دانلود و خرید کتاب خلبان جنگ آنتوان دو سنت اگزوپری ترجمه اقدس یغمایی
تصویر جلد کتاب خلبان جنگ

کتاب خلبان جنگ

دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب خلبان جنگ

کتاب خلبان جنگ نوشتهٔ آنتوان دو سنت اگزوپری و ترجمهٔ اقدس یغمایی است. انتشارات علمی و فرهنگی این رمان معاصر فراسوی را منتشر کرده است.

درباره کتاب خلبان جنگ

کتاب خلبان جنگ (Pilote de guerre) برابر با یک رمان معاصر و فراسوی است که در سال ۱۹۴۲ میلادی و در خلال جنگ جهانی دوم به چاپ رسید. نویسنده با روایت یکی از مأموریت‌های خودش تلاش کرده است مفاهیم و ارزش‌های انسانی موردنظرش را به خواننده منتقل کند. انسان از نظر او مرکز هم‌بستگی‌ها است. این کتاب چند ماه پرواز را در یک مأموریت تک و وحشتناک بر فراز شهر آراس خلاصه کرده است. آنتوان دو سنت اگزوپری به گروه شناسایی II/33 که با هواپیمای دوموتوره پرواز می‌کرد، منصوب شد. در آغاز جنگ فقط ۵۰ خدمهٔ شناسایی وجود داشت که ۲۳ نفر از آن‌ها در واحد او بودند. او می‌نویسد که در چند روز اول تهاجم آلمان به فرانسه در ماه مهٔ ۱۹۴۰، ۱۷ نفر از خدمهٔ II/33 بی‌پروا قربانی شدند.

خواندن کتاب خلبان جنگ را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر فرانسه و قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

درباره آنتوان دوسنت اگزوپری

آنتوان دوسنت اگزوپری یکی از مشهورترین نویسندگان تاریخ جهان است که با نوشتن کتاب شازده کوچولو، محبوبیتی جاودان برای خود خرید. این نویسنده هرگز اصراری برای اینکه یک اثر ادبی بیافریند نداشت، بلکه همیشه در تلاش بود تا روایت شخصی خود را بیان کند و مسائل را از دیدگاه خاص خودش ببیند و احتمالاً این موضوعْ رمزی از موفقیت او است؛ چراکه او به‌واسطهٔ پروازکردن، یک حس ناب و متفاوت را تجربه و حضورش در سرزمین‌های دیگر، افق‌های دیدش را باز و گسترده کرده بود.

آنتوان دوسنت اگزوپری ۲۹ ژوئن ۱۹۰۰ در لیون، یکی از شهرهای فرانسه به دنیا آمد. او پدرش را در ۴سالگی از دست داد. از همان دوران تحصیل عشق به نوشتن در او جوانه زد و در سال ۱۹۲۵ یکی از داستان‌هایش به نام «مانون» را در یک نشریهٔ ادبی منتشر کرد، اما آنچه جوانهٔ عشق او به نوشتن را به درختی پربار بدل کرد، تجربهٔ پرواز و سفرکردن به سرزمین‌های دیگر بود. با سفرکردن بود که او با مردم و فرهنگ‌های مختلف آشنا شد و در کتاب‌هایش از آن تجربیات هم یاد کرد. اگزوپری در سال ۱۹۳۱ با زنی به نام کانسوئلو ازدواج کرد؛ بانویی تندمزاج و مبتلا به آسم که بعدا به شکل گل، در داستان شازده کوچولو سر برآورد؛ گلی که سرفه هم می‌کرد.

اگزوپری به‌عنوان یک خلبان تجاری موفق کار می‌کرد. هواپیمای او در خطوط پست تجاری میان اروپا، آفریقا و آمریکای جنوبی در رفت‌وآمد بود. هنگامی که جنگ آغاز شد، او در شرایط سنی و وضعیت سلامتی مناسبی نبود که بتواند به ارتش بپیوندد؛ بااین‌حال به نیروی هوایی آزاد فرانسه در شمال آفریقا پیوست. هواپیمای او در ۳۱ ژوئیه ۱۹۴۴ در پروازی اکتشافی بر فراز دریای مدیترانه دچار سانحه شد. هرچند در گذشته حدس می‌زدند که او در حملهٔ آلمان‌ها جان خود را از دست داده است، اما در نهایت و با پیداشدن لاشهٔ هواپیمای او، این فرضیه منتفی شد. احتمالاً هواپیما دچار نقص فنی شده بود. به‌هرحال اگزوپری عمر کوتاهی داشت، اما توانست با خلق کتاب‌های ارزشمند، به یکی از قهرمانان ملی فرانسه تبدیل شود.

معروف‌ترین اثری که از آنتوان دوسنت اگزوپری به جا مانده است، داستان مشهور شاهزاده کوچولو است. او نوشتن این داستان را در سال ۱۹۴۱ آغاز کرد، با مداد و آبرنگ تصویرهای زیبایی برای آن آفرید و آن را در ۱۹۴۳ منتشر کرد. این کتاب مهم در سدهٔ بیستم عنوان سومین کتاب پرفروش جهان را از آن خود کرد. این کتاب حالا بیش از ۲۰۰ میلیون نسخه فروخته و به ۱۰۰ زبان نیز ترجمه شده است. حال حساب اینکه چندبار مورد اقتباس‌های سینمایی و انیمیشنی نیز قرار گرفته است با خودتان!

«هوانورد» داستان کوتاهی است که در سال ۱۹۲۶ در یک نشریه منتشر شد و بعد پایه و اساس کتاب «پیک جنوب» او را شکل داد. اگزوپری کتاب «زمین انسان‌ها» را در سال ۱۹۳۹ منتشر کرد. «خلبان جنگ» هم نام کتابی است که در سال ۱۹۴۲ منتشر شد و شرح مأموریتی است که او در طول دوران جنگ در سال ۱۹۴۰ از سر گذرانده بود. «نامه به یک گروگان» کتاب دیگری است که در سال ۱۹۴۳ منتشر شد. از اگزوپری پس از مرگش نیز کتاب‌های بسیاری منتشر شد؛ کتاب‌هایی مانند قلعه (۱۹۴۸)، نامه‌های جوانی و دفترچه‌ها (۱۹۵۳)، نامه‌ها به مادر (۱۹۵۵)، نوشته‌های جنگ (۱۹۸۸) و مانون رقاص که در سال ۲۰۰۷ منتشر شد.

آنتوان دوسنت اگزوپری جوایز و افتخارات زیادی را هم از آن خود کرد. او نشان لژیون دونور و جایزهٔ فمینا را در سال ۱۹۲۹ از آن خود کرد و ۱۰ سال بعد جایزهٔ بزرگ رمان فرهنگستان فرانسه را در سال ۱۹۳۹ گرفت. جایزهٔ کتاب ملی آمریکا در سال ۱۹۴۰ و ۲ نشان صلیب جنگ یکی در سال‌های ۱۹۴۰ و دیگر در ۱۹۴۴ پس از مرگش دریافت کرد که به پاس زحمات او در جنگ جهانی و حضورش در نیروهای متفقین به او اهدا شد. در سال ۲۰۰۸ بنیاد اگزوپری با حمایت بنیاد فرانسه و همچنین اعضای خانواده و دوستداران او تأسیس شد. اهداف این بنیاد، اجرای پروژه‌های مختلف در سراسر جهان برای کمک به جوانان برای دستیابی به آینده‌ای بهتر بوده است؛ جوان‌هایی که در محیط‌های خشن و با شرایطی نامطلوب زندگی می‌کنند.

بخشی از کتاب خلبان جنگ

«در این اتاق خالی و یخ‌زده، به نظر من هیچ‌چیز عالی‌تر از تختخواب سادۀ دیرنشینان نبود. من در آنجا طعم شیرین سعادتی را می‌چشیدم که از استراحت بعد از روزهای سخت دست می‌دهد. همچنین، لذت ایمنی را می‌چشیدم. در آنجا هیچ‌چیز تهدیدم نمی‌کرد. تنم همۀ روز، در معرض مشقات پرواز در ارتفاع زیاد و مرمیات پیکرگذار بود. تنم می‌توانست در طی روز، به صورت آشیانۀ آلام درآید و ظالمانه پاره‌پاره شود. جسم من روزها به خودم تعلق نداشت. دیگر به خودم تعلق نداشت. می‌توانستند اعضای آن را جدا سازند و می‌توانستند خونش را بریزند. زیرا تبدیل تن به انبار قطعاتی یدکی که دیگر به شما تعلق نداشته باشند نیز کار جنگ است. مأموری می‌رسد و چشم شما را مطالبه می‌کند و شما نعمت بینایی خود را به او تسلیم می‌کنید. مأموری سر می‌رسد پایتان را مطالبه می‌کند و شما استعداد راه‌رفتن خود را به او تسلیم می‌کنید. مأموری با مشعل فرامی‌رسد و تمام گوشت صورت شما را مطالبه می‌کند و شما نعمت لبخندزدن و اظهار دوستی به مردمان را به کفاره تسلیم می‌کنید و به صورت موجودی موحش و کریه درمی‌آیید. ازاین‌رو، همین تن که می‌توانست طی روز دشمن من باشد و مرا رنج دهد، همین تن که می‌توانست به صورت کارخانۀ شکوه و ناله درآید، حالیا هنوز دوست سخن‌شنو و مهربان من بود که در نیمه‌بیداری توی ملافه‌ها سخت چنبره زده بود و از هیچ‌چیز دیگری جز احساس لذت زندگی و خرخر خواب خوش، خبری نمی‌داد. اما لازم بود که این تن را از بستر بیرون آورم، با آب سرد بشویم، موی از آن بسترم، بر آن لباس بپوشانم و پاک و پاکیزه و مرتب تقدیم گلوله‌ها کنم. این خارج‌شدن از بستر، شبیه جداشدن از آغوش مادر، از پستان مادر و از همۀ آن چیزهایی بود که در دوران کودکی، جسم کودکی را عزیز می‌دارد، نوازش می‌دهد و پرستاری می‌کند.

آن‌گاه پس از آنکه تصمیم خود را خوب سبک‌سنگین می‌کردم، می‌پروراندم و به تأخیر می‌انداختم، با دندان‌های فشرده، به یک خیز، به طرف بخاری می‌رفتم و تلی از هیزم توی آن می‌ریختم و رویش بنزین می‌پاشیدم. چون آتش درمی‌گرفت، پس از اینکه یک بار دیگر موفق می‌شدم اتاق را گذاره شوم، در بستر فرومی‌رفتم و حرارت مطبوع خود را بازمی‌یافتم و درحالی‌که تنها چشم چپم از زیر پتو و لحاف پر قو بیرون بود، بخاری‌ام را زیر نظر می‌گرفتم. ابتدا آتش خوب روشن نمی‌شد، بعد پرتوهای کوتاهی دیده می‌شد که سقف اتاق را روشن می‌کرد و سپس مثل ضیافتی که سر و صورتی به خود می‌گیرد و گرم می‌شود، آتش به هیمه‌ها می‌رسید. شروع می‌کرد به جزوجزکردن، خرّوخرکردن و آوازخواندن. به شادی ضیافت عروسی دهاتی‌ها بود و مثل آن موقعی که مهمان‌ها شروع به خوردن نوشیدنی می‌کنند و سرشان گرم می‌شود و با محبت برادرانه با آرنج به پهلوی یکدیگر می‌زنند.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۶۹٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۷۲ صفحه

حجم

۱۶۹٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۷۲ صفحه

قیمت:
۵۵,۰۰۰
۱۶,۵۰۰
۷۰%
تومان