کتاب شاهزاده و گدا
معرفی کتاب شاهزاده و گدا
کتاب شاهزاده و گدا نوشتهٔ مارک تواین و ترجمهٔ محمد قاضی است. انتشارات علمی و فرهنگی این رمان خارجی را منتشر کرده است. فیلمها و انیمیشنهای بسیاری با الهام از این اثر ساخته شدهاند.
دربارهی کتاب شاهزاده و گدا
مارک تواین در کتاب شاهزاده و گدا، زندگی «ادوارد» ولیعهد انگلستان را بیان میکند که روزی با پسر فقیری به نام «تام» که شباهت بسیاری به او دارد، آشنا میشود. ادوارد و تام تصمیم میگیرند تا یک روز جایشان را با هم عوض کنند و به این ترتیب تام، لباسهای شاهزاده را میپوشد و ادوارد لباسهای تام را. اما در این داستان، موضوع فقط جابهجایی و تجربههای عجیبی که ادوارد از زندگی فقیرانه و تام از زندگی و فرمانروایی در قصر میسازد نمیپردازد، بلکه از فساد دربار میگوید؛ فسادی که مردم را فقر به دچار کرده است.
خواندن کتاب شاهزاد و گدا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
کتاب شاهزاده و گدا، برای نوجوانان جذاب است، اما از آنجایی که این اثر یکی از بزرگترین آثار نوشته شده قرن نوزدهم است، برای بزرگسالان نیز شنیدنی و دلچسب است.
دربارهی مارک تواین
«سمیوئل لنگهورن کلمنز» متخلص به مارک تواین در ۳۰ نوامبر ۱۸۳۵ در مرز ایالت میزوری در آمریکا در روستای فلوریدا به دنیا آمد و در ۲۱ آوریل ۱۹۱۰ درگذشت. او نویسنده و طنزپردازی آمریکایی بود. شهرت خود را مدیون رمانهای «ماجراهای هاکلبری فین»، «شاهزاده و گدا» و «ماجراهای تام سایر» است. او با فکاهیهای خود، فرهنگ در حال مدرنشدنِ آمریکای قرن نوزدهم میلادی را نقد کرده است. آثار مارک تواین دو دستهٔ رمان و داستان کوتاه را تشکیل داده است. رمانهای او عبارتند از «ماجراهای تام سایر»، «شاهزاده و گدا»، «ماجراهای هاکلبری فین»، «زندگی بر روی میسیسیپی»، «یک یانکی اهل کنتیکت در دربار شاه آرتور»، «سالهای طلایی: داستانی از زندگی در قرن معاصر»، «تراژدی ویلسون کلهپوک»، «تام سایر در خارج»، «خاطرات شخصی ژاندارک»، «داستان یک اسب»، «بیگانهای در دهکده» و «دوقلوهای عجیب». داستانهای کوتاه او عبارتاند از «جستوخیز قورباغهٔ ولایت کالاوراس»، «یک قتل، یک راز، یک ازدواج»، «بهدنبال خط استوا»، «مردی که هایدلبرگ را تباه کرد»، «بشر چیست؟»، «بریدههایی از دفترچهٔ خاطرات آدم»، «خاطرات حوا»، «داستان یک سگ» و «فیل سفید گمشده».
درباره محمد قاضی
محمد قاضی در ۱۲ مرداد ۱۲۹۲ در شهر مهاباد در استان آذربایجان غربی و در ایران به دنیا آمد. او از ابتدای دههٔ ۱۳۲۰ با ترجمهٔ اثری کوچک از «ویکتور هوگو» به نام «کلود ولگرد»، نخستین قدم را در راه ترجمه برداشت و پس از آن ۱۰ سال ترجمه را کنار گذاشت. در سال ۱۳۲۹ پس از صرف یکسالونیم وقت برای ترجمهٔ «جزیرهٔ پنگوئنها» نوشتهٔ «آناتول فرانس»، بهزحمت توانست ناشری برای این کتاب پیدا کند، اما ۳ سال بعد که این اثر انتشار یافت، بهدلیل شیوایی و روانی و موضوع متفاوت کتاب، آناتول فرانس از ردیف نویسندگان بیبازار که کتابشان را در انبار کتابفروشان در ایران خاک میخورد به درآمد. در اینباره «نجف دریابندری» در روزنامهٔ اطلاعات مطلبی با عنوان «مترجمی که آناتول فرانس را نجات داد» نوشت.
محمد قاضی در سال ۱۳۳۳ کتاب «شازده کوچولو» نوشتهٔ آنتوان دوسنت اگزوپری را ترجمه کرد که بارها تجدیدچاپ شد. او با ترجمهٔ دورهٔ کامل «دن کیشوت» اثر سروانتس در سالهای ۱۳۳۶ تا ۱۳۳۷ جایزهٔ بهترین ترجمهٔ سال را از دانشگاه تهران دریافت کرد. محمد قاضی در ۱۳۵۴ به بیماری سرطان حنجره دچار شد. هنگامی که برای معالجه به آلمان رفت، بیماری تارهای صوتی و نای او را گرفته بود و پس از جراحی، بهعلت از دستدادن تارهای صوتی، دیگر نمی توانست سخن بگوید و از دستگاهی استفاده می کرد که صدایی ویژه تولید میکرد؛ بااینحال کار ترجمه را ادامه داد و ترجمههای جدیدی از او تا آخرین سال حیاتش انتشار یافت. او ۵۰ سال ترجمه کرد و نوشت. نتیجهٔ تلاش او ۶۸ اثر اعم از ترجمهٔ ادبی و آثار خود او به زبان پارسی است.
محمد قاضی در سحرگاه چهارشنبه ۲۴ دی ۱۳۷۶ در ۸۴سالگی در تهران درگذشت و در مهاباد به خاک سپرده شد. فروردین ۱۳۸۶ خورشیدی در کوی دانشگاه مهاباد از مجسمهٔ ۴متریِ این مترجم نامدار ایرانی ساختهٔ «هادی ضیاءالدینی» پردهبرداری شد.
بخشی از کتاب شاهزاده و گدا
«مایلز گفت: «نه، پدر، برعکس، من میخواهم که سکوت اختیار کنید، زیرا مرگ شما فایدهای به حال من نخواهد داشت. من از شما متشکرم به خاطر اینکه از برکت وجود شما قدری تسکین یافتم و در خود احساس اعتماد کردم.»
از آن روز به بعد، پیرمرد برای مایلز هندن و شاهزادهٔ کوچک وجودی بسیار مفید و گرانبها شد، زیرا در روز چندین بار به بهانهٔ اینکه به «شیاد دروغگو» دشنام بدهد و «دِقِّدلش» را بر سر او خالی کند، به زندان میآمد و آهسته خوراکی و شیرینی به او میرساند. درضمن او را از اخبار خارج نیز مطلع میکرد و آنچه لازم بود با وی در میان میگذاشت.
مایلز شیرینیها و خوراکیها را به شاهزادهٔ کوچک میداد، زیرا آن طفل بدبخت از خوردن غذایی که زندانبان میآورد، استنکاف میکرد.
اندروز از ترس اینکه مبادا حس بدگمانی و سوءظن زندانبان را برانگیزد، چندان در نزد مایلز درنگ نمیکرد، ولی اگر اخبار ذیقیمتی میداشت، فرصت مییافت که هر بار در فاصلهٔ فحشها و دشنامهای ظاهری به او برساند.
مایلز هندن کمکم ماجرای خانوادهٔ خود را در ظرف هفت سالی که جلای وطن کرده بود، از زبان پیرمرد شنید و فهمید که آرتر، برادر بزرگش در شش سال قبل فوت کرده است. سر ریچارد پدر پیرش پس از مرگ آرتر و غیبت مایلز از زندگی قطع امید کرده و چون مرگ خود را نزدیک میدیده است، به هیو پسرک کوچک و به لیدی ادیت دستور میدهد هرچه زودتر ازدواج کنند. لیدی ادیت به امید آنکه بالاخره مایلز بازخواهد گشت، از پیرمرد درخواست مهلت میکند. در این اثنا کاغذی میرسد که از مرگ مایلز خبر میدهد. این ضربهٔ سهمگین کار سر ریچارد را میسازد و او را سخت ناراحت میکند، لذا به کمک هیو، به دختر بدبخت فشار میآورد که هرچه زودتر، یعنی پیش از مرگ وی، با پسرش عروسی کند. لیدی ادیت بار دیگر یک ماه مهلت میخواهد و این مدت را سه بار دیگر تمدید میکند. بالاخره ازدواج آن دو در جوار اتاقی که پیرمرد محتضر جان میکنده است، صورت میگیرد، ولی با سعادت و خوشی توأم نمیگردد، زیرا در همان اثنا پیرمرد چشم از جهان فرومیبندد. یک هفته پس از عروسی، در بین مردم شایع میشود که لیدی ادیت در میان کاغذهای شوهرش، مسودهٔ کاغذی را که از مرگ مایلز خبر داده بود، پیدا میکند و بدین سبب شوهرش را متهم میکند که با جعل یک سند دروغین نهتنها در امر ازدواج شتاب کرده، بلکه مرگ پدرش را نیز تسهیل نموده است. همچنین حکایت میکنند که ارباب جدید هندنهال با زنش بنای بدرفتاری را میگذارد و با بیچارگانی نیز که در ملک او از کار و زحمت خود امرار معاش میکردند، به قساوت و بیرحمی رفتار میکند و به اذیت و آزارشان میپردازد.»
حجم
۲۳۳٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۷۹ صفحه
حجم
۲۳۳٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۷۹ صفحه