کتاب گفت و گوهای سرنوشت ساز
معرفی کتاب گفت و گوهای سرنوشت ساز
کتاب گفت و گوهای سرنوشت ساز نوشتهٔ کری پترسون و جوزف گرنی و ران مک میلان و ال سوئیتزلر و ترجمهٔ سعید یاراحمدی است و انتشارات آموخته آن را منتشر کرده است. این کتاب ابزارهایی برای گفتوگو معرفی میکند؛ وقتی پای ازدسترفتن چیزهای زیادی در میان است.
درباره کتاب گفت و گوهای سرنوشت ساز
کتاب گفت و گوهای سرنوشت ساز پاسخی درخور به گفتهٔ مورخ بزرگ آرنولد توینبی است که گفته: «میتوانید کل تاریخ جوامع، سازمانها و ملتها را در پنج کلمه خلاصه کنید. هیچچیز مانند موفقیت شکست نمیخورد». بهعبارت دیگر، هر وقت مشکلی در زندگی با پاسخی در حد آن مشکل حل میشود، موفق شدهاید. ولی وقتی مشکل بغرنجتر میشود، پاسخ موفقیتآمیز قبلی دیگر جوابگو نیست و به نتیجه نمیرسد. بنابراین، هیچچیز مانند موفقیت شکست نمیخورد.
آن مشکل زندگی، خانواده و سازمانمان را بهمیزان قابل توجهی تغییر داده است. درست مانند دنیا که با سرعت دلهرهآوری در حال تغییر است و بهطرز عجیبی با فناوریهای خطرناک و شگفتانگیز در هم تنیده شده است، تنش و فشاری که همهٔ ما تجربه میکنیم نیز به شکل تصاعدی افزایش یافته است. این جوّ ملتهب بیشتر ما را وادار میسازد تا به فکر روابطمان باشیم و ابزارها، مهارتها و ظرفیتهایمان را توسعه دهیم تا راهکارهای بهتر و جدیدی برای مشکلاتمان پیدا کنیم.
این راهکارهای جدید و بهتر به منزلهٔ «روش من» یا «روش تو» نیست، بلکه «روش ما» را نشان میدهند. بهطور خلاصه، راهکارها باید همافزایی داشته باشند؛ یعنی کل یک چیز خیلی بهتر از مجموع چند چیز است. شاید این همافزایی خودش را در تصمیمگیری بهتر، رابطهٔ بهتر، فرآیند بهتر تصمیمگیری، افزایش تعهد به اجرای تصمیمهای گرفته شده یا ترکیبی از دو یا چند تا از این موارد نشان دهد.
در این کتاب یاد میگیرید که «گفتوگوهای سرنوشتساز» باعث دگرگونی افراد و روابطشان میشوند. این گفتوگوها به قول بودا یک «روش میانه» را ایجاد میکنند؛ نه میانهای بین دو سر یک طیف مستقیم، بلکه میانهای بالاتر، مانند رأس یک مثلث. چون دو یا چند نفر چیز جدیدی از تبادل نظری واقعی ایجاد کردهاند، پیوند عاطفی شکل میگیرد، درست مانند پیوندی که در یک خانواده یا زندگی زناشویی به هنگام تولد فرزند جدیدی شکل میگیرد. وقتی در کنار شخص دیگر دست به خلق چیزی میزنید که به واقع خلاقانه است، یکی از قدرتمندترین انواع پیوند عاطفی را ایجاد کردهاید. در واقع، این پیوند به قدری قدرتمند است که در نبود آن، حتی اگر فشار اجتماعی مجبورتان کند که در بدگویی به دیگران ملحق شوید، بهراحتی وفاداریتان را از دست نمیدهید.
توالی ارائهٔ این موضوع در این کتاب بسیار هوشمندانه است. در ابتدا شما را با قدرت فوقالعادهٔ تبادل نظر آشنا میکند و سپس به توضیح خواستهٔ واقعیتان و تمرکز بر آن، ایجاد شرایط امن و استفاده از خودآگاهی میپردازد. در نهایت به شما یاد میدهد چطور به درک متقابل و همافزایی خلاقانه برسید. بهطور خلاصه، از ایجاد مجموعه مهارتهای قلبی و ذهنی مناسب به سمت توسعه و استفاده از مجموعه مهارتهای مناسب حرکت میکند.
خواندن کتاب گفت و گوهای سرنوشت ساز را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به همهٔ کسانی که میخواهند با مهارت گفتوگو مشکلاتشان را حل کنند پیشنهاد میکنیم. مدیران شرکتها باید حتما این کتاب را بخوانند.
بخشی از کتاب گفت و گوهای سرنوشت ساز
«خیلی از افراد وقتی برای اولین بار عبارت «گفتوگوی سرنوشتساز» را میشنوند، تصاویر رؤسایجمهور، امپراتورها و نخستوزیرها در ذهنشان شکل میگیرد که پشت میز بزرگی نشستهاند و دربارهٔ آینده با یکدیگر بحث میکنند. چنین گفتوگوهایی تأثیرات گسترده و فراگیری دارند، ولی منظور ما از این عبارت چیز دیگری است. گفتوگوهای سرنوشتساز مدنظر ما تعاملاتیاند که برای همه پیش میآیند. گفتوگوهای روزمرهای که روی زندگیتان تأثیر میگذارند.
چه عواملی یک گفتوگو را به گفتوگوی سرنوشتسازی تبدیل میکنند که درست برخلاف گفتوگوی معمولی است؟ در وهلهٔ اول، در این گفتوگوها اختلاف نظر وجود دارد. برای مثال، با رئیستان دربارهٔ ارتقای شغلی صحبت میکنید و از نظر او، برای این ارتقای شغلی آمادگی ندارید، ولی خودتان فکر میکنید که آمادهاید. در وهلهٔ دوم، ریسک این گفتوگوها بالاست. با چهار نفر از همکارانتان در جلسهای حضور دارید و تلاش میکنید استراتژی جدید بازاریابی شرکت را انتخاب کنید. باید کار متفاوتی انجام دهید، چون در غیر اینصورت، شرکتتان به هدف سالانهاش نخواهد رسید. در وهلهٔ سوم، احساسات شدیدی در این گفتوگوها دخیلاند. صحبتی عادی با همسرتان دارید و او اتفاق ناخوشایندی را مطرح میکند که در مهمانی دیروز در خانهٔ یکی از همسایههایتان رخ داده است. آنطور که به نظر میرسد، نه تنها با یکی از مهمانان خودمانی حرف زدهاید، بلکه طبق مشاهدات همسرتان، «رابطهای نیز در کار بوده است». خودمانی حرف زدن را به یاد ندارید. فقط به یاد دارید که باادب و دوستانه رفتار کردهاید. در حین گفتوگو، همسرتان با عصبانیت اتاق را ترک میکند.
مثال دیگر از وجود احساسات شدید وقتی است که با همسایهٔ بدعنق و عجیب غریبتان در حال صحبت دربارهٔ مشکل کلیههایش هستید که میگوید: «راستی دربارهٔ پرچین جدیدی که داری میسازی میخوام بگم که...» و از آن به بعد، وارد بحث پرحرارتی میشوید دربارهٔ اینکه پرچین را هشت سانتیمتر اینورتر قرار دهید یا آنورتر؟ سر هشت سانتیمتر بحث میکنید! همسایهتان صحبتهایش را با تهدید به شکایت قانونی به پایان میرساند و شما نیز با گفتن اینکه او دست راست و چپش را از هم تشخیص نمیدهد، بر منظورتان پافشاری میکنید. احساسات به اوج خود میرسند.»
حجم
۵۵۱٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۷۰ صفحه
حجم
۵۵۱٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۷۰ صفحه