کتاب چمدان پرنده
معرفی کتاب چمدان پرنده
کتاب چمدان پرنده نوشتهٔ هانس کریستین اندرسن و ترجمهٔ لیدا طرزی است. انتشارات کتاب نیستان این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر حاوی داستانهای کوتاهی برای آدمهای ۸ سال به بالا است.
درباره کتاب چمدان پرنده
کتاب چمدان پرنده که با تصویرسازیهای «سمیه علیپور» منتشر شده، ۶ داستان کوتاه را در بر گرفته است. این داستانهای کوتاه بهترتیب با عنوان «سه برادر»، «چمدان پرنده»، «قوهای وحشی»، «فرشته»، «پروانه» و «بلبل» در این کتاب قرار گرفتهاند. در ترجمهٔ این داستانها تلاش شده تا با بهرهگیری از کلمات و اصطلاحاتی عامیانه که موردعلاقهٔ نویسندهٔ اثر نیز بوده است، روح و سبک نگارشی اندرسن در داستاننویسی به مخاطب ایرانی منتقل شود و درعینحال ترکیبی کمتر شنیدهشده از داستانهای این نویسنده که در ایران با چند اثر بیشتر شناختهشده نیست، به مخاطب دوباره معرفی شود.
قصهٔ «چمدان پرنده» حکایت مرد تاجری است که تمام ثروتش را برای تنها پسرش به ارث می گذارد، اما پسر تمام ثروت پدر را خرج میکند و فقیر و تهیدست میشود؛ تا اینکه یک روز یک دوست قدیمی یک چمدان کهنه به او میدهد که میتواند پرواز کند. پسر با آن چمدان به سرزمینهای دوردست میرود و آنجا با شاهزادهخانمی آشنا میشود که در بلندترین اتاق یک برج تنها زندگی میکند.
ادامهٔ این قصه را در مجموعهداستان چمدان پرنده نوشتهٔ هانس کریستین اندرسن بخوانید.
خواندن کتاب چمدان پرنده را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به کودکان و نوجوانان ۸ سال به بالا پیشنهاد میکنیم.
درباره هانس کریستین اندرسن
هانس کریستین اندرسن (Hans Christian Andersen) ۲ آوریل ۱۸۰۵ در شهر ادنسه در دانمارک به دنیا آمد. اوضاع مالی خانواده چندان خوب نبود، اما پدر به ادبیات علاقه و کتابهایی داشت و برای کودکش هم داستانهایی از هزارویکشب و نمایشنامههای شکسپیر را میخواند؛ پدر همچنین معتقد بود که خانوادهٔ آنها به خانوادهای اشرافی و سطحبالا تعلق دارد. هرچند این موضوع در تحقیقات مختلف اثبات نشد. شایعهٔ دیگری نیز میان مردم دانمارک بر سر زبانها است. اینکه هانس، پسر نامشروع پادشاه دانمارک است. این شایعه از اینجا آب میخورد که او هزینهٔ تحصیلات هانس را بر عهده گرفته بود.
هانس از کودکی به تئاتر علاقه داشت. او در تئاتر رویال کپنهاگ پذیرفته شد، اما پس از گذشت مدتی به بلوغ رسید و صدایش تغییر کرد. بههمیندلیل هم از تئاتر خارج شد. پس از اینکه از تئاتر بیرون آمد، شروع به نوشتن کرد. گاهی داستان مینوشت و گاهی شعر میسرود. در همان دوران فردی پیدا شد که هزینههای تحصیلات او را تقبل کرد. بهاینترتیب اندرسن توانست تحصیلاتش را کامل کند. دربار پادشاه نیز که از خواندن داستانهای او لذت برده بود، هزینهای برای او فراهم کرد تا به تحصیلات و سفر بپردازد. به لطف این کمکهزینهها او توانست به کشورهای مختلفی سفر کند و با نویسندگان مشهوری مانند چارلز دیکنز، ویکتور هوگو، برادران گریم، والتر اسکات، بالزاک و الکساندر دوما آشنا شود.
آندرسن اولین اثرش برای کودکان را در سال ۱۸۵۳ منتشر کرد. این اثر نهتنها با استقبال روبهرو نشد، بلکه بسیاری از منتقدان نیز از او خواستند تا از این شیوهٔ نوشتن دست بردارد. در سال ۱۸۳۹ بود که اولین مجموعهٔ قصههای پریان را منتشر کرد. اینبار هم منتقدان روی خوشی به کتابش نشان ندادند؛ چراکه به عقیدهٔ آنها قصههایی با ادبیات تعلیمی و پند و اندرزهای اخلاقی بهتر از قصههای پریان بود، اما مخاطبان داستانهایش که بچهها بودند، این داستانها را خیلی بیشتر از ادبیات تعلیمی دوست داشتند. اندرسن قصههای بسیاری دارد که به بیش از ۱۵۰ زبان ترجمه شدهاند.
از میان کتابهای هانس کریستین اندرسن تعدادی از آنها مشهورتر و محبوبتر از بقیه آثارش هستند: پری دریایی، بندانگشتی، جوجهاردک زشت، ملکهٔ برفی، دختر کبریتفروش و لباس جدید امپراطور.
یکی از مهمترین و معتبرترین جوایز ادبیات کودکان و نوجوانان، جایزهٔ هانس کریستین اندرسن است. نام دیگر این جایزه «نوبل کوچک» است. این جایزه یک مدال طلا و یک دیپلم افتخار دارد. دفتر بینالمللی کتاب برای نسل جوان (IBBY) این جایزه را در سال ۱۹۵۶ بنیان نهاده و هر ۲سال یکبار آن را به آفرینندگان کتابهای برجستهٔ کودکان و نوجوانان، نویسنده و تصویرگر، اهدا میکند. فرشید مثقالی، تصویرگر ایرانی، در سال ۱۹۷۴ موفق به دریافت این جایزه شد. از میان نویسندگان ایرانی، هوشنگ مرادیکرمانی، فرهاد حسنزاده، احمدرضا احمدی و محمدرضا یوسفی جزو نامزدهای این جایزه بودهاند.
در یک مصاحبه از اندرسن پرسیدند که چرا داستان زندگی خود را نمینویسی؟ و او در پاسخ گفته بود که من داستان زندگی خودم را نوشتهام. این داستان جوجه اردک زشت نام دارد! هانس کریستین اندرسن در ۴ آگوست ۱۸۷۵ در دانمارک از دنیا رفت. آرامگاه او در گورستانی در کپنهاگ قرار دارد.
بخشهایی از کتاب چمدان پرنده
«روزی روزگاری پیرمردی بود که با دو پسرش در یک عمارت مجلل زندگی میکردند. این دو پسر خیلی باهوش بودند، آنقدر که همه را متعجب می کردند. آنها تصمیم گرفته بودند از دختر پادشاه خواستگاری کنند، چون شاهزاده خانم اعلام کرده بود با هر مردی که حاضر جواب باشد ازدواج میکند. دو برادر یک هفته تمرین کردند. هر چند وقت کم بود ولی برای آنها با آن همه فضل و هنر، همان یک هفته کافی بود. یکی از برادرها زبان لاتین را خوب بلد بود. برادر دوم هم با همه قوانین آشنا بود. برای همین فکر میکرد میتواند در مورد مسائل کشور حرف بزند. تازه یراقدوزی هم بلد بود. خلاصه از هر انگشتش یک هنر میبارید.»
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۱۳ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۱۳ صفحه