کتاب آنگاه به پایان رسیدیم
معرفی کتاب آنگاه به پایان رسیدیم
کتاب آنگاه به پایان رسیدیم نوشتهٔ جاشوآ فریس و ترجمهٔ علی فامیان است که انتشارات کتاب نیستان آن را منتشر کرده است.
دربارهٔ کتاب از نفرین به جا ماندهایم
آنگاه به پایان رسیدیم گزارشی هیجانانگیز است که ملال و کسالت را روایت میکند. این اثر رؤیای آمریکایی را آنگونه که هست شرح میدهد: پایانی تلخ.
این داستان روایت کارمندانی است که در یک شرکتی تبلیغاتی در شیکاگوی آمریکا کار میکنند.
آنها اعمالی را انجام میدهند که در عین عجیببودن، عادی به نظر میرسند؛ آنها صندلی یکدیگر را میدزدند، غیبت و شوخی میکنند، به یکدیگر محبت میکنند، توطئه میچینند و حتی با تمام وجود کار میکنند.
این کارمندان در دوران رکود اقتصادی هزارهٔ سوم همهٔ تلاششان را میکنند تا بمانند؛ اما زورشان نمیرسد و تمام میشوند.
دربارهٔ جاشوآ فریس
جاشوآ فریس متولد سال ۱۹۷۴ در دنویل، ایلینوی است. زمانی که ۱۰ ساله بود که به همراه خانوادهاش به فلوریدا نقل مکان کردند. در دانشگاه آیووا در رشته زبان و فلسفه به تحصیل پرداخت و سپس مدتی در شیکاگو، در یک شرکت تبلیغاتی کار کرد. او بعد از این دوره به دانشگاه کالیفرنیا، ارواین رفت و مدرک کارشناسی ارشد خود را در رشته هنرهای زیبا گرفت.
جاشوآ فریس اولین داستان خود را در ۱۹۹۹ منتشر شد. آنگاه به پایان رسیدیم اولین رمان او است که با استقبال خوانندگان و منتقدان روبهرو شد و آیندهای روشن در دنیای نویسندگی برای او متصور شدند.
خواندن کتاب آنگاه به پایان رسیدیم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به همهٔ علاقهمندان به رمانهای ترسناک پیشنهاد میکنیم.
بخشهایی از کتاب آنگاه به پایان رسیدیم
«ما لوس و ثر بودیم و حقوق های آنچنانی دریافت می کردیم. صبح هایمان کسالت بار بود. آنها که سیگاری بودند لااقل بهانه ای داشتند که تا ساعت ده و ربع منتظر بمانند. بیشتر ما همه را خیلی دوست داشتیم، چند نفر از ما از بعضی ها نفرت داشتیم، و یکی دو نفر از ما همه چیز و همه کس را دوست داشتیم. آنها که همه را دوست داشتند، همه پشت سرشان ناسزا می گفتند. عاشق نان شیرینی حلقوی رایگان شرکت بودیم. وقت و بی وقت شیرینی می خوردیم. گستردگی و کیفیت مزایای جانبی شغل مان خیره کننده بود. گاه از خود می پرسیدیم این گونه مزایا ارزش کار کردن دارد یا نه. حتی گاه فکر می کردیم بهتر است به هند برویم یا به دانشکده پرستاری برگردیم. فکر می کردیم بهتر است در آسایشگاه معلولان کار کنیم یا کار بدی کنیم. با این که این گونه انگیزه های ناگهانی هر روز و گاه هر ساعت به سراغمان می آمد، هیچ کدام شغل مان را عوض نمی کردیم. در عوض به اتاق همایش می رفتیم و راجع به امور جاری صحبت می کردیم. و امور جاری را شروع می کردیم و به موقع و به گونه ای حرفه ای تمام شان می کردیم. بعضی وقت ها بخت با ما یار نبود. دستگاه چاپ گر خراب یا عددها جابجا می شد. کار ما تبلیغات بود و در این کار، جزئیات اهمیت داشت. اگر سومین عدد بعد از دومین خط تیره در شماره تلفن مشتری اشتباه تایپ می شد و آگهی در مجله تایم به چاپ می رسید، هیچ کس نمی توانست بعد از دیدن آگهی تماس بگیرد. شاید خوانندگان مجله می توانستند به سایت مشتری مراجعه کنند، اما ما ناچار بودیم هزینه آگهی را بپردازیم. آیا این کسالت بار بود؟ واقعیت این بود که هر روز کسل بودیم. کسالت و ملال ما مستمر بود، کسالتی جمعی، و کسالتی که از بین نمی رفت چون ما از بین نمی رفتیم.»
حجم
۳۰۹٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۴۱۲ صفحه
حجم
۳۰۹٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۴۱۲ صفحه