کتاب خانم مرکل
معرفی کتاب خانم مرکل
کتاب خانم مرکل؛ قتل در اوکرمارک نوشتهٔ داوید زافیر و ترجمهٔ حسین تهرانی و ویراستهٔ سارا بحری است و کتاب کوله پشتی آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب خانم مرکل؛ قتل در اوکرمارک
همه خانم آنگلا مرکل را میشناسند؛ صدراعظم سابق آلمان. او به تیزهوشی و اقتدار در جهان مشهور است. داوید زافیر نیز از همین خصوصیت خانم مرکل بهره برد و داستانی را خلق کرد که شخصیت اصلی آن خانم مرکل است؛ منتها خانم مرکلی که بازنشست شده و بعد از صدراعظمی، کارآگاه میشود و راز قتلی پیچیده را کشف میکند.
ماجرای کتاب خانم مرکل؛ قتل در اوکرمارک از این قرار است که خانم مرکل بعد از بازنشستگی به همراه شوهر و سگش به اوکرمارک نقلمکان میکند. او که از این زندگی یکنواخت کمی خسته شده، به این فکر میکند که چطور روزهایش را بدون هیچ فعالیتی سپری کند؟ تا اینکه یک روز جنازهای در قصر پیدا میشود. آنگلا جانِ دوبارهای میگیرد. حالا مشکلی پیش آمده که باید حل شود! او تن به خطر میدهد و با کمک شوهر و محافظ شخصیاش به جستوجوی قاتل میگردد.
خواندن کتاب خانم مرکل؛ قتل در اوکرمارک را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران داستانهای جنایی و معمایی پیشنهاد میکنیم.
درباره داوید زافیر
داوید زافیر یکی از نویسندگان نسل جدید ادبیات آلمان است. نویسندهٔ بسیار موفقی که شهرتش عالمگیر است و آثارش به اکثر زبانهای زنده ترجمه شده و به بیش از پنجاه کشور، ازجمله کشورهای انگلیسیزبان، فرانسه، ایتالیا، اسپانیا و اکثر کشورهای آمریکای لاتین راه پیدا کردهاند و در این کشورها هم جزء پرفروشترین کتابها هستند. خوانندگان ایرانی نویسنده را با بیستوهشت روز تمام میشناسند؛ کتابی هولناک و بسیار تلخ دربارهٔ نسلکشی یهودیان در جنگ جهانی دوم و مقاومت بیستوهشتروزهٔ جوانان یهودی در گتو ورشو علیه اشغالگران نازی. زافیر بهخاطر خلق این اثر، موفق به دریافت جایزهٔ ادبی بوکستههوده بوله شد.
ولی عمدهٔ آثار زافیر در ژانر طنز اجتماعی است. بومرنگ اولین رمان نویسنده است. استقبال از این رمان به حدی زیاد بود که باعث شد او یکشبه ره صدساله را بپیماید. منتقدان ادبی و مطبوعات آلمان او را ستودند و این اثر ماهها در صدر پرفروشترین کتابها قرار گرفت. سایر رمانهایش؛ مسیح مرا دوست دارد، ناگهان شکسپیر، خانوادهٔ شاد، کارمای بد به توان دو و... درمجموع به فروش بیش از ششمیلیون نسخه دست یافته و به اکثر زبانهای زندهٔ دنیا ترجمه شدهاند. این آثار در دنیای خارج هم جزء پرفروشترین کتابها محسوب میشوند.
خانم مرکل - قتل در اوکرمارک هم که در سال ۲۰۲۱ منتشر شد، از آثار بسیار موفق این نویسنده است که بهمحض ورود به بازار کتاب آلمان، در صدر لیست پرفروشترین آثار ادبی اشپیگل قرار گرفت و همچنان یکهتازی میکند.
داوید زافیر بهخاطر نوشتن سناریوی سریال تلویزیونی برلین، برلین موفق به دریافت جایزهٔ تلویزیونی گریمه از آلمان و اِمی (اسکار تلویزیونی) از آمریکا شده است. داوید در برمن زندگی و کار میکند و دو فرزند دارد.
بخشی از کتاب خانم مرکل؛ قتل در اوکرمارک
«آنگلا گفت: «اول باید بنشینم.» و روی نیمکت چوبی پوسیدهای نشست که کنار راه ماسهای کوچکی قرار داشت و چشماندازی رؤیایی از دریاچهٔ دومپف به آدم عرضه میکرد. با دستمالجیبی پارچهای کوچکی که دالایی لاما به او هدیه داده بود، عرق پیشانیاش را پاک کرد. خیلی دوست داشت ادعا کند که ساعتها در گرمای غیرقابلتحمل تابستان پیادهروی کرده است، ولی درواقع، تازه بیستوپنج دقیقه در هوای آفتابی و مطبوع ماه مه قدم زده بود. بعد از سالها اقامت در برلین که در طی آن، دفتر کار بسیار بزرگش را مثل ببر زخمخورده گز کرده و تنها در بحران کرونا، روزانه تا دههزار قدم برداشته بود، قوای جسمانیاش به طرز غمانگیزی تحلیل رفته بود. حتماً مدتی طول میکشید تا بدنش که حضور در تقریباً سههزار ضیافت رسمی را دوام آورده بود، دوباره کمی روی فرم بیاید.
آنگلا به دریاچهٔ کوچک نگاه کرد که به طرز نامحسوسی دوستداشتنی و مطابق سلیقهاش بود. اندازهٔ نیها که در این هوای مطبوع، با عشوه و ناز پیچوتاب میخوردند، بیعیبونقص بود. آبی آب بیعیبونقص بود و پرندگان، زیباتر از هر رقصندهٔ بالهای که تابهحال دیده بود در آسمان پرواز میکردند. و آنگلا به لطف دعوتهایی که در حین بازدیدهای رسمیاش از کشورهای مختلف از او شده بود، بسیاری از این رقصندهها را دیده بود. یکی از بزرگترین دستاوردهای زندگیاش که از ارادهٔ قویاش نشئت میگرفت، این بود که باوجود خستگی ناشی از پرواز طولانی و اختلاف ساعت، موفق شده بود در سالن اپرا، هفت ساعت کنار رئیسجمهور چین بنشیند و خوابش نبرد.
اینجا، نشسته بر این نیمکت، کنار این دریاچه، در این هوا، دلش حتی ذرهای برای برلین تنگ نشده بود، آنهم باوجودیکه به زندگی در محل اقامت جدیدش کلاین فرویدِنشتادت که پای همین دریاچهٔ دومپف قرار داشت، عادت نکرده بود. اصلاً چگونه؟ او تازه شش هفته پیش به اینجا آمده بود. البته چند باری در این مکان دوستداشتنی به گردش رفته بود، ولی این مقدار کافی نبود تا خودش را در خانه احساس کند. آیا اصلاً زمانی به او این احساس دست میداد؟
یا آنطور که شوهرش وحشت داشت - و خودش هم در خفا - بعد از چند هفته، زندگی پرآشوب در برلین را ترجیح میداد؟ البته آنگلا به شوهرش قول صددرصد داده بود که سالهای آخر عمر را در کمال آرامش کنار او سپری کند. اگر قولش را زیر پا میگذاشت چه؟ آنوقت آیا زندگی زناشوییشان که شوهرش در آن ازخودگذشتگی زیادی نشان داده بود، دوام میآورد؟
آخیم که اسمش درواقع یوآخیم بود ولی در دوران دانشجویی احساس میکرد آخیم اسم باحالی است، پرسید: «عزیزم، اوضاع مرتب است؟» البته او بهعنوان یک متخصص در علم شیمی کوانتوم معنی واقعی «باحال» را نمیدانست. آخیم با پیراهن آستینکوتاه سفید، شلوارک آبی که پاهای کوتاه و پرمویش را به نمایش گذاشته بود و کفشهای خاکستری مخصوص پیادهروی که فروشندهٔ زن جوانی آن را بهعنوان کفش مدرن به او قالب کرده بود، جلوی زنش ایستاده بود. آنگلا ازجمله به این دلیل عاشق آخیم بود که او از شیک بودن هیچ اطلاعی نداشت. و همچنین به این دلیل که مرد بسیار صادقی بود و نمیتوانست دروغ بگوید. چقدر با خودش فکر کرده بود: چرا همهٔ مردها مثل یوآخیم من نیستند؟ و بعد همیشه خودش جواب خودش را داده بود: اگر همهٔ مردها به نرمخویی آخیم بودند، آنوقت نسل بشر از روی زمین محو میشد.
آخیم که هنوز نگران آنگلا بود، گفت: «عزیزم، از تو چیزی پرسیدم.»
آنگلا جواب داد: «همهچیز مرتب است، پوفِل. فقط کمی گرمم است.»
آخیم از داخل کولهپشتیاش که آن را از دوران آلمان شرقی داشت، قمقمهای را بیرون آورد که پدرش قبل از تشکیل کشور آلمان شرقی از داخل آن نوشیده بود و آبش همیشه طعم فلز میداد، ولی باوجوداین، حالا جگر آنگلا را خنک میکرد.
آخیم پیشنهاد کرد: «شاید بهتر باشد همیشه با همین لباسها بیرون نیایی.»
آنگلا در آن روز، مثل قبلاً که مشغول به کار بود، یک شلوار پارچهای مشکی و یکی از کتهای رنگی بیشمارش را پوشیده بود - آن روز سبزش را. لباسهای مخصوص پیادهرویاش که پنج سال پیش خریده بودشان، برایش خیلی کوچک شده بود و داخل یکی از کارتنهای اسبابکشی قرار داشتند که هنوز باز نشده بودند.»
حجم
۲۶۱٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۱۲ صفحه
حجم
۲۶۱٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۱۲ صفحه