کتاب آبنبات چوبی آویزان و هویجهای سرگردان
معرفی کتاب آبنبات چوبی آویزان و هویجهای سرگردان
«آبنبات چوبی آویزان و هویجهای سرگردان» یک داستان کودکان نوشته سیدنویدسید علی اکبر (-۱۳۶۲) است.
نه اینکه علیرضا دلِ خوشی از مدرسه داشته باشد، نه. آنجا هم همینطور بود. بچهها برای خنده کلهی علیرضای کوچولو را توی تراش میکردند یا او را به آدامس میچسباندند و از زیر میز آویزانش میکردند. خانم معلم هم که اصلاً علیرضا را نمیدید. یک عینک تهاستکانی گنده هم میزد، ولی باز علیرضا را نمیدید، اما علیرضا اصرار داشت که آدم است. درست مثل یک هویج بود که از رنگش، از درازیاش و از کلهی سبزش پیداست که هویج است و خودش هم همهجا میگوید: «من هویجم!» توی شیرینپلو باشد یا عدسپلو، توی آبمیوهگیری باشد یا خوراک مرغ، همهجا میگوید: «من هویجم! من هویجم!»
علیرضا مثل یک هویج اصرار داشت بگوید که من آدمم!
حجم
۶٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۰۰ صفحه
حجم
۶٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۰۰ صفحه
نظرات کاربران
اصلا خوب نیست و خیلی گیج کننده و بی معنی است بنظرم نخرید
رمان قشنگی بود ممنون از طاقچه 🙏🌻
تهش چیشد؟! من که خوشم نیومد :/
هنوز نخوندمش چون نخریدم☄ولی میدونم که خیلی خوردنیه چونکه نویسنده اش معلم نویسندگی هوپاس🥺🥺☄☄🥳🥳
راستش من که نفهمیدم آخرش چی شد و اصلاً نمیدونم چیزی باید میشد یا نه؟! انگار داشتیم توهم یکی رو میخوندیم بدون هیچ نتیجه یا درک خاصی.
کتاب فصل ها با فصل پیشین خود فرق داشتند و اصلا موضوع کاملی نداشتند ! و اصلا توصیه نمی کنم
خیلی جذاب بود
خیلی قشنگ بود👌🏻💐🌷😊
عالی بود
من فقط نمونه اش رو گرفتم و عالی بود دارم می خرمش🍋