کتاب هزار و یک شب (داستان های سفر، جلد دوم)
معرفی کتاب هزار و یک شب (داستان های سفر، جلد دوم)
کتاب هزار و یک شب (داستانهای سفر، جلد دوم) اثری است از ابراهیم اقلیدی که در نشر مرکز چاپ شده است. در جلد دوم داستانهای سفر با داستان «سفر به ناکجا» آشنا میشویم.
درباره کتاب هزار و یک شب (داستان های سفر، جلد دوم)
با گذشت بیش از ۱۶۰ سال از نخستین ترجمهٔ هزار و یک شب به فارسی، ضرورت ترجمهای جدید و کامل از آن احساس میشد، بهویژه باتوجهبه اینکه تاکنون دهها ترجمهٔ مختلف از این اثر به زبانهای دیگر انجام شده است. مترجم به پیشنهاد نشر مرکز انجام این مهم را عهدهدار شد و ترجمهٔ حاضر ثمرهٔ همکاری و تلاشی ۱۱ساله است. این ترجمه به ۲ صورت ارائه میشود. نخست براساس تقسیمبندی موضوعی داستانها و گردآوردن قصههای هر مقوله در کتابی مستقل و جداگانه و همچنین بهصورتی که در آن قصهها به ترتیب شببهشب حکایت میشوند.
در طبقهبندی مضمونی، کـه کتاب حاضر یکی از مجلدات آن است، قصههای همگون یـا همخانواده کنار هم قـرار میگـیـرند و برجستگـی و ارزش بـرخـی داستـانها که در انبوه پرشمار داستانهای ناهمگون گم بودهاند بهتر نمایانده میشود.
هزار و یک شب دربردارندهٔ بیش از ۲۸۰ داستان است که البته در دل هر یک از آنها چند قصـهٔ فرعی نیز روایـت میشود. جلد دوم داستانهای سفر، سفری به درون نیروی خیال اس. در این داستانها مرز دنیای حقیقی و خیالی را اغلب پنجرهای، دیواری، اتاقی دربسته و ... مشخص میکند. دیو و عفریت و پرنده و استر جادویی و... نیز در این داستانها حضور دارند و گاه شخصیتها به کمک آنها قدم به دنیایی متفاوت میگذارند.
کتاب هزار و یک شب (داستان های سفر، جلد دوم) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به دوستداران داستانهای عامیانه و افسانهها پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب هزار و یک شب (داستان های سفر، جلد دوم)
«حکیم یونانی به خانه بازگشت و با همسر خویش به بستر شد و زن در آن شب از او آبستن گردید. چندی بعد اما دانیال حکیم بر کشتی نشسته رهسپار سفر شد. از قضا کشتی بشکست و کتابهای او به دریا افتاد و خود با پنج برگ که از آن همه کتاب بازمانده بود به کمک تخته پارهای از تختههای کشتی شکسته، برهید و چون به خانه رسید، برگهای کتاب در جعبهای بنهاد و بر در آن قفل زد. همسر او اندکی بعد نشانههای بارداری آشکار کرد و دانیال به او گفت: «ای زن، تا مرگ من چیزی نمانده و به زودی باید از سرای میرایان رهسپار سرای جاودان شوم و اینک تو بارداری و بسا که پس از مرگ من پسری بیاوری. باید چون فرزند به دنیا آمد، نام وی حاسب کریمالدین نهی و او را به نیکوتر شیوهای بپروری. چون پسر بزرگ شود و از تو پرسد که پدرم برای من چه میراث نهاده، این پنج برگ کتاب به وی بده تا بخواند و هر آینه به کنه آن پی ببرد، بر همه دانشهای جهان یک سره دانا شود و بر دانایان جهان برتری یابد.» این بگفت و با زن خویش بدرود کرده، دمی سرد از سینه برکشید و جان به جان آفرین سپرد. خانواده و یاران ماتم و زاری سر دادند و او را بشستند و تا گورستان همراهی کرده طی آیینی باشکوه به خاک سپردند و به خانه بازگشتند. اما همسر حکیم یونانی اندک زمانی بعد پسری خوشسیما بزاد و زن به سفارش پدر درگذشته، او را حاسب کریمالدین نام کرد و سپس ستارهشناسان و طالعبینان فراخواند و آنان طالع او نگریستند و سنجیدند و به دیدن گردش ستارگان گفتند: «ای زن، آگاه باش که پسر نوزاد تو در این جهان به درازی خواهد زیست، لیکن در نخستین ایام عمر خویش به سختی و دشواری افتد و چون آن ایام بگذرد، سر از حکمت درآورد.» ستارهبینان این بگفتند و به راه خویش رفتند.»
حجم
۲۴۹٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۶
تعداد صفحهها
۳۱۶ صفحه
حجم
۲۴۹٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۶
تعداد صفحهها
۳۱۶ صفحه