دانلود و خرید کتاب فاخته ها لانه ندارند (جلد ششم) مهدی میرکیایی
تصویر جلد کتاب فاخته ها لانه ندارند (جلد ششم)

کتاب فاخته ها لانه ندارند (جلد ششم)

معرفی کتاب فاخته ها لانه ندارند (جلد ششم)

کتاب فاخته ها لانه ندارند (جلد ششم از مجموعهٔ سرگذشت استعمار) نوشتهٔ مهدی میرکیایی است و انتشارات سوره مهر آن را منتشر کرده است. این کتاب به مباحث پولی و مالی در اروپای بعد از رنسانس (دوران استعمارگری‌ها) می‌پردازد.

درباره کتاب فاخته ها لانه ندارند

سرگذشت استعمار یک مجموعه ۱۵ جلدی است که در هر جلد آن به بخشی از تاریخ کشورهای استعمارگر و روش‌های استثمار دیگر ملت‌ها توسط آنان پرداخته می‌شود. جلد ششم از این مجموعه با نام فاخته‌ها لانه ندارند، به مباحث پولی و مالی در اروپای بعد از رنسانس (دوران استعمارگری‌ها) می‌پردازد.

این کتاب ابتدا تاریخچه‌ٔ پول (طلا و نقره) در اروپا و مستعمرات را بیان می‌کند و ما را با چگونگی ایجاد نظام‌های مالی مانند بانک، شرکت و بورس آشنا می‌کند. سپس به تاثیر زیاد شدن ثروت در اثر ورود منابع طلا و نقره‌ٔ سرزمین‌های استعمار شده به اروپا می‌پردازد؛ تاثیراتی مانند تغییر سبک‌ زندگی و آداب غذاخوردن اروپایی‌ها طی ۵۰ سال یا روش‌های مختلف کلاهبرداری در کشورهای اروپایی.

در ادامه‌، کتاب تأثیراتی را که ثروتمندان نوکیسه‌ٔ اروپایی روی حکومت‌ها و سران کلیسا می‌گذاشتند بیان می‌کند؛ اثراتی که انقلاب تجاری نامیده می‌شد و به انقلاب کشاورزی و به دنبال آن انقلاب صنعتی در اروپا منجر شد.

در این جلد با شاعران و فیلسوفان آن روز اروپا هم آشنا می‌شویم و به پشت پرده و حقیقت شخصیت آن‌ها پی می‌بریم‌.

خواندن کتاب فاخته ها لانه ندارند را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران مطالعهٔ تاریخ جهان پیشنهاد می‌کنیم. نوجوانان بالای ۱۳ سال می‌توانند با خواندن این کتابْ از اطلاعات تاریخی آن استفاده کنند.

درباره مهدی میرکیایی

مهدی میرکیایی متولد سال ۱۳۵۲ در شهر تهران است. او دارای مدرک دکتری تاریخ و عضو هیئت علمی گروه آموزشی تاریخ دانشگاه علامه طباطبایی است. وی در مجموعه سرگذشت استعمار با زبانی ساده و نثری روان که می‌تواند مخاطب نوجوان را جذب کند، به تاریخ کشورهای اروپایی بعد از دوران رنسانس می‌پردازد؛ زمانی که به‌واسطه سفرنامه‌ٔ معروف مارکوپلو، اروپایی‌ها با فرهنگ و جغرافیای کشورهای شرق آسیا آشنا شده بودند و سودای به‌دست‌آوردن ثروت آن‌ها را در سر می‌پروراندند. 

بخشی از کتاب فاخته ها لانه ندارند

«اسپانیایی‌ها پولی را که به دست می‌آوردند به‌سرعت خرج می‌کردند. دربار اسپانیا به این فکر نمی‌کرد که صنعتگران کشور را به تولید کالا تشویق کند. آن‌ها اکنون هر چه را که می‌خواستند از بقیهٔ کشورها می‌خریدند و پولشان به‌سرعت در سراسر اروپا پخش می‌شد. اروپا به‌آرامی قحطی پول را از یاد می‌برد. آیا مردانی که در ونیز روی بانکی‌ها می‌نشستند از این اوضاع خوشحال بودند؟ چه سهمی از این پول به آن‌ها می‌رسید؟

تا پیش از این، ونیز مثل آهن‌ربایی که براده‌ها را جذب می‌کند پول اروپا را به طرف خودش می‌کشید تا کالاهای شرقی را برای ساکنان قاره خریداری کند. اما، همزمان با کسانی که راهی آمریکا شده بودند و با انتقال طلا و نقره به اروپا اشتهای ونیزی‌ها را تحریک کرده بودند، گروهی هم از راه‌های دریایی و با دور زدن قارهٔ آفریقا به شرق رسیده بودند و کالاهای آسیایی را بدون دخالت ونیز به اروپا رسانده بودند؛ پرتغالی‌ها و هلندی‌ها به تاجران جدید ادویه و ابریشم تبدیل شده بودند و دیگر به ونیز نیازی نداشتند.

ونیزی‌ها که روزگاری پادشاهشان ازدواجش را با دریا جشن می‌گرفت و به تاجران دریانوردش می‌بالید، اکنون با حسرت گردش سکه‌های بیشمار طلا و نقره را در شهرهای مختلف اروپا می‌دیدند که تنها سهم ناچیزی از آن به آن‌ها می‌رسید. آن‌ها حتی شاهد بودند که هلندی‌ها با تقلید از بانکی‌های آن‌ها به تجارت پول مشغول شده‌اند.

آمستردام، پایتخت هلند، به مرکز پولی و مالی اروپا تبدیل شده بود. هلندی‌ها بانکی‌های کوچک ونیزی‌ها را به مراکز بزرگ نقل و انتقال پول تبدیل و بانک‌های بزرگی را تأسیس کردند. ونیز به‌تدریج از یاد مردان ثروتمند می‌رفت؛ آن‌ها در آمستردام به دنبال آزمودن بخت و اقبال خود بودند.»

Enghelab
۱۴۰۳/۰۳/۰۷

خوب

REZA
۱۴۰۲/۰۸/۲۲

سیر اقتصاد در غرب را بیان کرد و خوب بود

اسپانیایی‌ها در کنار این کوه نقره شهری را بنا کردند به نام «پوتوسی». آن‌ها نقرهٔ به‌دست‌آمده را در همین شهر به سکه‌های اسپانیایی یا «پزو» تبدیل می‌کردند و با کشتی به کشورشان می‌فرستادند. یک کشیش اسپانیایی به نام «آنتونیو دِکالانچا» در همین دوران در خاطراتش نوشت: «هر سکهٔ ضرب‌شده در پوتوسی به قیمت جان ده مرد بومی تمام می‌شود.» شاهد دیگری این معدن نقره را به «دهانهٔ جهنم» تشبیه کرد که خوشبخت‌ترین آدم‌ها در آنجا می‌میرند؛ چون در هر هفته از
کاربر ۷۴۴۴۱۴۹
بیست کارگر جدید که وارد معدن می‌شوند، ده نفر معلول و زمین‌گیر می‌شوند و زندگی هولناک و زجرآوری را پیش می‌گیرند. ا
کاربر ۷۴۴۴۱۴۹
کیسه‌ها را به پشتشان می‌بستند و از پله‌های کوچک و ناهموار چاه بالا می‌آمدند. پای بسیاری از آن‌ها روی پله‌ها می‌لغزید و به عمق چاه پرتاب می‌شدند. سنگ‌هایی که روی سر بقیهٔ کارگران می‌افتاد آن‌ها را می‌کشت.
کاربر ۷۴۴۴۱۴۹
مرگ های دسته‌جمعی در بین کارگران معدن پدیده‌ای عادی بود. آن‌ها باید سنگ‌های جداشده از معدن را خرد و با جیوه ترکیب می‌کردند. سپس این ترکیب را می‌شستند و حرارت می‌دادند تاجیوه از نقرهٔ خالص جدا شود. بخارهای سمی جیوه آن‌ها را یکی‌یکی از پا می‌انداخت. چاه اصلی که درون کوه کنده شده بود حدود ۲۵۰ متر عمق داشت. کارگران قطعه‌سنگ‌ها را درون کیسه می‌ریختند.
کاربر ۷۴۴۴۱۴۹
در سال ۱۵۴۵ میلادی یک بومی به نام «دیه گو گوالپا» آرزوی اسپانیایی‌ها را برآورده کرد. او کوهی را کشف کرد که سرتا پا از اشک ماه ساخته شده بود؛ کوهی از نقرهٔ خالص؛ قلهٔ «سرّوریکو». با کشف این کوه اقتصاد جهان دگرگون شد. اسپانیایی‌ها به‌سرعت به جان این معدنِ ایستاده بر زمین افتادند. آن‌ها ساکنان روستاهای اطراف را استخدام کردند و با پرداخت دستمزدی، همه را به استخراج نقره گماشتند.
کاربر ۷۴۴۴۱۴۹
صورت سرمایه‌اش را از دست می‌داد دو نفر از مأموران حکومت به سراغش می‌آمدند و نیمکت یا بانکی او را واژگون و سپس با تبر به دو نیم می‌کردند. کلمه «بانکراتس» یا «ورشکستگی» حال و روز همین تجار را توصیف می‌کرد. اما وضع اروپا به همین صورت باقی نماند؛ کاشفانی مانند «کریستف کلمب»، «کورتس» و «پیزارو» به قارهٔ آمریکا رسیدند و کشتی‌های بادبانی، پر از طلا و نقره، از قارهٔ جدید روانهٔ اروپا شدند.
کاربر ۷۴۴۴۱۴۹
نبودن پول در اروپا باعث می‌شد بسیاری از تاجران به خاک سیاه بنشینند و به دنبالشان کسانی هم که به آن‌ها پول قرض داده بودند دار و ندارشان را از دست بدهند. هنگامی که یک تاجرِ پول به این
کاربر ۷۴۴۴۱۴۹
سکه در بعضی قسمت‌های اروپا آن‌قدر کم شده بود که مردم از فلفل و پوست سنجاب به جای پول استفاده می‌کردند. حتی در برخی مناطق واژهٔ «پول» معنای اصلی خود را از دست داده بود و به جای کلمهٔ «زمین» به کار می‌رفت. اروپایی‌ها بسیاری از جوانان شرق قاره را به عنوان برده در غرب آسیا می‌فروختند تا چاره‌ای برای «قحطی پول» در کشورهای خود پیدا کنند. نبودن پول در اروپا باعث می‌شد بسیاری از تاجران به خاک سیاه بنشینند و به دنبالشان کسانی هم که به آن‌ها پول قرض داده بودند دار و ندارشان را از دست بدهند.
کاربر ۷۴۴۴۱۴۹
چنین ضمانت‌های سختی را از مردم می‌خواستند.
کاربر ۷۴۴۴۱۴۹
شکسپیر در دوران ملکه الیزابت اول در قرن شانزدهم میلادی زندگی می‌کرد؛ قرنی که اکتشاف‌های دریایی آغاز شده بود و طلا و نقرهٔ زیادی از قارهٔ آمریکا به اروپا می‌رسید. دو قرن پیش از این، در زمان جووانی فیورنتینو، نویسندهٔ داستان کُندذهن، اروپا طلا و نقرهٔ بسیار کمی در اختیار داشت. سکه‌های اروپایی برای خرید کالاهای شرقی به آسیا می‌رفت و ذخیرهٔ طلا و نقرهٔ اروپا روزبه‌روز کمتر می‌شد. این سکه‌ها به اندازه‌ای عزیز بودند که صاحبان بانکی چنین ضمانت‌های سختی را از مردم
کاربر ۷۴۴۴۱۴۹
صدها سال پیش، هر سال، جشن عجیبی در شهر ونیز در ایتالیا برگزار می‌شد. حاکم شهر در روز مشخصی با قایق به وسط دریا می‌رفت. حلقهٔ ازدواجی را از جیبش بیرون می‌آورد، لحظه‌ای آن را به طرف دریا می‌گرفت و بعد آن را با احترام به درون آب می‌انداخت. حاکم به این صورت با دریا ازدواج می‌کرد و صاحب آن می‌شد. این مراسم نشانهٔ فرمانروایی ونیز بر دریا بود؛ شهری که دریانوردان مشهوری داشت و از تجارت دریایی به ثروت فراوانی رسیده بود.
کاربر ۵۶۹۹۱۰۰
سرمایه‌داری، جوجه‌فاخته‌ای بود که از همان نخستین لحظه‌های زندگی‌اش به دنبال حذف رقیبانش بود و تمام زندگی‌اش در یک جملهٔ تکراری خلاصه می‌شد: در آغاز، فریب و در پایان، جنگ.
محمد

حجم

۱٫۱ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۱۲ صفحه

حجم

۱٫۱ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۱۲ صفحه

قیمت:
۴۴,۰۰۰
۲۲,۰۰۰
۵۰%
تومان