کتاب سه زن توانمند
معرفی کتاب سه زن توانمند
کتاب سه زن توانمند نوشتهٔ ماری اندیای و ترجمهٔ مرضیه کردبچه است و نشر نیماژ آن را منتشر کرده است. این کتاب روایت مستقل سه زن است.
درباره کتاب سه زن توانمند
سه زن توانمند شامل روایت مستقل سه زن است: نورا، فانتا، کادی که هریک به شیوهٔ خود، سرنوشتش را میان فرانسه و داکار پی میگیرد و با وجود همهٔ ترسها و تردیدها و نگرانیها، در برابر آنچه شرایط تحقیرآمیز زندگی بر او تحمیل میکند، برای حفظ شرافتش میجنگد. اندیای بار دیگر قلم جادویی خود را به کار میگیرد تا خواننده را در پیچوخم جملات طولانی و ساختارهای پیچدهٔ زبانی و روایی به دام اندازد و او را در پی کشف سرانجام شخصیتهای کاغذیاش به دنبال خود بکشد.
در داستان اول، پدر نورا که او و خواهرش را رها کرده و با دزدیدن برادر کوچکشان به سنگال گریخته، پس از سالها نورا را که حالا بدون حمایت او وکیل موفقی است به این کشور فرا میخواند تا از برادر متهم به قتلش دفاع کند.
داستان دوم بر پایهٔ این پرسش بنا شده که اشتباه رودی چه بوده که زندگیاش این چنین از هم گسیخته شده است، در حالی که همسرش فانتا که کودکی و نوجوانی سختی را گذرانده تا در کشورش استاد موفقی در ادبیات شود و پس از مهاجرت به فرانسه تمام فرصتهای طلاییاش را از دست داده، هنوز زن قدرتمندی است که ادارهٔ زندگی را در دست دارد.
سومین داستان، روایت سرنوشت پرفرازونشیب کادی دمباست، بیوهٔ نازایی که پس از مرگ همسر از خانوادهٔ شوهر رانده و مجبور میشود نزد یکی از اقوام به نام فانتا (که در داستان قبلی استاد ادبیات است) برود و مهاجرتش ماهها و شاید سالها طول میکشد.
کادی که در داستان اول خدمتکار خانهٔ پدر نورا است، شخصیت پیونددهندهٔ این سه داستان است. اما نقطهٔ اشتراک این سه داستان، مسئلهٔ مهاجرت است، گویا این سه زن، سه سرنوشت ممکن و متفاوتِ زنی مهاجر را بازنمایی میکنند.
خواندن کتاب سه زن توانمند را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران داستان خارجی بهویژه با موضوع زنان پیشنهاد میکنیم.
درباره ماری اندیای
ماری اندیای، چهارم ژوئن ۱۹۶۷ در پیتیویر جنوب شهر پاریس به دنیا آمد. مادرش که فرانسوی و استاد علوم طبیعی دانشگاه بود، او و تنها برادرش را بهتنهایی بزرگ کرد. زیرا پدر سنگالیاش قبل از اینکه ماری یکساله شود فرانسه را به مقصد آفریقا ترک کرده بود.
پس از اجرای نمایشنامهٔ بابا باید غذا بخورد، روی صحنهٔ «کمدی فرانسه»، معتبرترین تئاتر پاریس، و دریافت جایزهٔ «استعداد جدید نمایشنامهنویسی» در سال ۲۰۰۳ از انجمن نویسندگان و کارگردانان نمایشی، رمان رزی کارپ در سال ۲۰۰۱ جایزهٔ فمینا را برای نویسنده به ارمغان آورد. در سال ۲۰۰۹، با نگارش رمان سه زن توانمند و در اتفاق کمسابقهای در همان نخستین دور انتخابات، نظر اکثریت اعضای آکادمی گنکور را به خود جلب کرد و به این ترتیب بهعنوان اولین زن سیاهپوست این جایزه را به خانه برد.
بخشی از کتاب سه زن توانمند
«و کسی به پیشوازش آمد، یا بیهدف بر ایوان خانهٔ بزرگ بتُنی ظاهر شد، در تراکم نورِ ناگهانی بسیار شدیدی که انگار در بدنِ پوشیده در لباس روشنش تولید میشد و بر خودش میپاشید؛ دربارهٔ این مردی که کوتاهقد و سنگین آنجا ایستاده بود و مانند مهتابی نئونی، نور سفید میپراکند، نورا بیدرنگ به خود گفت: از آن غرور، قد و قامت و جوانیای که در گذشته بهطور اسرارآمیزی آنقدر پایدار بود که ابدی بهنظرش میرسید، برای این مرد ایستاده بر آستانهٔ خانهٔ بزرگش، چیزی باقی نمانده است.
در حالی که دستهایش چلیپا روی شکم و سرش به سویی خمیده شده، ایستاده بود؛ و سرش خاکستری بود و شکمش، روی کمربند شلوار کرمرنگ، زیر پیراهن سفیدش، برآمده و شل بود.
نورا به خود گفت: آنجاست، در هالهٔ نورانی سردی که بیتردید از شاخههای گل مور افراشته در باغ بر ایوان خانهٔ باشکوه میریخت، از میان نردهها با نگاهی خیره به درِ ورودی به خانه نزدیک شده و ندیده بود که در، برای گذر پدرش باز شده باشد؛ با همهٔ اینها، حالا در انتهای روز، این مرد درخشان و سرافکنده در برابرش پدیدار شده بود؛ که گویی ضربهٔ پتک غولآسایی بر سرش، اندازههای متناسبی را که نورا به یاد میآورد، به اندازههای مردی درشتاندام و بدون گردن، با پاهای سنگین و کوتاه، کاهش داده بود.
بیحرکت، جلو آمدن نورا را نگاه میکرد و هیچچیز در نگاه مردد و کمی سرگردانش نشان نمیداد که چشم به راه آمدن نورا بوده، از او خواسته، به اصرار التماس کرده (فکر میکرد، چنین مردی تا چه حد میتوانست برای کمک، التماس کند) که به دیدارش برود.
حالا بهسادگی آنجا بود، شاید با بال زدنی، شاخهٔ کلفت گل مور را که بر خانه سایهٔ زردی میانداخت ترک کرده بود تا به سنگینی، بر ایوان سیمانی ترکخورده، فرود آید، انگار در آن لحظه حرکتِ پاهای نورا به سمت نردهها فقط بر حسب اتفاق بود.»
حجم
۲۳۹٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۹۲ صفحه
حجم
۲۳۹٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۹۲ صفحه
نظرات کاربران
ترجمهٔ بسیار ضعیف و ابتدایی که روان بودن و جذابیت متن را هم خدشه دار میکند.