کتاب ابان، سابانا، داوید
معرفی کتاب ابان، سابانا، داوید
کتاب ابان، سابانا، داوید نوشتهٔ مارگریت دوراس و ترجمهٔ قاسم روبین است و انتشارات اختران آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب ابان، سابانا، داوید
مارگریت دوراس در کتاب ابان، سابانا، داوید شیوهٔ تازهای را در عرصه رماننویسی آزمود و رونق تازهای به نثر فرانسوی بخشید. نثر دوراس با بیانی فشرده و ابهامی شاعرانه، خواننده را درگیر میکند؛ زبانش عریان و بیواسطه است و واژگان اثرش با دقت و وسواس انتخاب شدهاست. سنتشکنی و پرداختن به موضوعهای غیرمتعارف، به شیوهای غیرمعمول و نوگرایانه را میتوان ویژگی اصلی کتاب مارگریت دوراس دانست. او اگرچه هیچگاه یک فمینیست برجسته نبود در نوشتهاش افراد و مکان را با زبان و نگاهی زنانه بههم متصل میکرد.
دوراس در گفتوگویی عنوان کرد در آثار نخستینش هیچ جایی برای خلاقیت خواننده باقی گذاشته نشده است.
«شب فرا میرسد. همراه سرما. در جادهای سفید از یخ، زن و مردی جوان، مانده در راه، به خانه کنار راه نگاه میکنند.
خانه لُخت است، هم از بیرون، هم از تو. هنوز هیچ چراغی توی خانه روشن نیست. در پس پنجره مردی بلندقد و باریک، با موهای سفید روی شقیقه، چشم به جاده دوخته است.
تاریکی بیشتر میشود؛ همراه سرما. زن و مرد مقابل خانه ایستادهاند.
نگاهی به اطراف میاندازند. جاده خالی است، آسمانِ انتهای جاده تیره است. پیداست که منتظر چیزی نیستند.
نخست زن بهسمت درِ خانه بهراه میافتد، بعد مرد جوان. نخست زن و بعد مرد جوان وارد خانه میشوند.
در را زن میبندد.
در انتهای سرسرا، مرد بلندقد و باریک، که موهای شقیقهاش سفید شده، چشم به ورود آنها دوخته است.»
خواندن کتاب ابان، سابانا، داوید را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران آثار دوراس پیشنهاد میکنیم.
درباره مارگریت دوراس
مارگریت ژرمن ماری دونادیو که با نام مارگریت دوراس شناخته میشود، متولد ۴ آوریل ۱۹۱۴ در خانوادهای فرانسوی در هندوچین مستعمرهٔ سابق فرانسه است؛ کشوری که امروزه با نام ویتنام شناخته میشود. در سال ۱۹۱۸ خانوادهٔ دوراس در شهر فنومپن پایتخت کامبوج ساکن میشوند. پدرش که معلم ریاضیات بود، پس از مدت کوتاهی بیماری در زمان بازگشت به فرانسه از دنیا میرود. مادر مارگریت پس از مرگ همسرش در شرایط بسیار سخت به شغل معلمی خود ادامه میدهد و در روستاهایی در مجاورت رودخانهٔ مکونگ و با فقر و سختی فرزندانش را بزرگ میکند. زندگی در مناطق و روستاهای فقیرنشین، ارتباط و دوستی با بومیها و کمبود محبت پدری بعدها تبدیل به درونمایهٔ اصلی داستانهای دوراس شد. در سال ۱۹۲۹ مارگریت برای تحصیل به سایگون رفت و عاشق پسر چینی جوانی شد؛ عشقی ناکام که بعدها محتوای داستان عاشق را ساخت و جایزهٔ گنکور را برای نویسنده به همراه داشت. او در ۱۸سالگی برای ادامهٔ تحصیل در رشتهٔ علوم سیاسی به دانشگاه سوربن در فرانسه رفت و در نهایت با لیسانس حقوق از این دانشگاه فارغالتحصیل شد. او مدتی عضو حزب سوسیالیسم فرانسه بود و تا پایان عمر اعتقادات چپگرایانهاش را حفظ کرد. مارگریت دوراس در آثارش شیوههای جدیدی را در عرصهٔ رماننویسی امتحان کرد و رونق تازهای به نثر فرانسوی بخشید؛ به همین دلیل به او لقب بانوی رماننویسی مدرن دادهاند. در اکتبر ۱۹۸۸ مارگریت به کما میرود و بعد از ۵ ماه به شکل معجزهآسایی سالم بههوش میآید. مارگریت دوراس که مشکل سوءمصرف الکل داشت، درنهایت به سرطان مری مبتلا شد. دوراس در روز یکشنبه ۳ مارس سال ۱۹۹۶ در ساعت ۸ صبح در ۸۲سالگی درگذشت.
بخشی از کتاب ابان، سابانا، داوید
«سابانا چیزی نمیگوید. ساکت، گوش میدهد، نگاهشان میکند.
اَبان: تو باید قضیه را برای گرینگو توضیح بدهی، بگویی که داوید خواستار سگهای مرد یهودی بود.
سابانا سرش را آرام بهسمت پارک تاریک برمیگرداند، چند لحظهای ساکت میماند، بعد:
ــ گرینگو نه به چیزی گوش میدهد، نه چیزی مطالعه میکند.
بهنظر میرسد که حرف سابانا را نشنیدهاند.
یهودی: باید برای گرینگو شرح بدهی که خواستِ داوید قویتر از زندگی بوده، قویتر از مرگ.
اَبان: و اینکه همچو خواستی برای او، یعنی برای گرینگو، قابل درک نبوده، ولی برای تو سابانا، قابل درک بوده. بعد هم اینکه داوید مأمور بوده، البته دیگران هم هستند. داوید را در تصاحب سگها باید آزاد گذاشت.
یهودی: اسمی مثل اسم داوید، مترادف مأمور است.
سابانا: تا آنجا که من خبر دارم، داشتن این سگها در اشتات قدغن است.
کسی جواب سابانا را نمیدهد، ظاهراً حرفهای سابانا را نشنیده میانگارند، حضورش را نادیده میگیرند. انگار هرکس برای خودش حرف میزند.
یهودی: سگهای میلیونی.
چیزی در صدای یهودی شکسته است، چیزی انگار ناگهان در صدایش رخنه کرده.
اَبان: سگهای یهودی.
یهودی: بیفایدهاند.
اَبان: زودباورند.
یهودی: و بازیگوش.
سکوت.
صدای هقهق میآید. سر برمیگردانند. ساباناست که اشک میریزد.
سکوت.
سابانا: دلم میخواهد بمیرم، توی اتاقهای گاز.
اشک میریزد.
ــ مرا از اینجا ببرید، میخواهم بروم.
کسی چیزی نمیگوید.»
حجم
۶۶٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۲۰ صفحه
حجم
۶۶٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۲۰ صفحه