کتاب دوران داوری
معرفی کتاب دوران داوری
کتاب دوران داوری نوشتهٔ حامد زارع است. نشر صاد این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر حاوی روایتی از ۸۹ سال زندگی «رضا داوری اردکانی» و نخستین جلد از مجموعهٔ «داستان فیلسوفان» است.
درباره کتاب دوران داوری
«رضا داوری اردکانی» فردی است که زندگی ۸۹سالهٔ او در کتاب دوران داوری روایت شده است. بهگفتهٔ حامد زارع، نویسندهٔ کتاب حاضر، «رضا داوری اردکانی» نهتنها بیش از هر فیلسوف معاصر ایرانی از تَردامنیْ بیم به خویش راه نداده و در بحثهای حوزهٔ عمومی مشارکت کرده، بلکه دامنهٔ مباحث او به مسائلی نظیر فوتبال نیز میرسد؛ ازاینرو او در اوج کهنسالی تصویر روزآمدی را از متفکری همهفنحریف عرضه کرده است. در این کتاب این تصویرِ داوری از خُردی تا پیری با زبانی کمابیش فلسفی روایت شده است. کتاب «دوران داوری» داستان مردی است که در آستانهٔ ۹۰سالگی، محکم و موقر در مرز میان فلسفه و ژورنالیسم ایستاده است.
رضا داوری اردکانی در ۱۵ خرداد ۱۳۱۲ در اردکان در ایران به دنیا آمد. او فیلسوف و متفکر ایرانی و استاد بازنشستهٔ گروه فلسفهٔ دانشگاه تهران بوده است. داوری اردکانی از ابتدای تأسیس فرهنگستان علوم (۱۳۶۸) عضو دائم این فرهنگستان بوده و از سال ۱۳۷۷ ریاست آن را بر عهده داشته است. او بیش از ۷۰ عنوان کتاب در حوزههای مختلف فکری منتشر کرده است و از چهرههای شاخص در حوزهٔ نظریهپردازی فرهنگی و اندیشهٔ فلسفی ایران به شمار میرود؛ او همچنین عضو سابق شورای عالی انقلاب فرهنگی و عضو فعلی شورای عالی علمی مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی بوده است. داوری اردکانی از منتخبان جشنوارهٔ «چهرههای ماندگار» جمهوری اسلامی ایران است.
خواندن کتاب دوران داوری را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران زندگینامهها پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب دوران داوری
«سه سال درسخواندن در دانشکدهٔ ادبیات، آنهم در رشتهٔ فلسفه و نزد کسانیکه نام هریک از آنها برای سالها افاده و تفاخر کافی بود، دوران سرخوشانهای را برای رضا رقم زده بود. وقتی بهیاد میآورد که یحیی مهدوی و غلامحسین صدیقی تا چه اندازه به هوش و فراست او نظر داشتند و آیندهٔ روشنی برایش متصور بودند، سرخوشیاش بیحدوحصر میشد، اما هرگز به این ستایشهایی که از خودش میکرد دل نمیسپرد و هدفهای بالاتری را نشانه رفته بود.
پاییز ۱۳۳۷ دانشکدهٔ ادبیات از باغ نگارستان به محل کنونی خود در دانشگاه تهران نقل مکان کرده بود و کلاهفرنگی قجری جای خود را به ساختمان مدرن بتونی داده بود. این ساختمان به همراه ساختمان دانشکدهٔ هنرهای زیبا که چند سال بعد ساخته شد، آخرین ساختمانهایی بودند که در پردیس مرکزی دانشگاه تهران در قلب پایتخت بنا شدند و ضلع شرقی پردیس مرکزی را تشکیل دادند. دانشکدهٔ ادبیات وضعی یگانه داشت و از هیبت و صلابت معماری رومی و تلفیق آن با رویکردهای یونانی برخوردار بود؛ چیزی که بیش از همه حیرتانگیز مینمود، ستونهای بلند و قطور آن بود. اگرچه ساختمان این دانشکده توسط معماران اروپایی ساخته شده بود، اما در چشم رضا یک واقعیت کاملاً ایرانی نمود یافته بود. او برای اینکه به ستونهای بتونیای که سه ضلع ورودی دانشکده را احاطه کردند، برسد، باید صفّهای فراخ را طی میکرد و بعد از عبور از صفوف بههمپیوستهٔ ستونها وارد ساختمان اصلی میشد و زیر سقف بلند آن نفس راحتی بکشد؛ نفس راحتی بابت شنیدن خبر پذیرشش در دورهٔ دکتری فلسفه.»
حجم
۲۱۸٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۳۶ صفحه
حجم
۲۱۸٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۳۶ صفحه