کتاب مارادونا
معرفی کتاب مارادونا
کتاب مارادونا نوشتهٔ گیم بالاگه و ترجمهٔ عادل فردوسیپور و علی شهروز ستوده است و نشر چشمه آن را منتشر کرده است. کتاب مارادونا ما را به آرژانتین میبرد، به محلهٔ فقیری که دیهگو در آن زندگی میکرد، با قوطی فوتبال بازی میکرد و در همانجا به ورزشگاه راه پیدا کرد، ثروتمند و مشهور شد و درنهایت هم، شهرتْ زندگیاش را طلسم کرد. اما دیهگو توانست در سالهای آخر عمرش، این بار در قامت مربی به زمین فوتبال برگردد. هیچکس نمیتوانست او را از رؤیایش جدا کند.
درباره کتاب مارادونا
شخصیت و زندگی دیهگو آرماندو مارادونو، اسطورهٔ فوتبال جهان، از هر جهت برای مردم دنیا جالب توجه است. زندگی بعضی از فوتبالیستهای شاخص و معروف برای فوتبالدوستها جذاب است؛ اما مارادونا تنها بازیکنی است که زندگیاش حتی برای غیر فوتبالیها هم اهمیت و جذابیت دارد. همه میخواهند بدانند این بازیکن ریزجثه که با قدمهای خود طوری در زمین میدود که کسی به گرد پایش نمیرسد، چه کسی است؟ این بازیکن که حتی با انگشتان دستش هم میتواند معجزه کند و انتقام مردم کشورش را از استعمار پیر بگیرد، چگونه زندگی میکند؟
کتاب ماردونا نوشتهٔ گیم بالاگه پژوهشی جامع و کامل دربارهٔ خانوادهٔ دیهگو، زندگی شخصی، حرفهای و فوتبالی مارادونا و همچنین دوران بازنشستگی اوست و تمام اتفاقاتی که باعث شد حواشیْ بر متن زندگیاش چیره شود و او از فوتبال خداحافظی کند. اما دیهگو در اواخر عمرش هم سعی کرد همچنان بر مستطیل سبز اثر بگذارد و چشمان مردم در سرتاسر دنیا را به سوی خود جلب کند؛ او همیشه برای مردم اسطوره باقی میماند.
گیم بالاگه برای نوشتن این کتاب سعی کرده از منابع مختلفی ازجمله مصاحبههای خود دیهگو و همچنین گفتوگو با اطرافیان مارادونا و مقالههایی که دربارهٔ او منتشر شده استفاده کند.
فصلها و بخشهای این کتاب از این قرار هستند:
یک: ال پِلوسا
۱. پدر، دون دیهگو
۲. مادر، دونیا توتا
۳. گویو کاریزو، دوست جامانده در ویا فیوریتو
۴. فرانسیس کورنهخو و سبوییتاس
۵. اولین بازی برای آرژنتینوس جونیورز
دو: دیهگو
۶. قدرت مطلق در آرژنتینوس جونیورز
۷. ملاقات با پله
۸. جام جهانی جوانان ۱۹۷۹ ژاپن
۹. خورخه سیترسپیلر
۱۰. انتقال به بوکا جونیورز
سه: مارادونا
۱۱. ماندن در بوکا جونیورز
۱۲. جام جهانی ۱۹۸۲ در اسپانیا
۱۳. بارسلونا: همتیمیها و رسانهها
۱۴. دوستانش در بارسلونا: دارودسته
۱۵. کلودیا ویافانیه
۱۶. سزار لوئیس منوتی و... آندونی گویکوچهآ
۱۷. خداحافظ بارسلونا، سلام ناپولی
۱۸. کورادو فرلایینو و ورزشگاه سن پائولو
۱۹. از سیترسپیلر به کوپولا
۲۰. گییرمو کوپولا
۲۱. کارلوس سالوادور بیلاردو
۲۲. جام جهانی ۱۹۸۶ مکزیک: خرافات
۲۳. انگلیس ــ آرژانتین: نیمهٔ اول
۲۴. انگلیس ــ آرژانتین: نیمهٔ دوم
۲۵. انگلیس ــ آرژانتین: نیمهٔ سوم
۲۶. نیمهنهایی در برابر بلژیک... و فینال در برابر آلمان غربی
چهار: دیهگو آرماندو مارادونا
۲۷. کریستیانا سیناگرا و اولین اسکودتو
۲۸. مارادونای ناپلیها
۲۹. از دومین اسکودتو تا... جام جهانی ۱۹۹۰
۳۰. جام جهانی ۱۹۹۰ در ایتالیا
۳۱. پایان کار در ناپولی
۳۲. سویا
۳۳. نیوولز اولد بویز و... مسیر جام جهانی ۱۹۹۴
۳۴. دوپینگ در جام جهانی ۱۹۹۴
۳۵. بازگشت به بوکا جونیورز... و سراشیبی
۳۶. مسیر خدا شدن
خواندن کتاب مارادونا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به عاشقان هنر ناب و شیفتگان کاریزمای جنجالیترین ستارهٔ تاریخ فوتبال پیشنهاد میکنیم.
درباره گیم بالاگه
گیلم بالاگه (زادهٔ ۱۹۶۸) روزنامهنگار فوتبال اسپانیا و نویسندهٔ سرشناس است. او بهطور منظم در برنامهٔ Sky Sports Revista de la Liga برنامه تولید کرده و همچنین برای برخی از روزنامههای بریتانیایی و همچنین چند روزنامهٔ اسپانیایی مقالههای ورزشی نوشته است.
درباره عادل فردوسی پور
عادل فردوسی پور را همهٔ ما با اجرای برنامهٔ نود در شبکه سه میشناسیم. اما او پیش از اینکه یک مجری باشد، سالها استاد درس زبان انگلیسی در دانشگاه شریف بوده. در سالهای اخیر فعالیت بیشتری در زمینهٔ ترجمه داشته. علاوه بر این کتاب که به طور خاص در زمینهٔ فوتبال که علاقهٔ اوست، در زمینهٔ روانشناسی هم کتابهایی را ترجمه کرده است. از جمله دیگر کتابهایی که او ترجمه کرده، میتوان به کتاب هنر شفاف اندیشیدن، هنر خوب زیستن و کتاب پیگیر اخبار نباشید اشاره کرد. کتاب فوتبال علیه دشمن نیز کتاب دیگر اوست.
بخشی از کتاب مارادونا
«دنیای مارادونا در مدت پانزده ماه حضورش در بوکا بهکُلی تغییر کرد. شهرت درهای زیادی به رویش گشود و او هم با جرئت و جسارتی که داشت با کمال میل به استقبال تجارب تازه میرفت. او در جایگاه پُردرآمدترین و قدرتمندترین بازیکن باشگاه از نفوذش در مسائل حساس استفاده میکرد. مثلاً بوکا از بازیکنهای جوانتر بابت پیراهنهایشان پول میگرفت. دیهگو از هیئتمدیرهٔ باشگاه خواست پیش از هر مسابقه یک دست پیراهن رایگان به هر بازیکن داده شود. در روز جهانی دوستی در ماه ژوئیه، به نزدیکترین دوستانش یک ساعت مارکدار هدیه داد که نشاندهندهٔ وضعیت مالی و طبقهٔ اجتماعیاش بود.
روبرتو موزو، رکورددار تعداد بازی برای بوکا، به دیهگو بورینسکی، خبرنگار ال گرافیکو، میگوید: «دیهگو شنبهشبها بامو خودش را به من قرض میداد که (به شهری در استان بوئنوسآیرس) بروم تا روزنامهٔ لا رازون بخرم. فردای روزی که این روزنامه را خریدیم بازی را بردیم و از آن به بعد این کار به یک رسم خرافی تبدیل شد.»
هفتهنامهٔ سوموس در گزارشی داراییهای مارادونا را منتشر کرد: دو مرسدس بنز با راننده، یک بامو، یک فورد تانوس مشکی، یک خانه در خیابان کانتیلو به ارزش هشتصدهزار دلار و یکی دیگر در خیابان لاسکانو، یک قطعه زمین در شهر مورنو در استان بوئنوسآیرس و دفتر شرکت فیلمسازی مارادونا که در ساختمانی مجلل در مرکز شهر واقع شده بود. در گزارش این مجله آمده بود: «او چهل جفت کفش و پنجاه دست پیراهن ایتالیایی دارد و عطر پاکو رابان میزند.»
دیهگو دوست داشت به کاباره و تئاترهای موزیکال برود و بدش نمیآمد که کنار خوانندههای معروفِ زن دیده شود. تصاویر او هنگام خروج از رستورانهای مشهور و ملاقات با بازیگران، سیاستمداران و تاجران مطرح ماندگار شده است. به فراخور سبک زندگی تازهاش آپارتمانی در شمال بوئنوسآیرس اجاره کرد تا با دوستانش و سایر فوتبالیستها معاشرت کند، از جمله کارلوس سالیناس، یکی از بازیکنهایی که در حکم بخشی از انتقال دیهگو با آرژنتینوس جونیورز معاوضه شده بود. او به دیهگو بورینسکی از ال گرافیکو گفت: «من و دیهگو بعد از این انتقال بارها همدیگر را در آپارتمانش در خیابان سانتافه ملاقات کردیم. درست در طبقهٔ پایین، باشگاه شبانهای به اسم دووِر بود. از آن پایین زنها را میبردیم خانه. گییرمو کوپولا و کارلیتوس راندازو هم بودند. مثل یک گروه راکاندرول مدام در رفتوآمد بودند و بلد بودند چهجوری مهمانی بگیرند.»
قبل از اینکه کوپولا در انتقال دیهگو به بوکا جونیورز نقشی داشته باشد، راندازو بود که مارادونا را با این کارمند بانک آشنا کرد و به قول خودش «انگار یک زوج را به هم رسانده بود.» راندازو، متولد محلهٔ لا بوکا و یکی دیگر از بازیکنانی که طی قرارداد مارادونا به آرژنتینوس ملحق شدند، ماجرا را اینگونه برای ال گرافیکو تعریف میکند: «یک روز با هم رفته بودیم که برای یک بازی ویدیویی جدید به اسم فلیپر جت، فیلم تبلیغاتی ضبط کنیم. بعدش دیهگو دعوتم کرد برویم به آپارتمانش. عصر بود و وقتی بالا رفتم کُلی دختر آنجا بودند.»
سالها بعد که موادمخدر جزء لاینفک زندگی مارادونا شد، راندازو هم معمولاً همراهش بود. او به دیهگو بورینسکی گفت: «هربار که اسم موادمخدر میآید، همه من و دیهگو را نشان میدهند، اما هیچکس نمیگوید وقتی هفده هجدهساله بودیم، دکترها در خوابگاه به ما و خیلیهای دیگر دارو تزریق میکردند تا بتوانیم بازی کنیم. روزی که یکی از دوستان به من کوکایین تعارف کرد، با خودم گفتم: "این جلوِ آن داروها هیچ است." و اینطوری بود که گرفتارش شدیم.»»
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۴۴۸ صفحه
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۴۴۸ صفحه
نظرات کاربران
درود کتاب مارادونا نسخه چاپی ارزونتره از نسخه دیجیتالی که گذاشتین
«میدونستم فوتبالش خداست، حالا فهمیدم شخصیتش هم خداست.»
ترجمه عالی....متن سلیس.....دوربودن از واژگان پیچیده از ویژگیهای این کتاب هست....والبته جذاب