کتاب پیکارسک
معرفی کتاب پیکارسک
کتاب پیکارسک؛ داستان قلاشان نوشتهٔ هری سیبر و ترجمهٔ فرزانه طاهری است و نشر مرکز آن را منتشر کرده است. پیکارسک یا داستان قلاشان سبکی در آثار داستانی است که به ماجراهای قلاشان یا اوباش میپردازد. ریشههای اصلیاش در اسپانیاست.
درباره کتاب پیکارسک
مجموعهٔ مکتبها، سبکها و اصطلاحهای ادبی و هنری که این کتاب یکی از آنهاست دربرگیرندهٔ حدود سی کتاب مستقل از هم است که از میان کتابهای مجموعهٔ The Critical Idiom برگزیده شدهاند. این کتابها به مقولههای گوناگونی میپردازند: برخی به نهضتها و جنبشها و مکتبهای ادبی، برخی به انواع ادبی و برخی به ویژگیهای سبکی و مانند اینها.
رمان پیکارسک سه ویژگی اساسی دارد: اول اینکه پیکارسک پدیدهای است ادبی، اثری داستانی که به عادات و زندگی قلاشان میپردازد. دوم اینکه سبکی اسـت در داستـاننویسی، یعنـی سنـخ یا گونهای از آثار ادبی است متمایز از سبکهای دیگر. و سوم اینکه خاستگاه آن در اسپانیای قرن شانزدهم است.
پیکارو با عشق فطری به اموال دیگران به دنیا میآید و به ضرب روزگار یاد میگیرد که باید گلیم خود را از آب بیرون بکشد. برای اینکه زنده بماند باید به خدمت کسی دربیاید. او از این ارباب به سراغ ارباب بعدی میرود، در این خدمتگزاری سر همهشان را کلاه میگذارد و در روایت خود آنها را وصف و هجو میکند.
خواندن کتاب پیکارسک را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به پژوهشگران سبک ادبی و همچنین دوستداران رمانهایی با ایدههای بکر و منحصربهفرد پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب پیکارسک
«واژهٔ انگلیسی «picaresque» از واژهٔ اسپانیایی picaresco یا picares وام گرفته شده است. این نخستین شواهد در اسپانیا صورتهای صفتی اسمِ pícaro هستند که معمولاً در زبان انگلیسی به "rogue, knave, sharper" [قلاش، اوباش، حقهباز]، در زبان فرانسه به "gueux, voleur" («گدا، دزد»)، در آلمانی به "Schelm, Abenteurer" («قلاش، ماجراجو») و در ایتالیایی به "pitocco, furbone" («ولگرد/ خانهبهدوش، قلاش») ترجمه میشود. متأسفانه، پیکارو واژهای است که ریشههای آن روشن نیست و تاریخچهٔ معنای آن پیچیده است. خوآن کورومیناس، پس از بررسی چندین نظریه، نتیجه میگیرد که از صورتی از فعلِ picar («سوراخ کردن، پنچر کردن، دندان زدن، گاز گرفتن») آمده است که در مقطعی وارد زبان حرفهای دزدان (germanía) شد تا معنایی کلی را که امروز به آن نسبت میدهیم به خود بگیرد. از آنجا وارد حوزهٔ زبان عمومی شد. البته زمانی که این واژه نخستین بار (۱۵۲۵) در عبارت "pícaro de cozina" (پادوی آشپزخانه) پدیدار شد، ظاهراً هیچ ربطی به مفهوم بزهکاری یا بیاخلاقی نداشته است. پیکارو کارهای یدی میکرد و معمولاً در آشپزخانهها یا دور و بر آشپزخانهها یا اسطبلها میپلکید یا در خیابان به باربَری مشغول بود. این معنای اولیه همچنان تا مدتها بعد که رینکونته و کورتادیلیو، که در حکایتی از سروانتس به همین نام خود را پیکارو خواندهاند، پس از ورود به اِشبیلیه "esportillero" («حمال» «باربَر با زنبیل») شدند. تازه در حدود سال ۱۵۴۵ بود که پیکارو معانی ضمنی صراحتاً منفی به خود گرفت. در نامهٔ لیسانسیهٔ دانشگاه آرکادیا اثر ائوخِنیو دِ سالاثار، نخستین متنی که با اطمینان میتوان تاریخ آن را تعیین کرد و این واژه در این معنا در آن آمده است، "pícaros de corte: [پیکاروهای دربار] در مقابل "cortesanos" («درباریان») قرار گرفته و اولی "ruines" («شریر، پست، رذل») و دومی "buenos" («نیک، ارزشمند») خوانده شده است. کورومیناس بهدرستی یادآور میشود که در این تغییرِ معنایی تلویحاً معلوم است که تأکید بر موقعیتِ اجتماعی پیکارو به تأکید بر رفتار غیراخلاقی و بزهکارانهٔ او تغییر یافته است. جالب است بهطور گذرا اشاره کنیم که حتی در همین مرحلهٔ اولیه، پیکاروی «ضدِّ قهرمان» در برابر درباری «قهرمانصفت» قرار میگیرد، نکتهای که بعداً به آن خواهیم پرداخت.
اصطلاح پیکارو را باید در بافتار وسیعتر اجتماعی و تاریخی سدهٔ شانزدهم نیز بررسی کرد، که دورهٔ تغییر عمیق اجتماعی بود. شاهان هاپسبورگ خود را وقف ساختن امپراتوری کرده بودند و چنان جنگهایی بهراه انداختند که جهان تا پیش از آن ندیده بود. آنان میبایست لشکریانی عظیم از نیزهداران اسپانیایی (picas secas و/ یا piqueros secos، از فعلِ picar) فراهم میآوردند، آذوقهشان را تأمین میکردند، آنها را در پادگانها مستقر میکردند، جابهجا میکردند و گهگاه به آنها پول میدادند تا از سرزمینهای وسیع در اقصی نقاط قلمرو اسپانیاییها دفاع کنند. جفری پارکر اخیراً دشواریهایی را که نظامیان اسپانیایی در اواخر سدهٔ شانزدهم پیشِ رو داشتند ارزیابی کرده است:
روزبهروز بیشتر ناچار میشدند برای سربازگیری به سر وقتِ تبهکاران بروند و این صرفاً سبب میشد که بینظمی ذاتی نیروها دوچندان شود، بهویژه وقتی که نفرات را در خانههای شخصی پرجمعیت جای میدادند که بهدور از نظارت افسران بود. دیری نپایید که سربازان همان ارزشهای پیکارسکی را از خود نشان دادند که در اواخر سدهٔ شانزدهم در جامعهٔ اسپانیا شیوع پیدا کرده بود: بطالت، وحشیگری، و کلهخری، عشق به قمار، گرایش شدید به جعل و تقلب. (ص ۱۸۰)
کارآیی ارتش اسپانیا در نیمهٔ دوم این سده رو به افول گذاشت. شاید بهترین جلوهٔ این تغییر را بتوان در تاریخ جنگهای فلاندر دید که نیروهای اسپانیایی بهتناوب هشتاد سال (۱۶۵۹-۱۵۸۷) به آن مشغول بودند. پارکر میگوید که وقتی دُن یان از اتریش فرماندهی لشکریان اسپانیا در فلاندر را برعهده گرفت (۱۵۷۶)، نیروها به دلیل مرگ، بیماری و ترک خدمت از ۶۰ هزار نفر به ۱۱ هزار نفر تقلیل یافته بودند: «ارتش ۸۰ درصد افرادش را ظرف هشت ماه از دست داده بود» (ص ۲۰۷). سربازان فراری به ارتش کشورهای دیگر میپیوستند، اما بعضی تلاش میکردند که به وطن بازگردند و در راه بازگشت گدایی و دزدی میکردند. محتمل است که برخی از فراریان عنوان نظامی پیشینِ خود یعنی piquero [نیزهدار] را با خود به زندگی «غیرنظامی» برده باشند.»
حجم
۱۲۵٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۲۴ صفحه
حجم
۱۲۵٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۲۴ صفحه