کتاب دنیای پوشالی بر باد رفته
معرفی کتاب دنیای پوشالی بر باد رفته
«دنیای پوشالی بر باد رفته» نمایشنامهای به قلم عباس موسیزاده(-۱۳۵۳) است.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
نمی دانم از کجا آغاز کنم و چه بگویم و چه بنویسم شاید گفتن قصه آدمها، غصه آدمها را باز گو کند اما به قول قدیمیها از هر چه گذریم سخن دوست خوشتر است. هر وقت به خیابان میروم آدمهای رنگارنگی را میبینم شاید بگید آدمها رنگارنگ دیگه چیه؟
دوست دارم راحت با هم حرف بزنیم از نظر رنگ پوست یکی سبزه، یکی سفید، یکی زرد پوست اما همه آنها انسان و دارای سرنوشت و حقیقتی هستند. غصههای آنان مثل هم هست. هر کدام از آنها دارای حقیقتی است، بعضی تلخ و بعضی شاد. اما حقیقت من تلخ است چرا؟
راوی: «ای بابا شما انگار دلتون خیلی...»
حمید: «آره، منم داستان رو از اول بهتون میگم، داستان از آنجا آغاز شد...
راوی: بگید میشنوم.»
حمید: «من پسر آرامی بودم گوشهگیر و کنجکاو همیشه از کار کردن پدرم لذت میبردم که چطور برای خانواده زحمت میکشه و خدا را شکر میکردم که این چنین پدری دارم مادر عزیزم که نان میپخت، دلم برای اون نانهای تنگ شده، خوشا به حال اون روزها، بهترین خاطرات من مدرسه بود، یادش بخیر ۱۳۴۰ بود. کلاس اول مدرسه بودم، پدرم آمد در مدرسه که پسرشو بدرقه کنه. چه روزهای بود، وقتی پدرم دست منو گرفت و راهی مدرسه کرد چشمانش از شوق برق میزد که ثمره زندگیش نتیجه میده. البته کنار درس به پدر و مادرم کمک میکردم.»
راوی: «برادر و خواهرهای دیگه شما چکار میکردن؟»
حمید: «هر کی سرش تو کار خودش بود من خودم کار خودم را انجام میدادم. مادرم نگاهی مهربان داشت و پشت نگاهش دنیاها حرف بود و حرفهای نگفته.»
راوی: «از خواهر و برادرهایتون بگید چکار میکنند؟ راحت بگم با کدامشون بیشتر دوست بودی؟»
حمید: «چهار برادر دارم هر کدام با خصوصیات متفاوت.»
حجم
۱۷٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۳۶ صفحه
حجم
۱۷٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۳۶ صفحه