دانلود و خرید کتاب بگو مگوهای زندگی مشترک به روایت مدرسه دوباتن آلن دوباتن ترجمه مریم خدادادی
تصویر جلد کتاب بگو مگوهای زندگی مشترک به روایت مدرسه دوباتن

کتاب بگو مگوهای زندگی مشترک به روایت مدرسه دوباتن

معرفی کتاب بگو مگوهای زندگی مشترک به روایت مدرسه دوباتن

کتاب بگو مگوهای زندگی مشترک به روایت مدرسه دوباتن نوشتهٔ آلن دوباتن و ترجمهٔ مریم خدادادی است و نشر کرگدن آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب بگو مگوهای زندگی مشترک به روایت مدرسه دوباتن

فلسفه را هم مشق مرگ دانسته‌اند (افلاطون) هم هنر زندگی (نیچه). فلسفه، از رهگذر معنا بخشیدن به مرگی که، از قرار معلوم، هر ارزش و هر معنایی در مواجهه با آن بیهوده و بی‌ربط به نظر می‌رسد، کوشیده است به‌شیوهٔ خودش زندگی را از بی‌معنایی نجات دهد. شیوهٔ فلسفه برای غلبه بر مرگ همانا «خوب‌زیستن» است: بهترین تمرینِ خوب مردنْ خوب زیستن است. زیرا به‌قول آن فیلسوف، فقط کسی که به‌هنگام زیسته باشد می‌تواند به‌هنگام بمیرد - و بی‌حسرت از جهان برود. 

اگر دغدغهٔ نهاییِ فلسفه خوب‌زیستن است، آن‌گاه دلیلی ندارد خوب‌زیستن فقط در چارچوب فلسفه تعریف شود. همچنان که دلیلی ندارد خوب‌زیستن فقط در چارچوب روان‌شناسی تعریف شود. تکاپو برای خوب زیستن مهم‌تر از آن است که فقط به فیلسوفان یا فقط به روان‌شناسان سپرده شود.

خوب‌زیستن چیست، و چگونه می‌توان در مسیر آن قدم برداشت؟ این سؤالِ مهم و بزرگی است که درباره‌اش بسیار نوشته‌اند. اما خوب است بدفهمی محتملی در این مورد رفع شود: خوب‌زیستن، چنان‌که در اینجا مدنظر است، به‌معنای زندگی در رفاه و آسایش و «زیستن در عیش، مردن در خوشی» نیست، سهل است خوب‌زیستن خیلی وقت‌ها با درد و رنجی اجتناب‌ناپذیر همراه است. مراد از خوب‌زیستن، در یک جمله، نه لزوماً زندگی شاد و همراه با کامیابی، بلکه زیستنی است که ارزشش را داشته باشد؛ چنین زیستنی افزون بر گشایش و رهایشی که به همراه دارد، و در کنار ارزشمندی‌اش، به‌معنای پذیرفتن محدودیت، ترس و شکست، و درد و رنج نیز هست.

آلن دوباتن یکی از متفکرین معاصری است که سعی کرده با این هدف کتاب‌هایی درخصوص مسائل و مشکلات انسان امروزی بنویسد و به وسیلهٔ فلسفه، راهکارهایی به خواننده ارائه دهد که به ‌خوب‌زیستن او یاری رساند.

کتاب بگو مگوهای زندگی مشترک به روایت مدرسه دوباتن سعی دارد مشکلات زناشویی را از دریچهٔ فلسفه ببیند و آن‌ها را تحلیل کرده و برایشان راهکارهایی پیشنهاد دهد.

خواندن کتاب بگو مگوهای زندگی مشترک به روایت مدرسه دوباتن را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به همهٔ زوج‌ها و کسانی که قصد ازدواج دارند پیشنهاد می‌کنیم.

درباره آلن دوباتن

آلن دو باتن، نویسنده، فیلسوف و مجری تلویزیونِ ساکن بریتانیا که دغدغه‌اش نوشتن دربارهٔ زندگی روزمره به شیوه‌ای فلسفی است. او در تمام نوشته‌هایش می‌کوشد فلسفه را وارد زندگی عادی انسان کند.

آلن دوباتن نویسنده‌ٔ فلسفی در سال ۱۹۶۹ در شهر زوریخ سوئیس به دنیا آمده است. او اکنون در لندن زندگی می‌کند و مشغول مدیریت در موسسه‌ خود یعنی مدرسه‌ٔ زندگی است. این نویسنده اکنون به‌عنوان نویسنده‌ٔ فلسفه‌ٔ روزانه شناخته می‌شود. او درباره‌ٔ موضوعاتی می‌نویسد که هرروزه همه‌ٔ انسان‌ها با آن دست‌وپنجه نرم می‌کنند. موضوعاتی مانند عشق، سفر، هنر، معماری و ادبیات. کتاب‌های آلن دوباتن تاکنون به بیشتر از سی زبان دنیا ازجمله فارسی ترجمه‌ شده‌اند.

دوباتن دورهٔ دکتری فلسفه را در دانشگاهِ هاروارد آغاز کرد؛ ولی برای نوشتن کتب فلسفی به زبان ساده، آن را نیمه‌کاره رها کرد. مهم‌ترین کتاب‌های آلن دوباتن، تسلی‌بخشی‌های فلسفه و هنر سیر و سفر نام دارند.

اولین کتاب آلن دوباتن به نام جستارهایی در باب عشق، در سال ۱۹۹۳ زمانی که او ۲۴ سال داشت، منتشر شد. کتابی که خیلی زود در لیست کتاب‌های پر فروش قرار گرفت و بیش از دو میلیون نسخه از آن به فروش رفت.

آلن دوباتن مؤسس مدرسه‌ای به نام مدرسه‌ٔ زندگی است. او با این باور که فرزندان ما در مدرسه راه و روش زندگی کردن را نمی‌آموزند مدرسهٔ زندگی را تأسیس کرد. دوباتن معتقد است این فقدان دانش باعث می‌شود کودکان در زندگی بالغانه‌شان با مشکلات زیادی مواجه شوند.

موضوعاتی که در مدرسه زندگی تدریس می‌شوند متنوع‌اند. اما همه‌ٔ این آموزش‌ها در راستای افزایش خودشناسی هستند. زیرا گردانندگان این مدرسه معتقدند تنها با خودشناسی است که می‌توانیم زندگی برتر و رضایت‌بخش‌تری داشته باشیم. مجموعه‌ٔ آموزش‌های این مدرسه در شش دسته‌ٔ کلی تقسیم‌بندی می‌شود. خودشناسی، ارتباطات (Relationships)، کار، آرامش، رفتار‌های اجتماعی و فرهنگ و فراغت.

نویسندگان و فیلسوفان باتجربه‌ای هم در این موسسه کار می‌کنند. نکته‌ٔ جالب این است که با توجه به تفاوتِ روش‌های یادگیری، مدرسه‌ٔ زندگی آلن دوباتن، آموزه‌ها یا محصولاتش را به روش‌های مختلفی، مانند کتاب، کارگاه، ویدیو، جلسه‌ روانکاوی و... ارائه می‌کند.

آلن دوباتن تاکنون کتاب‌های بسیاری منتشر کرده است. از میان این آثار، کتاب‌های جستارهایی در باب عشق، تسلی ‌بخشی‌های فلسفه، هنر سیر و سفر، اضطراب منزلت، دین برای خداناباوران، سیر عشق، هنر همچون درمان و تعدادی از کتاب‌های مدرسهٔ زندگی به فارسی ترجمه‌ شده‌اند و همه‌ٔ آن‌ها در فهرست پرفروش‌ترین کتاب‌های بازار قرار گرفته‌اند.

بخشی از کتاب بگو مگوهای زندگی مشترک به روایت مدرسه دوباتن

«اگر بخواهیم از روی آمار حرف بزنیم، در زندگی مشترک، قطع نظر از لذتی که می‌بریم، احتمالاً تا ده درصد از وقتمان را گرفتار دعواهای افسارگسیخته و فرسایشی هستیم. ظاهراً هر دعوایی یک مورد منحصربه‌فرد است: نقطهٔ انفجار، خصوصیات، بی‌انصافی‌ها و حماقت‌های خاص خودش را دارد. علاوه بر این، از نظر ما حقایقی در کارند که برای ما مثل روز روشن‌اند، اما شریک زندگی‌مان درمورد آنها با بی‌تفاوتی ساز مخالف می‌زند: مثلاً وقتی هردویمان با اینکه همین دو ساعت پیش توافق کرده بودیم که هفت و ده دقیقهٔ عصر، و نه دیرتر، از خانه بیرون بزنیم، این پیشنهادِ بی‌خود را مطرح می‌کند که هفت و بیست و سه دقیقه خانه را ترک کنیم؛ یا مثلاً در حالی که همین الان به پسر کوچک‌ترمان گفته‌ایم وقت تلویزیون تماشا کردنش تمام شده، احمقانه می‌رود و حرف ما را دوتا می‌کند و به او می‌گوید می‌تواند کمی بیشتر پای تلویزیون بنشیند؛ یا مثلاً وقتی در جمع خانوادگی خواهرش نیش‌وکنایه‌ای به ما می‌زند، بلندبلند می‌خندد و خنده‌اش به ما برمی‌خورد.

وقتی با چنین توهین‌هایی مواجه می‌شویم، مثل وکیلی که عاشقِ کارش است و برای این کار پولِ خوبی هم می‌گیرد، ته‌وتوی همه‌چیز را درمی‌آوریم؛ کلی شواهد ردیف می‌کنیم. با استناد به این یا آن دلیل، می‌گوییم واضح است که او، یعنی شریک زندگی‌مان، باید بنشیند و به طرز رفتارش دوباره فکر کند و دو دستش را به نشانهٔ تسلیم در مقابل نظر ما بالا ببرد. ممکن است دورِ اول در صلح و آرامش شروع شود، اما لجبازی و دلخوری در دورِ دوم و سوم بالا می‌گیرد؛ هر کدام از طرفینِ دعوا کمی کینه‌توزی و خشم را چاشنی حرف‌هایشان می‌کنند. گاهی در نتیجهٔ مخالفتِ لجوجانهٔ طرف مقابل با منطقِ بحث، صداها بالا می‌رود، چهره‌ها برافروخته می‌شود، شاید هرکدام به طرف مقابل (  که نامش را در وصیت‌نامه آورده، و گذشته از این دعوا، همهٔ زندگی‌اش را تقدیم او کرده است) بگوید آدم گند یا مزخرف، هیچ بعید نیست در را بکوبد، و شاید جوری ناراحت شود که از میان رفتن این ناراحتی، واقعاً، دو روز از او زمان ببرد.

این مزخرفات آن‌قدر مایهٔ آبروریزی و دلسردی‌اند که دوست نداریم از زیروبمِ این چیزها جلوی کسی حرف بزنیم - و بقیه هم جلوی ما هیچ چیزی درمورد دعوا و مرافعه‌هاشان نمی‌گویند، و این موضوع احساس انزوا و شرمندگی ما را بیشتر می‌کند. این طرف و آن طرف می‌گوییم با هم کمی «یکی به دو» کرده‌ایم یا «اوضاع روبه‌راه نیست» - به‌جای اینکه خیلی راحت اعتراف کنیم کسی که عاشقش هستیم، لااقل گهگاهی، حسابی به زندگی ما گند زده است.

اشتباه بزرگ ما این است که فکر می‌کنیم راه فیصله دادن به دعوا دست‌وپا زدن برای رسیدن به حقیقتی عینی است، حقیقتی که به‌محض رخ نشان دادنش، شدت دلخوریِ بی‌امانی را که احساس می‌کنیم فرومی‌نشاند. اما دعواهایی که در زندگی مشترک پیش می‌آیند جنبه‌ای اسف‌انگیز و به نوعی متناقض دارند. اینکه حقیقت چیست اصلاً اهمیتی ندارد. اینکه چه کسی دلایل قوی‌تری دارد موضوعی حاشیه‌ای است. اینکه چه کسی می‌تواند «برنده باشد» موضوعی بی‌ربط است.

دلیلش این است که در پس دعوا واقعاً فقط یک چیز از شریک زندگی‌مان می‌خواهیم: می‌خواهیم بدانیم او هنوز عاشقمان است. با سرسختیِ تمام دعوا می‌کنیم نه به این دلیل که در این دادگاه، موکّلی ما را برای دفاع از حقش استخدام کرده، بلکه به این دلیل که دچار رنجی عاطفی شده‌ایم، زیرا این رابطه - و نیز شریک زندگی‌مان - ما را واداشته است که پیش چشم کسی که به او تکیه کرده‌ایم سخت آسیب‌پذیر باشیم. آنچه در این قیل‌وقالِ پرهیاهو با تمام وجود طلب می‌کنیم این است که از عشق او به خودمان خاطرجمع شویم. به‌جای اینکه در لابه‌لای گریه و زاری‌مان از او بپرسیم آیا هنوز عاشقمان است و اگر این‌طور است چرا این همه عذابمان می‌دهد، به او می‌گوییم آدم گندی است.

بنابراین، به‌جای اینکه مدام به گلایه‌های سطحی پیله کنیم، می‌توانیم یاد بگیریم یکراست به سراغ شالودهٔ عاطفی موقعیت برویم و یکی از این شش گلایهٔ احتمالی را نزد شریک زندگی‌مان پیش بکشیم:

۱. حس می‌کنم برایم ارزش قائل نیستی؛

۲. حس می‌کنم تنها مانده‌ام؛

۳. حس می‌کنم آن‌طور که باید و شاید خوب نیستم؛

۴. این حس را دارم که مدام سعی می‌کنی کنترلم کنی؛

۵. حس می‌کنم مرا آن جوری که واقعاً هستم قبول نداری؛

۶. حس می‌کنم مرا نمی‌بینی یا حرف‌هایم را نشنیده می‌گیری.»

معرفی نویسنده
عکس آلن دوباتن
آلن دوباتن

آلن دو باتن فیلسوف، نویسنده و مجری تلویزیونی در ۲۰ دسامبر ۱۹۶۹ میلادی در زوریخ به دنیا آمد. او نویسنده‌ی کتاب های مشهوری مانند آرامش و خودشناسی است. او فرزند ژاکلین و ژیلبر دو باتن بود. ژیلبر در اسکندریه در مصر زاده شده بود و پس از این‌که به خاطر به قدرت رسیدن جمال عبد‌الناصر مجبور به خروج از مصر شد، برای کار و زندگی به سوئیس مهاجرت کرد و هم‌بنیان‌گذار موسسه‌ی مالی-اعتباری جی‌ای‌ام شد (ثروت خانواده‌ی او در سال ۱۹۹۹ م. حدود ۲۳۴ میلیون یورو تخمین زده شد). مادر آلن متولد سوئیس و از اهالی اشکنازی و پدرش از خانواده‌ی یهودیان سفاردی‌ از شهر باتن در کاستیا و لئون بود.

شاپرک
۱۴۰۳/۰۲/۰۹

کتاب در خصوص اتفاقات و کج فهمی هایی است که رر یک رابطه میان زن و مرد اتفاق می افتد. زبان ساده و روانی دارد اما نکات بسیار مهم و اساسی را گوشزد میکند.

به‌جای اینکه دغدغهٔ برابری وظایف را داشته باشیم، باید به دنبال برابری اعتبار وظایف باشیم. هم خانه‌داری و هم کارِ بیرون از خانه لذت‌ها و رنج‌هایی دارند: هر دو آنها سزاوار احترام و قدرشناسی‌اند
|ݐ.الف
در زندگی مشترک کسی به شما برای تشخیص صحیح عیب و ایرادهای شریک زندگی‌تان جایزه نمی‌دهد
|ݐ.الف
عاشقانه‌ترین کاری که می‌توانیم در زندگی مشترک عاشقانه انجام دهیم این است که گهگاه اعلام کنیم ما هنوز طریقت عشق‌ورزی را نیاموخته‌ایم، اما آن‌قدر باهوش‌ایم که، با اندک کمکی، یک روز یادش می‌گیریم.
|ݐ.الف
رابطهٔ خوب رابطه‌ای نیست که در آن دو نفر که شریک زندگی هم‌اند بیشتر اوقات به‌خوبی با هم کنار می‌آیند، بلکه رابطه‌ای است که در آن دو طرف یاد گرفته‌اند طبیعی بودن دشواری‌ها و ناکامی‌های هراس‌آور در زندگی مشترک را بپذیرند.
|ݐ.الف
باید برای گفتن صادقانه و مهربانانهٔ حقیقت درمورد خودمان تلاش کنیم. اما در آن طرف معادله، باید سعی کنیم از جملهٔ کسانی باشیم که می‌توانند با متانت و وقار حقیقت را تاب بیاورند؛ عیار مقبولیت را آن‌قدر بالا نمی‌برند که دیگران گزینه‌ای جز دروغ گفتن به آنها نداشته باشند.
|ݐ.الف
در دل هر رابطهٔ کارآمدی با موضوعی بغرنج رودررو می‌شویم: اینکه وقتی عاشق شریک زندگی‌مان هستیم، احساساتش به اندازهٔ برنده شدن خودمان، و گاهی بیشتر از آن، برای ما مهم است.
|ݐ.الف
فرهنگ ما به ما می‌آموزد که به احساساتمان اعتماد و از آنها پیروی کنیم. اما زوج‌درمانی این کار را فاجعه می‌داند، چرا که احساسات ما عمدتاً نادرست‌اند و با واکنش‌هایی بدَوی و برآمده از گذشته‌ای مشکل‌دار شکل گرفته‌اند.
|ݐ.الف
بهترین تمرینِ خوب مردنْ خوب زیستن است. زیرا به‌قول آن فیلسوف، فقط کسی که به‌هنگام زیسته باشد می‌تواند به‌هنگام بمیرد
|ݐ.الف
باید درمورد تمناهایمان شهامت به خرج دهیم. باید رابطه‌هایمان را طوری بسازیم که طلب و دریافت مدامِ خاطرجمعی اساسی از اینکه طرف مقابل هنوز هم ما را می‌خواهد، چیزی طبیعی و، در نتیجه، نه چندان دلهره‌آور باشد.
|ݐ.الف
خاطرجمع باشیم که ما اساساً، در جای خودش، آدم‌هایی ذاتاً عادی و مقبول‌ایم، آدم‌هایی که با جریان معمولِ امیال آشفته و سرکش و چالش‌های شایع در هرگونه زندگی انسانیِ ارزشمند مواجه می‌شوند.
|ݐ.الف
می‌توانیم کم‌وبیش خودمان باشیم و در عین حال مطمئن باشیم کسی که عاشقش هستیم مادام که همه‌چیز را به‌درستی برایش توضیح می‌دهیم ما را می‌فهمد. لازم نیست برای رابطه‌ای عاشقانه به آدمی دروغگو بدل شویم.
|ݐ.الف
وقتی با طغیان خشم شریک زندگی‌مان روبه‌رو می‌شویم، باید سعی کنیم (  گرچه اصلاً کار راحتی نیست) حواسمان به این نکته باشد که این حمله‌ها نشانه‌هایی بی‌اندازه وحشتناک از چیزی واقعاً دلپذیرند: اینکه ما به‌راستی برای شریک زندگی‌مان اهمیت داریم و او برای تاب آوردن در برابر تحقیرهایی که عالم و آدم هرروزه نثارش می‌کنند، بسیار به ما متکی است.
|ݐ.الف
می‌توانیم حرف‌های معقول و مؤدبانه‌مان را به هر غریبه‌ای بگوییم، اما فقط در حضور کسی که واقعاً به او اعتماد داریم می‌توانیم جرئت بی‌عقلی و نامهربانی تمام‌عیار را به خودمان بدهیم.
|ݐ.الف
این خیلی مایهٔ دلگرمی است که ما در جهانی زندگی می‌کنیم که در آن آموخته‌ایم با بچه‌ها این‌قدر مهربان باشیم. اما این جهان می‌توانست حتی قشنگ‌تر از این باشد اگر یاد می‌گرفتیم کمی، فقط کمی، در حق بخش‌های کودکانهٔ وجود بزرگسالان هم مهربان‌تر باشیم.
|ݐ.الف
بهترین تمرینِ خوب مردنْ خوب زیستن است
|ݐ.الف
فلسفه را هم مشق مرگ دانسته‌اند (افلاطون) هم هنر زندگی (نیچه)
|ݐ.الف
بهتر است کنترلمان را روی کسی اعمال کنیم که مطمئن‌ایم تحت اختیار ماست، یعنی خودمان.
|ݐ.الف
اگر نحوهٔ رفتار خودمان با دیگران را تغییر دهیم، خیلی سریع‌تر می‌توانیم شاهد تغییر رفتار آنها با خودمان باشیم.
|ݐ.الف
خیلی خوب می‌شد اگر می‌توانستیم سایر آدم‌ها را از بخش‌های شکنندهٔ وجودمان باخبر کنیم. در این صورت، احتمالاً در ارتباط با ما حواسشان را بیشتر جمع می‌کردند. همهٔ ما در خصوص جراحت‌ها و زخم‌های فیزیکی حواسمان را جمع می‌کنیم و مراقب هستیم. اگر کسی دستش را پانسمان کرده باشد، می‌دانیم نباید آن دست را بگیریم یا فشار دهیم. اگر خوب فکر کنیم، می‌بینیم هیچ فرقی میان دستی آسیب‌دیده که باید مراقب آن بود و بخش‌های حساس و رنج‌دیدهٔ روان آدم‌ها وجود ندارد.
|ݐ.الف
عشق چشم‌اندازی از رشد پیش روی ما می‌گذارد.
|ݐ.الف

حجم

۸۷۸٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۲۴ صفحه

حجم

۸۷۸٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۲۴ صفحه

قیمت:
۱۲۰,۰۰۰
۱۰۸,۰۰۰
۱۰%
تومان