دانلود و خرید کتاب دختر مغول کالین فالکنر ترجمه جواد سید اشرف
تصویر جلد کتاب دختر مغول

کتاب دختر مغول

معرفی کتاب دختر مغول

کتاب دختر مغول نوشتهٔ کالین فالکنر و ترجمهٔ جواد سید اشرف است و گروه انتشاراتی ققنوس آن را منتشر کرده است. دختر مغول رمانی است تاریخی و عاشقانه که شما را با خود به دوران مغول‌ها می‌برد. در دوران تقابل بین اسلام و مسیحیت، شوالیه‌ای مسیحی با دختر یک خان مغول آشنا می‌شود و این آشنایی به عشقی دوطرفه اما ممنوعه برای هر دوی آن‌ها منتهی می‌شود. 

درباره کتاب دختر مغول

در دورانی که خان‌های مغول با هم در نزاع بودند (یعنی در نيمه دوم قرن‌ سيزدهم‌ ميلادی که امپراتوری بزرگ‌ مغول‌ در حال‌ فروپاشی بود)، در گوشه‌ای دیگر از دنیا، مسیحیان تصمیم گرفته بودند دینشان را در دنیا تبلیغ کرده و از نفوذ مسلمانان جلوگیری کنند. ويلهلم آگسبورگی، راهب فرقهٔ دومنيكن و ژوسران سارازينی، شواليهٔ فرقهٔ دلاوران معبد، به همین منظور سفر درازی را به سوی قراقوروم آغاز می‌كنند تا خان بزرگ مغول‌ها را به بستن پيمانی عليه مسلمانان ترغيب كنند. اما در اين سفر آن‌ها با «خوتلون» دختر يكی از خان‌های مغول آشنا می‌شوند كه نه‌تنها شكارچی و سواركار ماهری است بلكه دستی شفابخش دارد.

ويلهلم و سارازينی با دو شخصيت‌ و دو ديدگاه‌ متضاد در مسير جاده ابريشم‌ با سرزمين‌هايی ناشناس‌، با مردمی بيگانه‌ و با سنت‌هايی بی‌نهايت‌ غريب‌ آشنا می‌شوند.

خواندن کتاب دختر مغول را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

اگر دوست دارید رمانی تاریخی و عاشقانه بخوانید و در آن با تقابل ادیان و باورهایی مثل اسلام، مسیحیت و شمنیسم آشنا شوید این کتاب را حتما بخوانید. کالین فالکنر به گونه‌ای این رمان را نوشته که شما می‌توانید تصویری از مغول‌ها، شوالیه‌ها، مسیحیان متعصب و مسلمانان در آن زمان به دست آورید.

بخشی از کتاب دختر مغول

«خوتلون از سراشیبِ کوه پایین آمد و خود را به جبی رسانید. لاشه بز را روی قاچ زینش گذاشته بود. جِبی لبخندزنان روی زین مادیان سیاه‌رنگش نشسته بود. پس بالاخره او را تعقیب کرده بود! قصد جِبی از این کار کاملا مشخص بود. جِبی او را ضعیف می‌پنداشت و تصور می‌کرد می‌تواند در معبرِ تنگ لاشه بز را از او برباید.

خوتلون لگام اسبش را کشید. هر دو به چشمانِ یکدیگر خیره شدند.

خوتلون گفت: «آن‌قدرها که ظاهرت نشان می‌دهد احمق نیستی.»

جِبی پرسید: «آیا ازدواج با پسرِ یک خان تا این حد وحشتناک است؟»

«من دخترِ خانِ قبیله‌ام؛ و فعلا همین برایم کافی است.»

جِبی دست دراز کرد و گفت: «شاید تو در اسب‌سواری از من چابک‌تر باشی. اما به اندازه من قوی نیستی. تصور می‌کنی می‌توانی با این لاشه از کنار من بگذری؟»

خوتلون شانه‌ای بالا انداخت. جِبی را تا آن حد زیرک نمی‌پنداشت که بتواند بدین ترتیب برایش دامی بگستراند. اسبش را آهسته به سوی او راند.

جِبی گفت: «من هنوز صورتت را ندیده‌ام. شاید اگر چهره‌ات را ببینم از بردنِ لاشه پشیمان شوم و آن را به تو بسپارم.»

در استپ‌های این منطقه زن‌ها چادر به سر نمی‌کردند. مغول‌ها اگرچه ظاهراً اسلام آورده بودند، اکثر قبایل در وهله اول خود را مغول می‌دانستند و فقط گاهی دین تازه خود را به یاد می‌آوردند. جِبی خوتلون را تنها یک بار دیده بود و در آن روز هم خوتلون ــ شاید برای تحریک کنجکاوی او و شاید هم از روی شیطنت ـ دستمال ارغوانی‌رنگی به صورت بسته بود. جِبی با کنجکاوی منتظر بود؛ خوتلون آهسته با دست آزادش دستمال را از صورت برداشت.

وجاهت چهره او موجب شگفتی جِبی شد. زیر لب گفت: «تو چقدر زیبایی!»

خوتلون به خود گفت: زیبا! مردها چه آسان این واژه را بر زبان می‌رانند. زیبایی برای یک شاهزاده‌خانم مغول هدیه بی‌ارزشی است؛ موهبتی است که فقط به تسلیم و تمکین می‌انجامد، اما من هنر دیگری دارم که از زیبایی مهم‌تر است: من از آنچه ظاهرم نشان می‌دهد بسیار قوی‌ترم.

ناگهان با حرکتی روان و سنجیده با مُشت به صورت جِبی کوبید. پسرک غافلگیر و شگفت‌زده از پشت بر زمین افتاد و بر سنگ‌های سرد و یخ‌زده بی‌حرکت ماند.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۶۲۷٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۵۸۴ صفحه

حجم

۶۲۷٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۵۸۴ صفحه

قیمت:
۱۵۰,۰۰۰
تومان