعی انسانها و آرزو و امیال آنها را عریان به نمایش میگذارد. شخصیتپردازی او به هیچ عنوان غیرواقعی نیست و افراد را در واقعیترین حالت نشان میدهد؛ شخصیتها نه کاملاً خوباند و نه کاملاً بد بلکه به عبارتی خود واقعیشان هستند. او همچنین افکار خود را وارد داستان میکند و خواننده بدون این که فرایند داستان را از دست بدهد، با آنها درگیر میشود و به اندیشه فرو میرود.
خواندن کتاب آزادی یا مرگ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به علاقهمندان به ادبیات یونان جدید پیشنهاد میکنیم.
درباره نیکوس کازانتزاکیس
نیکوس کازانتزاکیس متولد ۱۸ فوریهٔ ۱۸۸۳ میلادی در شهر هراکلیون در جزیره کرت است. کرت در آن زمان تحت تسلط حکومت عثمانی بود. کازانتزاکیس نویسنده، شاعر، خبرنگار، مترجم و جهانگرد یونانی بود که دغدغهٔ جامعهٔ بشری را داشته و در داستانهایش به تحلیل این مسئله پرداخته است. او کتابهای بسیاری را در قالب داستان، نمایشنامه، فلسفه و عرفان، ترجمه و سفرنامه تألیف کرده است. در تاریخ ۲۸ ژوئن ۱۹۵۶ در وین جایزهٔ بینالمللی صلح را دریافت کرد. کتابهای دیگر او مانند «مسیح بازمصلوب» و «آخرین وسوسهٔ مسیح» به فارسی ترجمه شدهاند. نیکوس کازانتزاکیس در سال ۱۹۵۷ بر اثر بیماری سرطان خون چشم از جهان فرو بست. روی سنگ مزار او این نوشته به چشم میخورد: «نه آرزویی دارم، نه میترسم. من آزادم».
درباره محمد قاضی
محمد قاضی در ۱۲ مرداد ۱۲۹۲ در شهر مهاباد در استان آذربایجان غربی و در ایران به دنیا آمد. او از ابتدای دههٔ ۱۳۲۰ با ترجمهٔ اثری کوچک از «ویکتور هوگو» به نام «کلود ولگرد»، نخستین قدم را در راه ترجمه برداشت و پس از آن ۱۰ سال ترجمه را کنار گذاشت. در سال ۱۳۲۹ پس از صرف یکسالونیم وقت برای ترجمهٔ «جزیرهٔ پنگوئنها» نوشتهٔ «آناتول فرانس»، بهزحمت توانست ناشری برای این کتاب پیدا کند، اما ۳ سال بعد که این اثر انتشار یافت، بهدلیل شیوایی و روانی و موضوع متفاوت کتاب، آناتول فرانس از ردیف نویسندگان بیبازار که کتابشان را در انبار کتابفروشان در ایران خاک میخورد به درآمد. در اینباره «نجف دریابندری» در روزنامهٔ اطلاعات مطلبی با عنوان «مترجمی که آناتول فرانس را نجات داد» نوشت.
محمد قاضی در سال ۱۳۳۳ کتاب «شازده کوچولو» نوشتهٔ آنتوان دوسنت اگزوپری را ترجمه کرد که بارها تجدیدچاپ شد. او با ترجمهٔ دورهٔ کامل «دن کیشوت» اثر سروانتس در سالهای ۱۳۳۶ تا ۱۳۳۷ جایزهٔ بهترین ترجمهٔ سال را از دانشگاه تهران دریافت کرد. محمد قاضی در ۱۳۵۴ به بیماری سرطان حنجره دچار شد. هنگامی که برای معالجه به آلمان رفت، بیماری تارهای صوتی و نای او را گرفته بود و پس از جراحی، بهعلت از دستدادن تارهای صوتی، دیگر نمی توانست سخن بگوید و از دستگاهی استفاده می کرد که صدایی ویژه تولید میکرد؛ بااینحال کار ترجمه را ادامه داد و ترجمههای جدیدی از او تا آخرین سال حیاتش انتشار یافت. او ۵۰ سال ترجمه کرد و نوشت. نتیجهٔ تلاش او ۶۸ اثر اعم از ترجمهٔ ادبی و آثار خود او به زبان پارسی است.
محمد قاضی در سحرگاه چهارشنبه ۲۴ دی ۱۳۷۶ در ۸۴سالگی در تهران درگذشت و در مهاباد به خاک سپرده شد. فروردین ۱۳۸۶ خورشیدی در کوی دانشگاه مهاباد از مجسمهٔ ۴متریِ این مترجم نامدار ایرانی ساختهٔ «هادی ضیاءالدینی» پردهبرداری شد.
بخشی از کتاب آزادی یا مرگ
«ساعتی بود که سه خواهر سه قلو یعنی سه لعبتان پشت در خانه خود فشرده به هم گوش ایستاده بودند ایشان سه سوراخ در در تعبیه کرده بودند. هر سه پوزۀ خود را به در می چسباندند و با حرص و ولع تمام به رهگذران مینگریستند و دربارۀ معایب و محسنات هر یک وراجی میکردند هر سه خواهر پا به سن گذاشته بودند و چون با گیسوان و ابروان و مژگان یکدست سفید و با چشمان سرخ خرگوشی از مادر زائیده شده بودند هرگز به هنگام روز از خانه بیرون نمی آمدند نور خورشید چشم ایشان را خیره میکرد بناچار با بی صبری تمام منتظر شب میماندند تا در پشت سوراخهای در به کمین بایستند و به عبور مردم بنگرند هیچ کس از زبان بد ایشان در امان نبود. کوچهٔ ایشان محل گذر بود خانه ایشان در کنج کوچه ای بود که محلهٔ ترکها به آنجا ختم میشد و خانه های مسیحیان از آنجا آغاز میگردید ایشان تمام عابران را میدیدند و به هر یک لقبی میدادند که دیگر هیچ وقت از سر آن عابر نمی افتاد هم ایشان بودند که به پهلوان میکلس لقب پهلوان «گراز داده بودند و نیز هم آنها بودند که برادر معلم پیشهٔ او را چس گرگ» نامیده بودند.»
حجم
۳٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۷۳۸ صفحه
حجم
۳٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۷۳۸ صفحه
نظرات کاربران
ممنون میشم این کتاب رو داخل بخش بینهایت قرار بدین.