دانلود و خرید کتاب اسب جنگی مایکل مرپورگو ترجمه پروین علی پور
تصویر جلد کتاب اسب جنگی

کتاب اسب جنگی

معرفی کتاب اسب جنگی

کتاب اسب جنگی نوشتهٔ مایکل مرپورگو و ترجمهٔ پروین علی پور و ویراستهٔ آمنه رستمی است. نشر افق این داستان را برای نوجوانان روانهٔ بازار کرده است.

درباره کتاب اسب جنگی

در کتاب اسب جنگی می‌بینیم که در جنگ جهانی اول، «جویی» را که یک اسب مزرعه است، به ارتش فروخته‌اند تا به جبهه فرستاده شود. وقتی او را به‌زور از مزرعه دور می‌کنند، قلبش به‌خاطر «آلبرت»، پسر مزرعه‌دار که مجبور است در خانه بماند، از اندوه لبریز می‌شود. «اسب جنگی» خودش را پدربزرگی با سه فرزند و شش نوه معرفی می‌کند. در جنگ جهانی اول، بيش از ده ميليون انسان كشته شدند؛ در كنار اين سربازان، شش ميليون اسب نيز در ميدان‌های جنگ جان خود را از دست دادند. اسب جنگی داستان يكی از همين اسب‌ها است. مايكل مورپورگو، نويسندهٔ محبوب ادبيات كودک و نوجوان، داستان اسبی را تعريف می‌كند كه با شجاعت تمام به‌سمت دشمن می‌تازد و وحشت خط مقدمِ جنگ، تأثيری بر او ندارد. جويی اسبی جوان و تازه‌نفس است كه آلبرت، پسرِ صاحب او می‌خواهد هر طور شده، صحيح و سالم به مزرعه‌شان برگرداند. داستان «اسب جنگی» از نقطه‌نظر جويی روايت می‌شود و از اين نظر، كتابی فوق‌العاده است. مورپورگو با هنرمندی، فجايع جنگ و درعين‌حال غيرضروری‌بودن آن را برای خوانندهٔ نوجوان خود شرح می‌دهد. جويی نمی‌فهمد چرا آدم‌ها بايد دست از صلح بكشند و در سنگرها و ميدان‌های جنگ با چنان خشونت و بی‌رحمی با هم رفتار كنند. فيلم «اسب جنگی» نامزد شش جايزهٔ اسكار، از جمله بهترين فيلم سال شد.

خواندن کتاب اسب جنگی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به همهٔ نوجوانان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب اسب جنگی

«دور و برمان در کشتی، شور و سرزندگی موج می‌زد. سربازها چنان شاد و سرخوش بودند که انگار به پیک‌نیک نظامی بزرگی می‌روند و هیچ غم و غصه‌ای در دنیا ندارند! آن‌ها همین که ما را در اسطبل‌های‌مان گذاشتند، شروع کردند به شوخی و خنده؛ طوری‌که هیچ‌وقت صدای خنده‌شان را به این بلندی نشنیده بودم! البته ما هم به اطمینان خاطر و دلگرمی‌شان خیلی نیاز داشتیم، چون در سفری پرتب و تاب بودیم و بیش‌تر بر اثر تکان‌های شدید کشتی عصبی و به‌هم‌ریخته بودیم. حتی بعضی‌هامان ناامیدانه به درهای اسطبل لگد می‌زدیم تا در برویم و زمینی پیدا کنیم که زیر پاهامان این‌قدر بالا و پایین نرود! اما سربازها مدام دور و برمان می‌پلکیدند تا ما را سر جای‌مان نگه دارند و آرام‌مان کنند.

سرجوخه ساموئل پرکینز در بدترین موقعیت سراغم آمد تا سرم را نگه دارد و آرامم کند. اما هیچ خیری از او به من نرسید! چون حتی موقعی‌که نوازشم کرد، این کار را با چنان خشونتی انجام داد که نفهمیدم نوازش است، یا تنبیه! فقط تاپ ثورن در آن موقعیت به من آرامش داد. سرِ بزرگش را به‌سمت من آورد و گذاشت تا سرم را روی گردنش بگذارم! و من در آن حال کوشیدم که به تکان‌های کشتی و شیهه‌های بی‌امان اسب‌های وحشت‌زدهٔ اطرافم فکر نکنم!

کشتی که لنگر انداخت، جوّ آن‌جا به کلی تغییر کرد! اسب‌ها دوباره آرامش خود را به‌دست آوردند، زیرا بار دیگر زمین سفت را زیر سم‌های‌شان احساس می‌کردند. ولی در همان حال که ما از نزدیک زخمی‌های منتظر سوار شدن به کشتی و برگشتن به انگلستان می‌گذشتیم، سربازها یک‌باره ساکت و غمگین شدند! وقتی از کشتی پیاده شدیم و به محوطهٔ اسکله رسیدیم، سروان نیکلاس کنارم راه افتاد و رویش را به‌سوی دریا برگرداند تا کسی اشک‌هایش را نبیند. زخمی‌ها همه‌جا بودند؛ روی برانکارها، تکیه داده به چوب‌های زیر بغل و داخل آمبولانس‌های درباز. از سرتاپای همه‌شان درد و رنج و بدبختی می‌بارید. سربازها تلاش می‌کردند قیافهٔ شجاعانه‌ای بگیرند و خود را از تک و تا نیندازند، اما حتی شوخی‌ها و لطیفه‌هایی که بلندبلند می‌گفتند سرشار از اندوه و گوشه و کنایه بود. هیچ‌کس و هیچ‌چیز نمی‌توانست آن‌همه سرباز را آن‌طور ساکت کند که دیدن آن منظرهٔ هولناک ساکت کرده بود! آن‌ها به چشم خود می‌دیدند که وارد چه‌جور جنگی می‌شوند؛ در حالی‌که در تمام گردان، حتی یک نفر آمادگی چنین جنگی را نداشت!»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۲۴٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۱۹۲ صفحه

حجم

۱۲۴٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۱۹۲ صفحه

قیمت:
۳۷,۵۰۰
۱۱,۲۵۰
۷۰%
تومان