کتاب تاریخ اجتماعی زنان در عصر قاجار
معرفی کتاب تاریخ اجتماعی زنان در عصر قاجار
کتاب تاریخ اجتماعی زنان در عصر قاجار نوشتهٔ سمیه سادات شفیعی است. نشر ثالث این کتاب در حوزهٔ تاریخ و جامعهشناسی را منتشر کرده است.
درباره کتاب تاریخ اجتماعی زنان در عصر قاجار
سمیه سادات شفیعی در کتاب تاریخ اجتماعی زنان در عصر قاجار بیان کرده است که جنسیت در تعیین صورتبندی اجتماعی جامعهٔ ایران نقش مهمی داشته و بیش از پیش به تدقیق نظام قشربندی اجتماعی و پیدایش ردهبندیهای اقشار و گروهها بر حسب پایگاه طبقاتی، منزلتی و به تبع خردهفرهنگهای مرتبط انجامیده است. در دورهٔ قاجار نقش اجتماعی زن در ادامهٔ خصیصههای زیستی او یعنی فرزندآوری و فرزندپروری تعریف شده است. بنابراین مادری تجربهای زودهنگام و اجتنابناپذیر پس از ازدواج بوده و بیش و پیش از احراز هر پایگاه نقشی دیگری برای زنان پسندیده و لازم به شمار میرفته است. مادری جزئی از شاکلهٔ نظام اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی پدرسالار بوده و با فرزندآوری، بهویژه فرزند پسر، به تأمین و تحکیم اقتدار پدر و نیز واحد خانوادگی تابع او که خود غالباً ذیل ساختار قبیلهای عشیرهای تعریف میشد، میانجامید. تولیدمثل به سادگی با منافع خانوادگی و گروه خویشاوندی گره خورده بود و لذا ازدواج همخون ارجحیتی تام و تمام داشت. در این روند دوران نوجوانی کوتاه و جوانی زیر سقف مشترک سپری میشد و در نتیجه «مهترسروری» زنان و مردان میانسال و مسن بر زوجین جوان مشروعیت اجتماعی داشت. شکلگیری خانواده امری فردی دانسته نمیشد و اساساً منطقی جمعی داشت. در این زمانه از تاریخ بهعنوان یک امر خانوادگی نگریسته میشد که چه در مرحلهٔ زوجیابی، چه در مرحلهٔ تأسیس و تثبیت، باید موجب تحکیم خانوادهٔ گسترده شود. سن پایین و بیتجربگی، سیطرهٔ همیشگی الگوی ازدواج ترتیبیافته و به همین خاطر ناآشنایی و غالباً عدم دیدار قبل از ازدواج، بدیهی انگاشتن وجود فاصلهٔ سنی زیاد میان زوجین و بزرگسالی مردان و شکاف جنسیتی میان حوزهٔ خصوصی و عمومی، در نهایت تفاوت نظر و اختلافات خانوادگی را بدیهی و رایج میساخت. خشونت جسمی و روانی (القای نادانی و کمخردی به زن) راهکاری موجز دانسته میشد و در پاسخ، طیف گستردهای از زنان سرگشته، بازار رمالان و دعانویسان را رونق میبخشیدند. کتاب حاضر در ۱۱ فصل نگاشته شده است.
فصل اول کتاب شرحی است بر ساختار نظام جنسیتی پدرسالار در این دوره که بر زندگی و مناسبات دو جنس سیطرهای تمام و کمال داشته است. در کنار آنچه بر زنان طبقات متوسط و فرودست شهری و روستایی گذشته، شناخت کارویژههای شبستان قجری در فصل دوم، ورای تحلیلهای غربی که غالباً با برچسبزنی اشتیاق بیحد جنسی به شاهان و منفعلپنداری زنان در حد ابژههای جنسی همراه بوده است، فرصتی ایجاد میکنذ تا با چهرهٔ متفاوت و کارکردگرایانهٔ این نهاد اجتماعی آشنا شویم. فصل سوم ما را با کردوکارهای زنان در حوزهٔ عمومی آشنا میسازد و با تمرکز بر فراغت زنان در حوزهٔ عمومی به طور تلویحی کار روزمره و پایگاه شغلی آنان در حوزهٔ خصوصی را رسمیت میبخشد. این فصل نمایی از پیشینهٔ تاریخی برنامههای فراغتی زنان ایرانی در اختیارمان میگذارد. فصل چهارم مروری است بر وضعیت بهداشت عمومی، تشخیص و درمان پزشکی بیماریهای زنان و به مدد دادههای موجود ما را با پنداشت از زن در بیماری و عوارض جسمی، چگونگی برخورداری از درمان، بازگشت سلامت و دسترسی به خدمات پزشکی آشنا میسازد. فصل پنجم به مطالعهٔ تطبیقی باورهای عامیانه زنان و مردان در زندگی روزمره میپردازد و به مدد دادههای تاریخی، تمایزات جنسیتی را آشکار میسازد؛ به گونهای که زنان در امتداد کردوکارهای مرتبط با جایگاه نقشی خود در اموری چون نازایی، زایمان ، مراقبت از نوزاد، جلب مهر و محبت و حفاظت در برابر موجودات خیالی، و مردان در اموری چون رونق کسبوکار، افزایش محصول، فراوانی آب چاه و حفاظت، گرایشهای خود را به باورهای عامیانه در قالب کنش بروز میدادند. فصل ششم با ترسیم وضعیت جرم زنانه و مجازات پیشبینیشده برای آن به اهمیت این جرایم و آستانهٔ تحمل جمعی آنها اشاره داشته و گویای آن است که همین معدود جرایم نیز آنقدر وجدان جمعی را به هراس میانداختهاند یا چنان احتمال به هراس افکندنش میرفته است که با مجازاتهای تنبیهی و زاجره از جمله مرگ شنیع پاسخ داده شدهاند. در فصل هفتم گزارشی مبسوط از اولین تلاشها برای تأسیس مدارس دختران و برگزاری برنامههای آموزشی برای آنها ارائه شده است. در این فصل اطلاعات مفیدی دربارهٔ سهم و نوع فعالیت نیروهای اجتماعی سازمانیافتهٔ خارجی یا کوشندگان بومی مرد و زن در این مسیر در اختیارمان قرار میدهد؛ مسیری دشوار از شکلگیری گفتمان تجدد در حوزهٔ آموزش زنان و اتکا به آرمان برابری حقوق انسانی دو جنس که بنا به استدلال این فصل به مدد مدارس میسیونری ، فعالیتهای دانش آموختگان نواندیش و روشنفکران ایرانی، بسط پیدا کرد. فصل هشتم با مروری بر اولین مطبوعات زنان، منتشرشده از۱۲۸۹ (سال آغاز انتشار نخستین جریدهٔ زنان با نام دانش ) تا ۱۳۰۴ شمسی (انقراض قاجار و روی کار آمدن رضاشاه)، از جمله، زننگارههای بهجامانده، پنداشت رایج از زن در آن مقطع را به عنوان باوری مردمدارانه معرفی و تحلیل میکند و به واکاوی ابعاد آن میپردازد. در فصل نهم از منظر مطالعات فرهنگی ارتباطات، عناوین اولین مدارس دختران را گردآوری شده و ضمن توجه به مضامین، به تحلیل نشانهشناختی عناوین پرداخته است. فصل دهم با دستمایه قرار دادن خاطرات زنان از معدود خاطرات بهجامانده در این دوره، با واکاوی آنها به فرازهایی با محوریت موضوعات سیاسی و اقتصادی و جایگاه زنان پرداخته است و در خلال آن خوانندگان را بیش از پیش با بینش چهرههایی چون «بیبی مریم بختیاری» آشنا میسازد؛ زنی که همچون برخی همنوعان خود (از جمله به طور خاص در اینجا «مهینبانو») از تجربهٔ سالها تحصیل در اروپا بیبهره بود، اما از صراحت لهجه و بینشی راهبردی نسبت به حل نابسامانیها برخوردار بود. فصل یازدهم بر موضوع زنان بهعنوان سوژه و اُبژهٔ عکاسی تمرکز دارد و ضمن بیان تاریخی از این موضوع به معرفی نگاه اروپامحور جهانگردان اروپایی از زن ایرانی در خلال عکسهای بهجامانده از آنان در این دوره میپردازد. محققان در این نوشته به فاصلهٔ زن معمولی ایرانی و زنان خاص به عنوان سوژهٔ عکسها اشاره میکنند و با نگاه ظریف خود دلالتهای حضور زن در عکسهای بهجامانده را برمیشمرند؛ دلالتهایی که برای جامعهشناسان و انسانشناسان علاقهمند به بررسی این دوره، اهمیت بسیاری دارد.
خواندن کتاب تاریخ اجتماعی زنان در عصر قاجار را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران تاریخ ایران و علاقهمندان به مطالعات جنسیت و همچنین دانشجویان جامعهشناسی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب تاریخ اجتماعی زنان در عصر قاجار
«سوادآموزی و وطنخواهی: اغلب روزنامهها، ضمن پرداختن به مضامین جدیدی همچون قانونگرایی و آزادیمداری، مشروطیت، مفاهیم وطندوستی، وطنخواهی، مسائل میهنی و وفاداری به وطن را به عنوان نقطۀ مشترک عموم مردم مورد توجه قرار میدادند. تغییر معنای وطن برای ایرانیان که پیش از این بیشتر مفهومی فردی و شخصی داشت، به واسطۀ ورود اندیشههای مدرن رنگی اجتماعی گرفت و احساسات میهنپرستانه تبدیل به حلقۀ ارتباطی و همبستگی آحاد جامعه شد. مطبوعات ترویجدهندۀ اندیشههای جدید بودند و نسبت به آن حس تعلق و تعهد داشتند. یکی از روزنامههای این دوره به نام وطن دربارهٔ عنوان روزنامه مینویسد: «از آنجایی که وطنپرستی برای هر فرد از افراد یک ملت بزرگترین فضیلتهاست، ما نیز نام روزنامهٔ خود را وطن (لاپاتری) گذاشتهایم.» وطنخواهی یکی از اندیشههایی بود که به سوادآموزی دختران ارتباط داده میشد. مضمونی که همواره بر آن تأکید میشد این بود که «سوادآموزی دختران برای پیشرفت و ترقی وطن و ملت واجب است». هفتهنامهٔ شمس اینگونه مینویسد: «ارباب بصیرت را پوشیده نیست که میزان ترقی و تعالی ملی، طائفهٔ نسوان آن قوم است. نخستین گهوارۀ تربیت اولاد وطن آغوش محبت مادر است.» و با مقایسهٔ مملکت خودی با دیگری اروپایی، برای برانگیختن احساسات وطندوستانه تلاش میشد. روزنامهٔ کاوه در لزوم تعلیم و تربیت زنان مینویسد: «بدون تربیت زنان و آزادی آنها و دادن حقوق انسانی به آنها محال است یک مملکت مسلمان به پای ملل فرنگ برسد.» همچنین مینویسد:
ایران اگر تمام وسایل ترقی برایش مهیا باشد و فقط حالت زنان اصلاح اساسی نیافته باشد، در میدان مبارزه و مسابقه با ملل زندۀ دنیا عاجز خواهد بود و کارش با دیگران در این میدان مانند سباق دو نفر مردی خواهد بود که یکی سالم و قوی و دیگری مبتلا به فلج شقی باشد.»
حجم
۴۳۶٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۵۵ صفحه
حجم
۴۳۶٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۵۵ صفحه