دانلود و خرید کتاب موشت روبر برسون ترجمه شیرین شیبان
تصویر جلد کتاب موشت

کتاب موشت

معرفی کتاب موشت

کتاب موشت نوشتهٔ روبر برسون و ترجمهٔ شیرین شیبان است و نشر مرکز آن را منتشر کرده است. فیلم موشت بر اساس داستان ژرژبرنانوس به نام داستان جدید موشت در سال ۱۹۶۷ ساخته شد.

درباره کتاب موشت

موشت به اعتقـاد بسیاری از ناقـدان شاهـکار روبر برسون، سینمـاگر فرانسوی است. فیلم براساس داستان جدید موشت اثر ژرژ برنانوس ساخته شده و شرح تنهایی رنج ‌بار دخترکی است که با سرنوشتی که جز فقر، تحقیر هر روزه، عشق به مادر و سپس مرگ او نیست، رودرروست. برسون چون پاسکال می‌پرسد: در نهایت رهایی رنج کجاست؟ فیض الهی آیا رهایی از رنج نیست؟ اگر هست کی و کجا شامل حال او خواهد شد؟

ژرژبرنانوس نام موشت را به دو شخصیت در داستان‌های خود داده است. اولین موشت در زیر آفتاب شیطانی دختری است شانزده‌ساله سرزنده و مغرور، طعمهٔ خودخواهی مردانی که او را می‌خواهند بی‌آنکه عشق و علاقه‌ای به او داشته باشند. دومین موشت که به همین نام خوانده می‌شود فقط سیزده سال دارد. برنانوس این داستان را سال ۱۹۳۷ در پنجاه‌سالگی با نام داستان جدیدی از موشت نوشت که روبر برسون در ۱۹۶۷ فیلم موشت را بر اساس آن ساخت. موشت برنانوس و روبر برسون دخترکی است در رویارویی زودرس با زندگی که در مسیر اتفاقات ناچاربه کشف زنانگی غیرقابل توصیف و پنهانی می‌شود که در وجودش بیدار شده و خود را تثبیت می‌کند. این رویارویی زودرس با زندگی به همان نسبت که غریب است برای او دردبار و مبهم نیز هست. او نماد همهٔ بخت برگشتگانی است که سرنوشت خودرا بدون فهم دلایل آن تحمل می‌کنند.

این کتاب ترجمه‌ای‌ست از شمارهٔ ۸۰ نشریهٔ لاوان سن سینما (آوریل ۱۹۶۸). این شماره به سرعت نایاب شد و نسخهٔ حاضر یکی از معدود نسخی است که با اندکی فاصله پس از نایابی نسخهٔ اصلی افست شده است. نشریهٔ فرانسوی لاوان سن سینما از سال ۱۹۶۱ سالانه ده شماره منتشر می‌کند. هر شماره اختصاص به یک فیلم (گفت‌وگوها و دکوپاژ نما به نما)، یا کارگردان، یا جریان بزرگ سینمایی و یا نوعی از انواع فیلم دارد. تا به امروز بیش از ۴۵۰ شماره از این نشریه به چاپ رسیده که بسیاری از آنها کمیاب و یا اصولاً نایاب هستند.

همهٔ مطالب ترجمه از همین شمارهٔ لاوان سن سینما است و فقط شرح حال مختصری از ژرژ برنانوس و روبر برسون بر آن اضافه شده که در مورد برسون به همهٔ فیلم‌های او اشاره شده است. زیرا فیلم‌شناسی (در انتها آمده است) ترجمه شده از این شمارهٔ لاوان سن سینما است و فقط آثار تا سال ۱۹۶۷ را در برمی‌گیرد.

خواندن کتاب موشت را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران آثار روبر برسون و سینمای او پیشنهاد می‌کنیم.

درباره روبر برسون

روبر برسون فیلم‌ساز فرانسوی ۲۷ سپتامبر ۱۹۰۱ در برومون لاموت به دنیا آمد و ۱۸ دسامبر ۱۹۹۹ در ۹۵ سالگی در پاریس درگذشت. او سیزده فیلم بلند و کتابی به‌نام یادداشت‌هایی برسینماتوگراف (۵۷۹۱) دارد. در سال ۱۹۵۷ جایزهٔ کارگردانی فستیوال کن را برای فیلم یک محکوم به مرگ گریخته است و در ۱۹۸۳ جایزهٔ هیئت داوران را در همان فستیوال برای فیلم پول دریافت کرد. در ۲۶۹۱ خارج از فرانسه برای فیلم دادرسی ژن‌دارک و در ۱۹۷۷ برای فیلم شاید شیطان جایزهٔ خرس نقره‌ای فستیوال برلین را گرفت.

او نخست می‌خواست نقاش شود ولی در ۱۹۳۴ اولین فیلم کوتاه خود را به نام ماجراهای همگانی که طنزی از رنه کلر و ژان ویگو است ساخت. درآغاز جنگ دوم جهانی دستگیر و در اردوگاهی در آلمان یک سال زندانی شد. سال ۱۹۴۳ اولین اثر بلند خود به نام فرشته‌های گناه و سپس خانم‌های جنگل بولونی (۱۹۴۵) را با گفتار ژان کوکتو ساخت. او که از بازی ماریا کاسارس در دو فیلم خود ناراضی بود تصمیم گرفت دیگر هرگز در فیلم‌های خود از بازیگران حرفه‌ای استفاده نکند.

سال ۱۹۵۱ فیلم خاطرات کشیش روستا از روبر برسون روی پردهٔ سینماها آمد. این فیلم بر اساس داستانی از ژرژبرنانوس ساخته شده بود. در ۱۹۵۶ پس از نمایش فیلم یک محکوم به مرگ گریخته است در فستیوال کن، این فیلم با استقبال فوق‌العادهٔ ناقدین و تماشاگران مواجه شد. برسون در سال ۱۹۵۹ جیب بر و در ۱۹۶۲ دادرسی ژن‌دارک را ساخت.

برسون اثر درخشان ناگهان بالتازار را در ۱۹۶۶ ارائه کرد. او در این فیلم استعاره‌ای از حضور شر در دنیا را نشان می‌دهد و مرگ بالتازار در این فیلم به نوعی مرگ معصومیت در دنیای معاصر است. این مفهوم مبنای شروع فیلم بعدی او به نام موشت می‌شود.

فیلم موشت (۱۹۶۷) بر اساس داستان ژرژبرنانوس به نام داستان جدید موشت ساخته شد. اولین فیلم رنگی برسون به نام زن نازنین (۱۹۶۹) بر اساس داستانی از داستایفسکی، شرح حالی از زندگی خرده بورژوازی پاریسی است.

سال ۱۹۷۱ برسون داستان دیگری از داستایفسکی به نام چهار شب یک رویا بین را به فیلم درآورد. سپس فیلم بعدی لانسلو دو لاک را کارگردانی کرد.

و سرانجام آخرین فیلم روبر برسون، پول، بر اساس داستانی از تولستوی به نام اسکناس تقلبی ساخته شد که با عدم استقبال تماشاگران فستیوال کن روبرو شد. ولی در همین فستیوال همراه با فیلم نوستالگیا (نوستالژی) آندری تارکوفسکی جایزهٔ بزرگ سینمای مؤلف را به خود اختصاص داد.

درباره ژرژ برنانوس

لویی‌امیل‌کلمان‌ژرژ برنانوس در ۲۰ فوریه ۱۸۸۸ در محلهٔ نهم پاریس به دنیا آمد و ۵ ژوییه ۱۹۴۸ در نویی سورسن درگذشت. جوانی خود را در منطقهٔ آرتوا، شمال فرانسه، گذراند. این منطقه بعدها محل رویدادهای بیشتر رمان‌های او شد. او قبل از موفقیت رمان‌هایش زیر آفتاب شیطانی (۱۹۲۶) و خاطرات کشیش روستا (۱۹۳۶) زندگی دشواری را می‌گذراند. حرفهٔ پدرش امیل برنانوس فروش فرش و لوازم منزل بود و مادرش هرمانس مورو پیشینه‌ای روستایی داشت. برنانوس در مدرسهٔ سنت‌ماری در شمال فرانسه آموزه‌های کاتولیک را فرا گرفت. اعتقاد عمیق به مذهب را با باورهای سلطنت‌طلبانه همهٔ عمر با خود داشت. سپس در رشتهٔ ادبیات ادامه تحصیل داد و تا پیش از جنگ سردبیر روزنامهٔ پیشروان نورماندی بود. با آغاز جنگ تصمیم به شرکت در آن گرفت و در این دوران بارها زخمی شد. در ۱۹۱۷ با ژان تالبر دارک که از نوادگانِ دور برادر ژن‌دارک بود ازدواج کرد. پس از جنگ در یک شرکت بیمه شروع به کار کرد که معیشت دشواری را با همسر و شش فرزندش می‌گذراند. تنها پس از موفقیت کتاب زیر آفتاب شیطانی توانست زندگی خود را وقف ادبیات بکند و طی ده سال بعد بخش عمدهٔ رمان‌هایش را بنویسد.

رمان زیر آفتاب شیطانی به گفتهٔ برنانوس زادهٔ جنگ است. او نوشتن این رمان را در ۱۹۲۰ شروع کرد و در حالی که خود را بیمار می‌پنداشت نمی‌خواست پیش از نوشتن و گواهی دادن بر آنچه دیده بود زندگی را ترک کند.

کتاب خاطرات کشیش روستا در سال ۱۹۳۶ منتشر شد و جایزهٔ بزرگ رمان را از فرهنگستان فرانسه دریافت کرد. روبر برسون فیلم این کتاب را در سال ۱۹۵۱ ساخت.

کتاب گورستان‌های بزرگ زیرنورماه که هجو نامه‌ای ضد فرانکیست‌های اسپانیا است در سال ۱۹۳۸ در فرانسه منتشر شد. کتاب در فرانسه بازتاب گسترده‌ای داشت و باعث دشمنی دست راستی‌های ناسیونالیست فرانسه بانویسنده شد، او در آن دوره ساکن پالما دو ماجورک در اسپانیا بود. او در سال ۱۹۳۷ اسپانیا را به مقصد فرانسه ترک کرد. تفاهم نامهٔ مونیخ بین فرانسه و آلمان هیتلری، او را متوجه ضعف سیاست فرانسه در مقابل آلمان فاشیست کرد و یک بار دیگر به قصد مهاجرت به پاراگوئه فرانسه را ترک کرد. در راه، در ریودوژانیرو متوقف و نهایتاً در برزیل ساکن شد.

برنانوس سال ۱۹۴۰ در پاسخ به فراخوان مشهور ژنرال دوگل از لندن، تصمیم به پشتیبانی از فرانسهٔ آزاد گرفت و در این راه مقاله‌های بی‌شماری در ضدیت با حکومت ویشی در روزنامه‌ها نوشت. سال ۱۹۴۱ پسرش ایو به نیروهای فرانسهٔ آزاد در لندن پیوست و پسر دیگرش میشل نیز یک سال بعد به آنان ملحق شد.

برنانوس که در زندگی حدود سی بار محل اقامت خود را تغییر داد، با پایان جنگ در ۱۹۴۵ به فرانسه بازگشت. پس از آزادی فرانسه از قید فاشیسم، ژنرال دوگل به او پیشنهاد شغلی در دولت را داد که نپذیرفت و برای سومین‌بار نشان لژیون دونور و صندلی فرهنگستان فرانسه به او پیشنهاد شد و و البته باز هم نپذیرفت. در ۱۹۴۷ فرانسه را به مقصد تونس ترک کرد. ولی سرانجام سال ۱۹۴۸ در پاریس و در بیمارستان آمریکایی نویی، از سرطان کبد درگذشت.

بخشی از کتاب موشت

«کلیسا ــ داخلی

( نمای متوسط از زنی سالخورده نشسته بر صندلی در سایه و روشن. (هنوز آشکار نیست که در کلیسا هستیم) زن سیمائی درد کشیده دارد و اشک‌ریزان زیر لب جمله‌هایی نامفهوم را نجوا می‌کند.

زن سالخورده:.............

نمای متوسط از مردی که حدود پنجاه سال دارد. او نیز زیرلب نجوا می‌کند.

مرد:............. )

نمای متوسط از زنی دیگر که حدود چهل سال دارد ــ نشسته بر صندلی در سایه و روشن (هنوز هم نمی‌دانیم که در کلیسا هستیم). او مادر موشت است. سیمای او هم درد کشیده است. او رو به ما حرف می‌زند.

مادر (نجوا): بدون من چه برسر آنها خواهد آمد؟ نفسم در نمی‌آید.... انگار سنگی روی سینه‌ام گذاشته‌اند.

او از جا بلند می‌شود. تازه اینجا می‌فهمیم که در کلیسا هستیم. او از تصویرخارج می‌شود. نما بدون وجود شخصیت ادامه پیدا می‌کند. موسیقی مونته وردی با عنوان‌بندی همراه می‌شود. صدای پای مادر روی سنگفرش به گوش می‌رسد.

( مادر در نمایی پانوراما دنبال می‌شود. او در میان ردیف صندلی‌ها به سوی محل آب مقدس و در می‌رود. ).

عنوان‌بندی و موسیقی به پایان می‌رسند. تصویر سیاه می‌شود.

کلبه ــ روز

( نمای درشت از دست‌های آرسن که با موی اسب (گره خفتی) و یک میخ چوبی از شاخهٔ فندق تله درست می‌کند. سپس هر تله را روی میز کنار بقیه تله‌های آماده می‌گذارد.)

جنگل ــ کوره راهی کم درخت ــ روز

صدای پا در میان شاخ و برگ‌ها به گوش می‌رسد. درتصویر، نیم تنهٔ یک مرد دیده می‌شود. (نگهبان جنگل ماتیوست). او خود را پشت درختی پنهان می‌کند. در کمین است. یک نمای بستهٔ دیگر از او (هنوز صورتش دیده نمی‌شود). نمای پانورامای او که کمین کرده و پشت درختی پنهان است. او می‌ایستد. نمایی نزدیک از چشم‌هایش که بخشی از آنها در پشت شاخ و برگ‌ها پنهان هستند.

نمای آمریکایی از پشت یک مرد. او کت چرمی پوشیده ــ کلاه‌اش را از سر برمی‌دارد. نمای پانورامای نزدیک از دست‌هایش که کلاه را گرفته‌اند. مرد آرسن است ــ او را از دست‌هایش می‌شناسیم. روکش چرم کلاه را برمی‌دارد. اولین تله را بیرون می‌کشد. گره خفتی آن را (تراولینگ عرضی) به شاخه‌ای که می‌شکند تا نخ آن را پنهان کند وصل می‌کند. نمای درشت از دست‌ها که شاخه را تراش می‌دهند. نمای درشت از چشم‌های ماتیو که تمام حرکات آرسن را که در حال شکار غیرقانونی است زیر نظر دارد. صدای پارس سگ‌ها از دور به گوش می‌رسد. برگشت تصویر روی دست‌ها که شاخهٔ تله را بر زمین می‌گذارد. سپس تصویری از دومین و سومین تله را می‌بینیم نمای درشت از شکاربان که هم‌چنان در کمین است.

نمای معرف از دسته‌ای کبک که با بال‌های گشوده پرواز می‌کنند. کبک‌ها بر زمین می‌نشینند. نمای درشت پانوراما از بین گل‌های اطلسی. آنان در حالی‌که آهسته سرهایشان را تکان می‌دهند راه می‌روند. نمای نزدیک از یک کبک ــ نمای درشت از یک تله ــ نمای درشت از چشم‌های آرسن که از میان شاخ و برگ‌ها مراقب تله است ــ نمای درشت یک تله ــ کبکی از راه می‌رسد، وارد تصویر می‌شود، سرش داخل گره خفتی گیر می‌کند. گردنش را می‌فشرد، راه نفسش را می‌بندد. کبک بال و پر می‌زند ــ صدای خفهٔ بال‌ها. نمای نزدیک از چشم‌های آرسن که برق می‌زنند. نگاهش روی کبک ثابت مانده است. نمای درشت از چشم‌های شکاربان. نمای درشت از یک تلهٔ دیگر، کبکی گرفتار می‌شود، بال و پر می‌زند، تلاش می‌کند بپرد، صدای خفهٔ بال‌ها. نمای درشت از یک تله ــ نمای درشت از چشم‌های شکاربان ــ نمای درشت از کبکی که بال و پر می‌زند ــ نمای درشت از چشم‌های شکاربان که به سمت دیگری برمی‌گردند. نمای درشت ازکبک که در تله بی‌حال می‌شود. نمای درشت از چشم‌های شکاربان. نمای درشت از چشم‌های آرسن که روی کبک ثابت است. او ناگهان برمی‌گردد و نقطهٔ دیگری (چشم شکاربان) را نگاه می‌کند. نمای درشت از چشم‌های ماتیو که به ترتیب تله، کبک و چشم‌های آرسن را نگاه می‌کند. چشم‌های آرسن در صحنه محو می‌شود. هیکل محو آرسن را از میان شاخ و برگ‌ها می‌توان دید. او خم شده و بی‌صدا آرام از عقب دور می‌شود. نمای معرف ــ شکاربان ماتیو با یک خیز از مخفی‌گاه خارج می‌شود. در نمای متوسط (پشت به ما) بی‌حرکت است به نظر می‌رسد به سایهٔ آرسن نگاه می‌کند. نمای معرف: ماتیو نه چندان واضح می‌بیند که سایه آرسن از میان شاخ و برگ‌ها به سرعت می‌گریزد. صدای پا و خرد شدن برگ‌ها از راه دور به گوش می‌رسد. سایهٔ آرسن از نظر دور می‌شود. نمای معرف: شکاربان ماتیو باز می‌جهد تا بهتر ببیند. صدای خرد شدن برگ‌ها می‌آید. نمای معرف: سایه آرسن را یک لحظه از دور می‌بینیم و سپس ناپدید می‌شود. او چندان دور نشده است. نمای درشت و سپس نمای نزدیک از کبک محتضر که هنوز متشنج است. تله و شاخهٔ کوچک را به دنبال می‌کشد و حرکت می‌کند. پیکر ماتیو وارد کادر می‌شود که کبک را دنبال می‌کند. یک نمای درشت از دست ماتیو که نزدیک می‌شود و کبک را می‌گیرد. تله را از گردن حیوان جدا می‌کند. لحظه‌ای، حیوان را که زندگی از سر گرفته در دست نگاه می‌دارد و سپس دست‌هایش حیوان را آزاد می‌کنند. او به سرعت پرواز می‌کند. صدای بال‌ها و نمای پانوراما از کبک که می‌خواهد بر فراز درختان اوج بگیرد.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۳۴۷٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۱۲ صفحه

حجم

۳۴۷٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۱۲ صفحه

قیمت:
۲۸,۰۰۰
تومان