دانلود و خرید کتاب سینه خیز تا عرش حسن تقی زاده بهبهانی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب سینه خیز تا عرش اثر حسن تقی زاده بهبهانی

کتاب سینه خیز تا عرش

ویراستار:سپیده شاهی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۷از ۳ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب سینه خیز تا عرش

کتاب سینه خیز تا عرش نوشتهٔ حسن تقی زاده بهبهانی و ویراستهٔ سپیده شاهی است و انتشارات سوره مهر آن را منتشر کرده است. این کتابْ روایتی از زندگی بزرگ‌مرد کوچک شهید سرافراز عبدالحمید تقی‌زاده بهبهانی است.

درباره کتاب سینه خیز تا عرش

کتاب سینه‌خیز تا عرش که به کوشش حسن تقی‌زاده بهبهانی نگاشته شده، نگاهی به زندگی و حضور شهید والامقام، عبدالحمید تقی‌زاده بهبهانی، در دفاع مقدس دارد که نویسنده آن را با تکیه بر اطلاعات و خاطرات گردآوری‌شده روایت کرده است. دلاوری و شجاعت و سیرهٔ اخلاقی شهید تقی‌زاده می‌تواند الگوی نسل‌های امروز و فردا باشد. 

در هشت سال دفاع مقدس شخصیت‌های بزرگی ساخته شدند که برای پرداختن به سبک و سیاق زندگی آن‌ها می‌توان کتاب‌های زیادی نگاشت. از این شخصیت‌ها عبدالحمید تقی‌زاده بهبهانی است که در نوجوانی ــ پانزده‌سالگی ــ پا به جبهه‌ها گذاشت و در گروهانی جنگید که من فرماندهش بودم؛ گروهان ابوالفضل (ع) از گردان فجر از تیپ ۱۵ امام حسن مجتبی (ع) خوزستان.

بخش اول کتاب به روایت زندگی او از دوران کودکی تا لحظهٔ شهادت و بخش دوم آن به روایت‌هایی از دوستان و اعضای خانواده اختصاص یافته است. 

خواندن کتاب سینه خیز تا عرش را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران مطالعهٔ خاطرات شهدای گران‌قدر پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب سینه خیز تا عرش

«خانهٔ ما خانه‌ای گِلی و کوچک در بهبهان بود. دو اتاق داشت که در یکی از اتاق‌ها هم وسایل منزل بود و هم مادربزرگم که پیرزنی نابینا بود در آن سکونت داشت و مادرم از او نگهداری می‌کرد. اتاق دیگر، هم اتاق نشیمن، هم پذیرایی و هم اتاق خواب ما بود. مادرم در گوشه‌ای از آن کپسول گاز و اجاق‌گازی گذاشته بود و روی آن آشپزی می‌کرد؛ یعنی در اصل آن اتاق آشپزخانهٔ ما هم بود.

به خاطر دود زغال و هیزمی که در زمستان برای گرم کردن خانه استفاده می‌کردیم تمام دیوارهای اتاق سیاه شده بود و فضای دلگیری داشت. در سقف اتاق هم از تیرهای چوبی محکم چَندَل ــ که در برابر رطوبت مقاومت بالایی داشت ــ به‌عنوان تیرهای اصلی استفاده شده بود و برای اینکه از موریانه‌ها در امان باشد به نفت سیاه آغشته‌اش کرده بودند. روی تیرها هم چوب‌های باریک‌تری قرار داشت و روی آن را با حصیری که از نی بود و به آن بوریا می‌گفتند پوشانده بودند. سقف اتاق هم مانند دیوارها سیاه بود. پشت‌بام هم کاهگلی بود و معمولاً در ابتدای پاییز هر سال لایه‌ای کاهگل بر روی آن کشیده می‌شد؛ اما به‌هرحال زمانی که بارندگی زیاد بود چکه می‌کرد و باید زیر جاهایی که آب چکه می‌کرد ظرف می‌گذاشتیم و دیگر جایی نبود که بخوابیم و بنشینیم و بازی کنیم؛ به همین خاطر خدا خدا می‌کردیم که زودتر باران بند بیاید.

در گوشهٔ حیاط، حوض و چاه آبی بود که برای شست‌وشو و در تابستان‌ها برای آبتنی و حمام از آن استفاده می‌کردیم. روی حوض سایبانی با برگ نخل قرار داشت. چون برق نداشتیم که از پنکه یا کولر استفاده کنیم، در گرمای تابستان، حفاظی را که با میلگرد ساخته شده بود روی حوض می‌گذاشتیم و زیراندازی روی آن می‌انداختیم و زیر سایبان استراحت می‌کردیم. شب‌ها هم برای روشنایی از چراغ فانوس و چراغ توری نفتی استفاده می‌کردیم. وظیفهٔ تمیز کردن کاسهٔ فانوس‌ها و شیشهٔ چراغ توری و روشن کردن آن‌ها به عهدهٔ مادرم بود.

من در ۱۷ دی ۱۳۴۰ به دنیا آمدم و سومین فرزند خانواده بودم. با دو برادر بزرگ‌ترم، ناصر و حسین، و دو خواهرم، مکیه و رقیه، و دو برادرم، عبدالحمید و مهدی، که کوچک‌تر از خودم بودند، در این خانه زندگی می‌کردیم. در همین فضای کوچک بازی می‌کردیم و به شیطنت‌های بچگانه مشغول بودیم. گاهی آن‌قدر شیطنت می‌کردیم و توی سر هم می‌زدیم که صدای پدر و مادرم بلند می‌شد و گاهی هم دستی روی ما بلند می‌کردند؛ در آن فضای کم سروصدای ما خیلی می‌پیچید و اعصاب آن‌ها را خرد می‌کرد. البته چند دقیقه بعد باز همان آش بود و همان کاسه و دوباره سروصدای ما بلند می‌شد، چون ما خیلی به کوچه نمی‌رفتیم و بیشتر در خانه بازی می‌کردیم. اما با وجود همهٔ سختی‌ها دور هم شاد بودیم و مهر و محبت در بینمان حاکم بود.

شغل پدرم جاجیم‌بافی بود و در گوشه‌ای از حیاط که تقریباً حالت ایوانی داشت کار می‌کرد. مادرم زنی خانه‌دار و زحمتکش بود که علاوه بر کارهای خانه‌داری و تربیت ما، در کارهای مربوط به شغل پدرم، مثل آماده کردن تاروپودها و حتی بافتن جاجیم‌ها، به او کمک می‌کرد.

آب لوله‌کشی نداشتیم و مادرم از یکی دو کوچه پایین‌تر که در آن لولهٔ آب بود با مَشک برایمان آب می‌آورد. این کارها برای یک زن واقعاً سخت و طاقت‌فرسا بود. مادرم حتی در زمان بارداری هم این کارها را انجام می‌داد؛ البته من و برادرانم که بزرگ‌تر شدیم به او کمک می‌کردیم و از همان کوچه یا از امامزاده بی‌بی خدیجه، که در همسایگی ما بود، با سطل آب آشامیدنی خانه را فراهم می‌کردیم. مادرم در کشیدن آب از چاه خانه و پر کردن حوض خانه هم به پدرم کمک می‌کرد. او حتی به‌تنهایی برایمان نان تیری درست می‌کرد؛ یعنی کارهای مربوط به آن مانند خمیر کردن و چانه کردن و پهن کردن و پختن را خودش انجام می‌داد. مادرم شیرزنی بود که از هیچ کاری برای رفاه حال خانواده کوتاهی نمی‌کرد.»

نظرات کاربران

09122947176
۱۴۰۱/۱۲/۲۴

عالی

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۲٫۷ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۴۸ صفحه

حجم

۲٫۷ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۴۸ صفحه

قیمت:
۴۴,۰۰۰
تومان