دانلود و خرید کتاب هزار و یک شب (پریانه ها ۲) ترجمه ابراهیم اقلیدی
تصویر جلد کتاب هزار و یک شب (پریانه ها ۲)

کتاب هزار و یک شب (پریانه ها ۲)

معرفی کتاب هزار و یک شب (پریانه ها ۲)

کتاب هزار و یک شب (پریانه ها ۲) ترجمه‌ای از کتاب مشهور هزارویک‌شب است که ابراهیم اقلیدی بر اساس نسخه‌های عربی انجام داده است و در نشر مرکز منتشر شده است.

درباره کتاب هزار و یک شب (پریانه ها ۲)

مترجم در مقدمهٔ کتاب ذکر می‌کند با گذشت بیش از ۳۰۰ سال از معرفی هزارویک‌شب در جهان و ۱۶۰ سال از نخستین ترجمه‌ٔ هزارویک‌شب به فارسی، ضرورت ترجمه‌‌‎ای جدید و کامل از آن احساس می‌شد، به‌ویژه باتوجه‌به اینکه تاکنون ده‌ها ترجمه‌ٔ مختلف از این اثر به زبان‌های دیگر انجام شده است. مترجم به پیشنهاد نشر مرکز انجام این امر مهم را عهده‌دار می‌شود و ترجمهٔ حاضر ثمره‌ٔ همکاری و تلاش ۱۱ ساله‌ٔ نشر و مترجم است. این ترجمه به ۲ صورت ارائه شده است. نخست بر اساس تقسیم‌بندی موضوعی داستان‌ها و گردآوردن قصه‌های هر مقوله در کتابی مستقل و جداگانه و همچنین به‌صورت کامل که در آن قصه‌ها به‌ترتیب شب‌به‌شب حکایت می‌شوند.

در طبقه‌بندی مضمونی که کتاب هزار و یک شب (پریانه ها ۲) یکی از مجلدات آن است، قصه‌های همگون یا هم‌خانواده کنار هم قرار می‌گیرند و برجستگی و ارزش برخی داستان‌ها که در انبوه پرشمار داستان‌های ناهمگون گم بوده‌اند، بهتر خودش را نشان می‌دهد.

هزارویک‌شب دربردارنده‌ٔ بیش از ۲۸۰ داستان است که البته در دل هر یک از آن‌ها چند قصه‌ٔ فرعی نیز روایت می‌شود. در کتاب هزار و یک شب (پریانه ها ۲) ۴ قصه به‌طور کامل آمده‌ است. این داستان‌ها، آثاری است که در گروه افسانه‌های پریان طبقه‌بندی می‌‎شوند. گرچه کمتر داستانی از هزار و یک شب از نقش پریان خالی است، در این داستان‌ها نقش آن‎‌ها عمده و اصلی است.

هزارویک‌شب یک کتاب واحد نیست که نویسنده‌ای واحد داشته باشد. هستهٔ مرکزی این کتاب در ایران با داستان «شهرزاد» آغاز می‌شود. راویان با سفر قصه را به سرزمین خود می‌بردند و مردمان صاحب ذوق داستانی دیگر بر آن اضافه می‌کردند. در پایان کتاب عظیمی شکل می‌گیرد که داستان‌های آن از هند و ایران و مصر و عراق و بین‌النهرین است. مجموعهٔ هزارویک‌شب نشر مرکز ترجمه‌ای تازه و متفاوت با ترجمهٔ مشهور عبداللطیف تسوجی (طسوجی) است. مترجم این مجموعه با مطالعهٔ نسخه‌های قدیمی هزار‌ویک‌شب، بار دیگر این کتاب را به فارسی ترجمه کرده و در دسته‌بندی‌های مرتبط منتشر کرده است.

خواندن کتاب هزار و یک شب (پریانه ها ۲) را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به ادبیات عامیانه و قصه‌های کهن پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب هزار و یک شب (پریانه ها ۲)

«شاه را از دیدن آن چهره و رخسار و زیبایی و قد و بالا و رعنایی، شگفتی افزون شد و با بازرگان گفت: «این کنیز به چند می‌فروشی؟» بازرگان پاسخ داد: «سرورم او را به دو هزار دینار از صاحب قبلی او خریده‌ام و سه سال است با او سفر می‌کنم و تا به اینجا برسم، سه هزار دینار بر او خرج کرده‌ام و اینک آن را به شاه پیشکش می‌کنم.» شاه جامه‌ای فاخر و زیبا به بازرگان بخشید و فرمود ده هزار دینار به وی بپردازند. بازرگان پولها بگرفت و دو دست شاه ببوسید و سپاس بزرگواری و نیکوکاری وی به جا آورد و برفت. شاه، کنیز به آرایشگران سپرد و گفت: «احوال این کنیز به سامان آرید و او را سر و رو بیارایید و برای وی سرایی فرش کنید و او را به آنجا برید.» سپس به پیشکاران خویش فرمان داد تا همه نیازهای او را به نزد وی برند. اما کشوری که آن پادشاه در آن جای داشت، در کنار دریا و نام آن شهر بیضا (سفید) بود. آنان کنیز را در سرایی منزل دادند و آن قصر پنجره‌هایی گشوده به دریا داشت.

داستان که به اینجا رسید شهرزاد سپیده‌دم را نزدیک دید و لب از گفتار روا فروچید و چون شب هفتصد و سی و نهم رسید گفت ای شهریار کامگار...

شاه کنیز بگرفت و به دست آرایندگان داد و گفت: «سر و روی او بیارایید و صفا دهید و او را در خلوت سرایی برید.» و به پرده‌داران خویش فرمود تا همه نیازهای وی به آن سرا برند و تمامی درها بر وی ببندند و قفل زنند. پس کنیز را چنان که به آنان فرموده بود، به سرایی از سراچه‌های قصر بردند و آن سراچه پنجره‌هایی گشوده بر دریا داشت. سپس شاه به نزد آن کنیز رفت و کنیز در برابر وی از جا برنخاست و اعتنایی به او ننمود و شاه گفت: «گویی در نزد مردمی بوده که ادب به او نیاموخته‌اند.» پس نگاهی به کنیز کرد و او را آیتی از زیبایی و رعنایی و نازک‌آرایی یافت و دید که کنیز رخساره‌ای چون قرص قمر در شب چهاردهم ماه صفر یا به سانِ آفتاب تابان در میانه آسمان دارد و از قد و بالا و روی زیبا و جمال دل‌آرای او در شگفت شد و سپاس آفریننده بشکوه و توانمند که آثار قدرتش بر همگان آشکار است، به جای آورد. آنگاه به سوی کنیز رفت و در کنار او بنشست و او را دربرگرفته به سینه خویش چسباند و بر زانوی خود نشاند و پس از آن فرمود تا بهترین خورشها و گواراترین خوردنیها از هر رنگ و گونه بیاوردند و شاه لقمه‌ای خود می‌خورد و لقمه‌ای به دهن او می‌نهاد تا سیر شد، اما زن حتی یک کلمه سخن نمی‌گفت.» 

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۳۸۱٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۶

تعداد صفحه‌ها

۳۷۶ صفحه

حجم

۳۸۱٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۶

تعداد صفحه‌ها

۳۷۶ صفحه

قیمت:
۸۴,۰۰۰
تومان