
کتاب پیکان شهادت
معرفی کتاب پیکان شهادت
کتاب «پیکان شهادت» نوشتۀ عاطفه صابری است و انتشارات حسن رسولی آن را منتشر کرده است. پیکان شهادت کتابی است که تلاش میکند جنگ را از منظر مردم کوچه و بازار روایت کند؛ نه فرماندهان، نه استراتژیها، بلکه آدمهای کوچکی که در دل حوادث بزرگ، دردهای بزرگتری را تاب آوردند.
درباره کتاب پیکان شهادت
کتاب پیکان شهادت اثری در حوزۀ ادبیات پایداری است که با بهرهگیری از عناصر داستانی، تلاش کرده است لحظاتی از زندگی مردم عادی در بستر جنگ تحمیلی را به تصویر بکشد. این اثر، گرچه در قالب چند داستان کوتاه نوشته شده؛ اما بهواسطۀ زبان ساده و روایتهایی ملموس، مجموعهای منسجم و تأثیرگذار از درد، استقامت و رشادت مردمی را به نمایش میگذارد که در پشت جبههها، جنگ را زندگی کردهاند.
داستان اول پیکان شهادت با عنوان عصیان آغاز میشود؛ روایتی که در همان خطوط نخستین، با توصیف هوای سرد و طوفانی یک روز دیماه، فضایی تیره گون و سنگین خلق میکند. راوی با نگاهی جزئینگر، همزمان با تصویرگری طبیعت خشمگین، زمینۀ وقوع یک رویداد تراژیک را به نحوی شاعرانه پیشبینی میکند. در این میان، رانندۀ یک پیکان بار که نقش کوچکی در نظام لجستیک مردمی دارد، از نگاه راوی به شخصیتی تبدیل میشود که هم بار زندگی خودش را میکشد و هم باری از رنج دیگران بر دوش دارد. در گفتوگوهایی ساده با صاحب مغازه، تصویری از وضعیت نابسامان اقتصادی، تنگدستی مردم روستا و فقر عریان و ریشهدار آنها ترسیم میشود؛ مردمی که نانشان از کوپن است، آردشان از فروش یارانه، و امیدشان تنها از دیوار صبر.
زبان نویسنده صمیمی و گاه شاعرانه است و از دل جزئیات ساده، حقیقتهای بزرگی بیرون میکشد. از غرش ابرها و سرمای استخوانسوز گرفته تا لبخندهای محو، نگاههای نگران، یا صحبتهایی که بین ۲ نفر ردوبدل میشود، همه در خدمت ساختن فضایی قرار گرفتهاند که جنگ را نه صرفاً یک موقعیت نظامی، بلکه حالتی انسانی، اجتماعی و روانی نشان میدهد.
خواندن کتاب پیکان شهادت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات پایداری پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب پیکان شهادت
«غروب یک روز سرد دیماه بود. ابرهای سیاه از هم سبقت میگرفتند و با سرعت زیاد باد میخواستند خود را به آن نقطه از شهر برسانند. درهم میلولیدند گویی در آسمان آن روز هم جنگی سخت در پیش بود. ابرهای سیاه و خاکستری آنقدر همدیگر را درهم میکوبیدند که غرش رعد و روشنایی برقشان گوش و چشم هر جنبندهای را میدرید. باران شدت گرفته بود، نفسها در گلو یخ میبست رهگذران وحشتزده از کنار هم میگذشتند. هرکسی سعی داشت سایبانی بیابد تا از خیس شدن در امان بماند امروز چه روز عجیبی است غالباً روزهای ابری و بارانی، آبستن فاجعهای هست؛ اما چه فاجعهای امروز و در این ساعت در پیش است؟ چرخ، گردون امروز حامل کدامین خبر هولناک است؟»
حجم
۳۸۸٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۸۷ صفحه
حجم
۳۸۸٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۸۷ صفحه