کتاب غریبه ای از خون شاهی
معرفی کتاب غریبه ای از خون شاهی
کتاب الکترونیکی غریبه ای از خون شاهی نوشتهٔ هدیه مولایاری در انتشارات آذرفر به چاپ رسید. این کتاب دربارهٔ شاهزاده آرشام، یکی از برادران خشایار شاه و یکی از فرزندان داریوش اول است. شاهزادهای که شجاعانه جانش را برای ایران داد. اتفاقات اصلی کتاب مانند مرگ آرشام همانند تاریخ است اما داستانهای فرعیای نیز در کتاب غریبه ای از خون شاهی روایت میشود که حاصل ذوق و تخیل نویسنده است. از این رو این داستان را میتوان یک داستان نیمهواقعی تاریخی دانست.
بخشی از کتاب غریبه ای از خون شاهی
از مهمترین سلسلههای ایرانی هخامنشیان بودند اما ما فقط دربارهٔ تعداد اندکی از پادشاهان و شاهزادگان و درباریان آن دوران اطلاعات داریم. بسیاری از این افراد نامشان زیر سایهٔ نامهای بزرگتر نادیده گرفته شده و حق فداکاریها و رشادتهایشان در تاریخ این سرزمین به خوبی ادا نشده است. نام یکی از این شاهزادگان آرشام است که این کتاب به زندگی و مرگ قهرمانانهٔ او پرداخته است.
کتاب غریبه ای از خون شاهی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
به کسانی که به خواندن داستانهای تاریخی علاقه دارند، پیشنهاد میکنیم این کتاب را بخوانند
بخشی از کتاب غریبه ای از خون شاهی
والا من شنیدم که بعد از مرگ پادشاه و به حکومت رسیدن شاهزاده خشایار و اینکه میخواد میراث پدرش رو ادامه بده (شاه داریوش اول پدر خشایار شاه قصد حمله ب اسپارت را داشت که موفق نشد و این ارث را برای فرزندان باقی گذاشت که خشایار شاه با رسیدن به حکومت سریع بساط جنگ را فراهم کرد تا وصیت پدر را اجابت کند و سپاهی بسیار بزرگ از سربازان تا گارد جاوید (قدرتمند ترین ارتش آن زمان که تا لحظهٔ مرگ به پادشاه وفا دار بودند و از اشراف زادگان و جنگ جوهای بزرگ ساخته شده بود و افسانهای وجود دارد به این مضمون که هیچوقت نمیمیرند و دلیل آن این بود که تعداد آنان که وارد نبرد میشدند بالغ بر ده هزار نفر بود، هر چقدر هم که کشته میشدند باز تمام نمیشدند و همه این گونه میاندیشیدند که آنان نمیمیرند در حالی که وقتی تعداد آنان کم میشد گروهی دیگر از این ارتش وارد نبرد میشد و همیشه تعداد آنان در نبرد ثابت میماند و به قدری به شاه وفا دار بودند که اگر در زمان مرگ در جنگ روی زمین افتاده بودند و سربازان و سواران دشمن به دنبال تعقیب شاه میرفتند آنان با آخربن توان به دست و پای حیوانات و سربازان چنگ میانداختند تا مانع تعقیب شاه شوند را تجهیز کرد) همه در حال آماده باش هستند این شاهزادهام حتما برای سرکشی اومده ببینه تو این ساتراپی (ایالت) چه خبره و چند وقت دیگه به پایتخت بر میگرده.
شانهای بالا انداختم عادی بود هر چند وقت یک بار یک شاهزاده یا فرمانده به شهرهای مختلف میرفتند و سرکشی میکردند به این شهر هم آمده بودند، زیرا زیر سلطهٔ یک ساتراپی بزرگ در حوالی پایتخت است، با بیحسی گفتم:
ـ خب خاندان عالی و شاهزادگانش چه ربطی به ما داره؟
- همین دیگه، یکی از آشناهای پدرت تاجریه که به قصر شاهزاده راه پیدا کرده، دوستانی هم داره، میگه میتونه برای پدرت کاری پیدا کنه، اگه بشه خیلی خوبه، مواجبی که تو قصر به غلاما و کنیزا میدن خیلی بیشتر از در آمد رعایاست.
- خب پس بذارید منم با پدر برم.
اخمهای مادر در هم رفت، گفت:
ـ دوباره یکم به روت خندیدم، پررو شدی، آخه تو قصر شاهزاده چه کاری میخوای انجام بدی؟
- کنیزی؟
حجم
۱۵۳٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۸۹ صفحه
حجم
۱۵۳٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۸۹ صفحه
نظرات کاربران
در کل کتاب خوبی هستش ولی قسمت عاشقیش اغراق داره اونم خیلی اغراق داره