کتاب روایت فراموشی
معرفی کتاب روایت فراموشی
کتاب روایت فراموشی نوشتهٔ رضا حیرانی است. نشر چشمه این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر حاوی یک شعر بلند و چند پیوست به آن است.
درباره کتاب روایت فراموشی
مجموعهشعر روایت فراموشی با شعری تحتعنوان «پیشپرده» آغاز شده است. بخشهای بعدی این کتاب بهترتیب عبارت از «پردهٔ اول» تا «پردهٔ هفتم» هستند. «ضمایمِ بیرون از فراموشی» نیز عنوان فصلی در انتهای کتاب است که بخشهای «سردخانه»، «سینِ سکته بر سفره» و «رموز بر سنگِ سفید» را در بر گرفته است.
شعر فارسی عرصههای گوناگونی را درنوردیده است. در طول قرنها هر کسی از ظن خود یار شعر شده است و بر گمان خود تعریفی از شعر بهدست داده است. حضور شعر در همهٔ عرصهها از رزم و بزم گرفته تا مدرسه و مسجد و خانقاه و دیر و مجلس وعظ، همه و همه گویای این مطلب است که شعر، بیمحابا، زمان، مکان و جغرافیا را درنوردیده و در هفتاقلیم جان و جهان به دلبری پرداخته است. آمیختگی شعر با فرهنگ مردم و اندیشههای اجتماعی، این هنر را زبان گویای جوامع بشری ساخته است؛ بدانگونه که هیچ جامعهای از این زبان بارز، برای انتقال اندیشههایش بینیاز نبوده است. گاهی شعری انقلابی به پا کرده است و گاه انقلابی، شعری پویا را سامان داده است.
شعر نو فارسی با وانهادن قالبهای شعر کلاسیک در قرن ۱۴ هجری بهوجود آمده است. این گونه از شعر فارسی آزادی بسیاری را در فرم و محتوا به شاعر میدهد. شعر نو به لحاظ محتوا و جریانهای اصلی ادبی حاکم بر آن کاملاً با شعر کلاسیک فارسی متفاوت است و بهلحاظ فرم و تکنیک ممکن است همانند شعر کلاسیک موزون باشد یا نباشد یا وزن آن عروضی کامل باشد یا ناقص. استفاده از قافیه نیز در شعر نو آزاد است. معمولاً شعر نو فارسی را به ۳ دستهٔ اصلی شعر نیمایی، شعر سپید و موج نو تقسیم میکنند و پدر شعر نوی ایران را نیما یوشیج (علی اسفندیاری) میدانند. احمد شاملو، فروغ فرخزاد، سهراب سپهری، هوشنگ ابتهاج (سایه)، نادر نادرپور، فریدون مشیری و محمدرضا شفیعی کدکنی بعضی از شاعران مشهور ایرانی هستند که در قالب شعر نو میسرودهاند.
در این میان، شعر سپید یا شعر شاملویی گونهای از شعر نو فارسی است که در دههٔ ۱۳۳۰ شمسی و با مجموعهٔ «هوای تازه» سرودهٔ احمد شاملو ظهور پیدا کرد و شاید بتوان آن را با «شعر آزاد» در ادبیات کشورهای غربی مقایسه کرد. تفاوت عمدهٔ این آثار با نمونههای قبلی «شعر نو» در فرم شعر بود. در این سبک عموماً وزن عروضی رعایت نشده، اما آهنگ و موسیقی نمود دارد. در دستهبندی شعر نو فارسی، گاهی به هر شعر که در قالب شعر نیمایی نگنجد «شعر سپید» میگویند.
برخی از صاحبنظران مانند «محمد مستقیمی» شعر سپید را پالاییدهترین نوع شعر فارسی میدانند که خود را از موسیقی و همهٔ چیزهای دیگر آزاد کرده است. او در کتاب «آیینهپردازان» خود با این تعریف از شعر که کلامی مخیل است، یکی از دلایل خواندهشدن شعر سپید را معنی و خوانش سپیدیهایی میداند که در تقطیعهای شعر سپید در فضای خیال خواننده بازآفرینی میشود و یا خواننده آنها را در فضای خیال خود پر میکند. به نظر او در شعر سپید بهدنبال موسیقی نباشید؛ چون شعر سپید بهمعنای شعر بیقیدوبند است. این شعر از قیود موسیقی که هنر دیگری است خود را رها کرده و صفت سپیدیش به همین معناست. پس نه موسیقی دارد نه نیازی به موسیقی دارد.
خواندن کتاب روایت فراموشی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران شعر معاصر ایران و قالب شعر سپید پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب روایت فراموشی
«سردخانه
تلقینِ خصوصی برای فرشید
مسئول سردخانه گفت: خودش است؟
و ما سه نفر نگاه کردیم به تو
که نگاه میکردی به کجا؟
با چشمهایی که نیمهباز بود
چه دیده بودی در مرگ که در زندگی نبود برادر؟
چه دیده بودم در تو
وقتی پماد به زخمی میزدم که مرگ را صدا میزد
در آن غروب کثافت
که بیمارستان را سیاه کرده بود
تو را به شکل ساعتی شنی بر تخت میدیدم
که تمام میشدی
گفتم برای هر دردی شفایی هست
و برای هر دری کلیدی
گفتی: مرگ به کجا باز میشود درهاش رضا؟
و من برگشتم که اشک نریزم
مبادا مرگ را حریص کند
حالا که آنسوی دری میدانم
مرگ
دری را باز نمیکند
که زندگی پمادِ بر زخم است
شفا نمیدهد
که هر چه بر زخم تو میزدم باز
درد تمام نمیشد
چه دیده بودی در مرگ که در زندگی نبود؟
چرا چشمهایت بسته نمیشوند؟
منی که آموختم جهان تقلای در سراشیبیست
منی که هر شب از دروازهٔ مرگ میگذرم و صبح
با نقاب زیستن دقیقهها را سر میکنم
منی که ساعتم با ساعت مُردگان کوک شده است
منی که نام کوچکم زخم است
و صدایم زخم است
و عطری که میزنم زخم است
چرا به زخمهای تازه خو نمیکنم؟
چرا هر چه تقلا میکنم بسته نمیشود چشمهات؟
چه دیده بودی در مرگ که در زندگی نبود؟
مثل سایهای که در حیاط بیمارستان دیدی
و من گفتم کو؟
جز ما در این غروب کثافت که کسی در حیاط نیست
چه دیده بودی در مرگ که در زندگی نبود برادر؟
با چشمهایی که امیر گفت: چرا بسته نمیشوند عمو؟
وقتی برای فرارِ از سرمای سردخانه»
حجم
۳۱٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۹۱ صفحه
حجم
۳۱٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۹۱ صفحه
نظرات کاربران
یکی از غنی ترین شعر های زندگی ام را خواندم.دست مریزاد به شاعر