کتاب بر بنیادهای هستی

کتاب بر بنیادهای هستی نوشتۀ آرمان آرین و ویراستۀ احمد پورامینی در نشر افق به چاپ رسیده است. این کتاب جلد سوم از مجموعۀ فانتزی و اسطوره‌ای پتش خوآرگر بوده که داستان‌های اوستا و بندهشن را در قالب رمان بازآفرینی کرده و موضوع اصلی آن نبرد میان خیر و شر است. این داستان و دیگر داستان‌های مجموعه مناسب نوجوانان هستند.

درباره کتاب بر بنیادهای هستی

بر بنیادهای هستی، جلد سوم از مجموعۀ ۵جلدی پتش خوآرگر است. در این مجموعۀ مناسب برای نوجوانان که آرمان آرین بر پایۀ اوستا و بندهشن نوشته برای نخستین بار، داستان‌های اَوِستا و بُندَهِش در قالب رمان بازآفرینی شده‌اند. بندهشن کتابی است به پهلوی (فارسی میانه) مربوط به دورۀ ساسانیان که به‌معنای آفرینش آغازین است. این کتاب دربارۀ چگونگی پیدایش زمین، رودها، کوه‌ها، جانوران، گیاهان و آدمیان است.

موضوع اصلی در این مجموعۀ فانتری و اسطوره‌ای نبردهای میان خیر و شر است و عنوان‌های آن عبارت‌اند از: پتش خوآگر ۱: حماسه؛ سرآغاز، پتش خوآگر ۲: مردی از تبار اژدها، پتش خوآگر ۳: بر بنیادهای هستی، پتش خوآگر ۴: از ژرفای تاریکی، پتش خوآگر ۵: حماسۀ اندرون.

واژهٔ پَتَش خوآرگر که در گذر زمان به فرشوادگر و سوادگر و سوادکوه تغییر شکل داده، نام منطقه‌ای کوهستانی در مازندران امروزی است که نامش در کتاب‌ها و الواح و کتیبه‌های قدیمی ایران آمده‌ است. ابَرقهرمان رمان پتش خوآرگر که نام از آن دیار گرفته‌، فرمانروای دژ چرات در قلب سوادکوه باستانی است که حد فاصل میان آدمیان و دیوان است؛ اما دل در گرو کردارهای اهورایی دارد.

در روزگاری که سراسر زمین و ۷ کشور، به تهاجم عظیم اهریمنان از هر سو گرفتار شده‌ است گروهی کوچک به راهنمایی فرّهٔ ایزدی، رهسپار یافتن شخصیتِ افسانه‌ای پتش خوآرگر می‌شوند که باید صلح و آرامش را به جهان بازگرداند. روایتِ رُمان بر دوش انبوه شخصیت‌ها و فضاهای پیچیده‌ای است که هر یک در قسمتی از جغرافیای باستانی زمین، به کوشش در این نبرد عظیم مشغول هستند، نبردی که هرکس هرچه در چنته دارد، عیان می‌سازد و تاریخ انسان‌ها، نظیر آن را به خود ندیده‌ است.

کتاب بر بنیادهای هستی در ۲۰۱۷ در فهرست کلاغ‌های سفید قرار گرفت. کلاغ‌های سفید فهرستی است که سالانه کتابخانۀ مونیخ منتشر می‌کند که شامل کتاب‌های پیشنهادی کودک و نوجوان می‌شود و هدف اصلی آن ترویج خواندن و معرفی ادبیات سایر ملل به کودکان آلمانی است.

خواندن کتاب بر بنیاد هستی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

به همۀ دوستداران ادبیات نوجوانان، فانتزی و اسطوره‌ای پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب بر بنیاد هستی

«۱. سه‌سرِ سه‌پوزهٔ شش‌چشم

غوغایی از بر هم خوردن بالِ هزاران خفّاشِ کوچک و صدها اَبَرخفّاش به پا خاست و سرتاسر آن دالان‌های خاموش و مرموز را که به تالار خوابِ اژدهایان می‌رسید در برگرفت. با این صدا، آن دو اژدهای کوچک و تنها، از وحشت به خود آمدند و کوشیدند جایی برای نهان شدن بیابند! دقایقی پیش‌تر، مادر اژدها با شتابی هولناک از جا برخاسته و به سوی سیاهچال شتافته بود و در پی او اَرثنَ که عروسش در قفس بود و برادر و خواهر کوچکِ خویش را تنها گذاشته بود.

اینک اما به ناگهان، فوجی از خفّاشان در هجومی هماهنگ، از دالان‌های متروکِ انتهای غار برخاسته بودند و همه جا بال می‌زدند و جیرجیر می‌کردند. اَژدَهاکِ ریزجثّه با حیرت به چشم‌های خونبار و دندان‌های تیز و برّاق‌شان نگریست و تَریش اژدهای کوچک در پسِ او مخفی شد. خفّاش‌ها اما تا آن حد که همهٔ سقف و دیوارهای تالار را بپوشانند، به تالار اژدهایان سرازیر شدند و بعد بی‌هیچ حرکتی همان جا نشستند و چشم‌انتظار فرمانی نامعلوم ماندند... آن‌گاه صدای فشّ‌وفشی مرگبار از سوراخی تاریک و ناپیدا برآمد و افزون شد تا آن مارِ سفید و ستبر سایهٔ بلند خویش را در تابشِ یک روشنایی سرخ به آنجا کشاند. جثه‌اش دَه‌برابر ماران بزرگِ زمین بود و نیروی همهٔ مهیب‌دیوان در چشمانِ او زبانه می‌کشید. با شتابی ماروَش می‌خزید و زبان به هر سو می‌چرخاند، گویی آمادهٔ گزیدن هر جنبنده‌ای بود که بخواهد او را از کار خویش باز دارد...

سرانجام از سر صخره‌ای سرازیر شد و با دیدنِ آن دو بچه‌اژدهای رهاشده، نوایی آرام‌بخش سر داد. بچه‌ها در سکوت لرزیدند و تماشایش کردند تا او به آوای اطمینان‌بخش یک پدرِ دلسوز سخن آغاز کرد: «مادرتان رفته است بچه‌ها! او رفته پیش پدرتان و دیگر هرگز برنمی‌گردد...»

اَژدَهاکِ سه‌سر با اینکه کوچک‌ترین فرد خاندانش بود با جسارت پرسید: «تو دیگر کِه‌ای؟!» و تَریش کوچک نیز با بغضی در گلو پرسید: «کجا رفت بی‌ما؟! اَرثنَ کجا...؟»

مارِ سفید با شفقتی ساختگی بر گِرد سکوی آن‌ها پیچید و زمزمه کرد: «من عموی شما هستم، نمی‌بینید چه زود خودم را به‌تان رساندم؟ آمده‌ام که نگذارم برادرزاده‌های عزیزم اینجا تنها بمانند و از دست بروند...»