کتاب نیکلاس نیکلبی (متن کوتاه شده)
معرفی کتاب نیکلاس نیکلبی (متن کوتاه شده)
کتاب نیکلاس نیکلبی (متن کوتاه شده) نوشتهٔ چارلز دیکنز و ترجمهٔ محسن سلیمانی است. نشر افق این رمان طنز و عاشقانهٔ انگلیسی را منتشر کرده است.
درباره کتاب نیکلاس نیکلبی (متن کوتاه شده)
کتاب نیکلاس نیکلبی (متن کوتاه شده) [The life and adventures of Nicholas Nickleby] حاوی یک رمان انگلیسی است که با روایت ماجرای پدربزرگ «نیکلاس» آغاز میشود. آقای «گادفری نیکلبی»، مرد فقیری است که با همسرش در لندن زندگی میکند. او دو پسر به نامهای «رالف» و «نیکلاس» دارد. روزی آقای گادفری نامهای دریافت میکند که میگوید ارثیهای از عموی بزرگش به او رسیده است. وضع مالی خانواده تغییر میکند؛ تاجاییکه آقای گادفری هنگام مرگ میتواند ارثیهٔ خوبی برای نیکلاس و رالف به جا بگذارد. رالف ارثیهاش را از روشهای مختلف افزایش میدهد، اما نیکلاس اینطور نیست و زندگی آرامی را در روستا پیش میگیرد. او ازدواج میکند و صاحب یک دختر و یک پسر میشود. وقتی بچهها بزرگ میشوند، او تصمیم میگیرد با پولش معامله کند تا سرمایهاش افزایش پیدا کند، اما در این کار موفق نمیشود. عاقبت چه خواهد شد؟ این رمان (متن کوتاهشده) به قلم چارلز دیکنز را بخوانید تا بدانید.
گفته شده است که رمان نیکلاس نیکلبی بهعنوان یک طنز مورد ستایش قرار گرفت و موقعیت دیکنز را بهعنوان «جنتلمن ادبی» محکم کرد. نیکلاس نیکلبی، طیف گستردهای از شخصیتها را دارا است که از شخصیتهای نامشخص «واکفورد اسکوییرز» و خانوادهاش گرفته تا شخصیت دلپذیر خانم «نیکلی» در آن هست. این رمان با ترکیب عناصر معمول دیکنزی مانند بورلسک و فارس، کاملاً مناسب اقتباس دراماتیک است و از روی آن چندین فیلم ساخته شده است. تأثیر این رمان بهقدری زیاد بود که پیش از آنکه نسخهٔ اصلی منتشر شود، تعداد زیادی نسخهٔ جعلی از آن وارد بازار شد. رمان نیکلاس نیکلبی عنوان یکی از بزرگترین شاهکارهای طنز ادبیات قرن نوزدهم را دریافت کرده است. چارلز دیکنز، روایت عاشقانهای را نیز در کنار داستان تلخ خود پیش میبرد و رنگوبویی متفاوت به رمانش میبخشد.
خواندن کتاب نیکلاس نیکلبی (متن کوتاه شده) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی قرن ۱۹ انگلستان و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
درباره چارلز دیکنز
«چارلز جان هوفام دیکنز» در ۷ فوریهٔ ۱۸۱۲ متولد شد. از کودکی مجبور بود در کارخانه کار کند. پدرش که قادر نبود بدهیهایش را پرداخت کند، زندانی شده بود. وقتی دوران حبس پدر تمام شد، چارلز به تحصیلاتش ادامه داد؛ سپس کارمند دفتر یک وکیل و بعد گزارشگر روزنامه شد. کتابهای مشهور او «نیکلاس نیکلبی»، «سرود کریسمس»، «دیوید کاپرفیلد»، «آرزوهای بزرگ»، «الیور توئیست» و «داستان دو شهر» است. از کتابهای او تابهحال اقتباسهای سینمایی و تئاتری بسیاری صورت گرفته است. جیمز جویس (نویسندهٔ مشهور)، چارلز دیکنز را پس از شکسپیر تأثیرگذارترین نویسندهٔ انگلیسیزبان میداند. دیکنز در ۹ ژوئن ۱۸۷۰ بهطور ناگهانی و بر اثر سکتهٔ قلبی از دنیا رفت. مزار او اکنون در کلیسای وستمینیستر در بخش ویژهٔ نویسندگان معروف به «کنج شاعران» در لندن جای دارد. خانهای که دیکنز برای مدتی در آن زندگی میکرد، حالا تبدیل به موزهای دربارهٔ زندگی او شده است. «دیوید لین» اولین فیلمسازی بود که بهسراغ آثار چارلز دیکنز رفت و در برگردان دو اثر او (آرزوهای بزرگ و اولیور توئیست) توانست دو فیلم فراموشنشدنی به تاریخ سینما هدیه کند.
بخشی از کتاب نیکلاس نیکلبی (متن کوتاه شده)
«وقتی خدمتکاری که خانه را تمیز میکرد درِ خانهٔ کنار رودخانه را به روی دوشیزه لکریوی نقاش باز کرد، لکریوی نمیدانست آقای رالف هم خانه است. رالف که آنموقع برای کاری به آن قسمت شهر آمده بود، فکر کرده بود وقتش است سری به خانهٔ زن برادرش بزند و به آنها بگوید که نیکلاس دست به چه کار بیرحمانهای زده است. به همین دلیل وقتی خانم لکریوی وارد اتاق پذیرایی شد، مادر و خواهر نیکلاس گریه میکردند. آقای رالف نامهای را که از یورکشایر برایش رسیده بود دستش گرفته بود و داشت میگفت که نیکلاس مدیر مدرسه را کتک زده و یکی از بچهها را دزدیده است. برای همین باید هرچه زودتر دستگیر شود. میگفت: «من با اینکه میدانستم هیچوقت کار درستی ازش برنمیآید، توصیهاش را به آدمی کردم که میتوانست سالها باهاش راحت کار کند. اما نتیجهاش این شد.»
کیت داد زد: «دروغ است! باور نمیکنم!»
آقای رالف گفت: «اگر دروغ است، پس کجاست؟ آیا آدم بیگناه مثل راهزنها از دست عدالت فرار میکند و مخفی میشود؟ نیکلاس متهم به اقدام به قتل و دزدی است.»
کیت گفت: «امکان ندارد. نیکلاس و دزدی؟ مادر، شما چهطور میتوانید بنشینید و به این حرفها گوش کنید.»
اما خانم نیکلبی که این حرفها را قبول نداشت فقط دستمال دستش بود و گریه میکرد.
آقای رالف گفت: «من به عنوان یک آدم کاسب دنیادیده وظیفه دارم او را به دست عدالت بسپارم با اینحال به خاطر خواهر و مادرش این کار را نمیکنم. اما شما اسم حمله و شورش و دزدی او را چی میگذارید؟»
ناگهان در پذیرایی باز شد. نیکلاس وارد اتاق شد و داد زد: «دروغ است!»
آقای رالف از پیدا شدن نیکلاس جا خورد و از جا پرید و چند قدم عقب رفت. اما بعد سر جایش ایستاد و در حالیکه اخم کرده بود، به برادرزادهاش نگاه کرد. نیکلاس با عصبانیت جلو آمد اما کیت و دوشیزه لکریوی خودشان را بین او و آقای رالف انداختند تا مبادا نیکلاس از شدت عصبانیت با عمویش درگیر شود.»
حجم
۹۳٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه
حجم
۹۳٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه
نظرات کاربران
کتاب خوبی هست