دانلود و خرید کتاب سریه سعید سلطانی طارمی
تصویر جلد کتاب سریه

کتاب سریه

دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب سریه

کتاب سریه با عنوان فرعی زن پیر رها‌شده در کوهستان نوشتهٔ سعید سلطانی طارمی است که روشنگران و مطالعات زنان آن را منتشر و روانهٔ بازار کرده است.

دربارهٔ کتاب سریه

ایدهٔ داستان سریه درواقع در میانهٔ یک داستان دیگر از ذهن نویسنده سر برآورده است اما نویسندهٔ داستان در ابتدا به آن توجهی نمی‌کند و به نوشتن رمانی که درگیرش بود ادامه داد اما بعد از مدتی که در ذهنش بازی می‌کرد، شروع کرد به سرریز‌کردن. در همین نقطه است که نویسنده رمانش را رها می‌کند و داستان سریه را آغاز می‌کند. او امیدوار بود که بعد از نوشتن چند صفحه بتواند با آسودگی آن را کنار بگذارد ولی داستانش به دلش نشسته بود و دستش از قلم جدا نشد.

سریه داستان یک زن است که با تمام وجود تلاش دارد که زنده بماند و زندگی کند هرچند ناکامی‌های زیادی دارد. میل به زندگی چنان در وجود او خانه کرده است که وادارش می‌کند حتی با تنی خسته و رنجور و پایی شکسته به جنگ با تقدیر ازپیش‌تعیین‌شده‌اش برود. او هر لحظه برای زنده‌نگه‌داشتن امیدش تلاش می‌کند و راهکاری می‌یابد. در پایان این زن هم خطاب به کوه بلندی که راهش را بسته است می‌غرد و از آن می‌خواهد که از سر راهش کنار برود.

سریه حماسه‌ٔ شهامت و جنگندگی انسانی تنها در رویارویی با طبیعت بی‌رحم کوهستانی‌ست که طبعی زمستانی دارد. او با ابزارهایی که برای نبرد ساخته نشده‌اند، در مقابل طبیعت و اراده‌ٔ جمعی که به جرم پیری و بی‌کسی طردش کرده‌اند می‌ایستد و نشان می‌دهد که انسان امیدوار چه انگیزه و نیروی بی‌کرانی دارد برای زندگی‌کردن.

خواندن کتاب سریه را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به علاقه‌مندان به داستان‌های ایرانی پیشنهاد می‌کنیم.

درباره سعید سلطانی طارمی

سعید سلطانی طارمی متولد سال ۱۳۳۳ در طارم زنجان است. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در طارم و زنجان گذرانده و فارغ‌التحصیل رشته‌ٔ زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران در سال ۱۳۵۷ است. او هم‌اکنون معلم آزاد ادبیات فارسی است.

بخشی از کتاب سریه

«پیر زن سرجنباندن او را به حساب جواب مثبت گذاشت و از شوق دیدار امین شب خوابش نبرد. دوسال بود که امین می‌آمد و نمی‌آمد. هی سفارش می‌فرستاد، می‌آید و او را هم می‌برد اما فصل‌ها می‌گذشتند و نمی‌آمد. امین یازدهمین پسری بود که زاییده بود و تنها پسری که زنده‌مانده بود. ده سال پیش از دست ماموران سربازگیری دررفت و رفت هشتگرد. بعد گفتند: رفت تهران. بعد گفتند: رفت خراسان. بعد از آن دیگر هرجا کار بود، امین رفت آنجا، اما خانه نیامد. عین پدرش سه‌کله بود و دست‌های کوچکی داشت که به درد دوخت و دوز می‌خورد. چشمهایش ریز و برنده بود، ابیش، پدرش می‌گفت: چشم‌های این ولدالزنا چشم جلاده.... آن قدر به این چیزها فکر کرد تا خواب چشم‌هایش را غافلگیر کرد و... وقتی بیدار شد آفتاب بالا آمده بود. تعجب کرد از این که یلن پوری‌اش را بالا نزده‌اند. احساس کرد این بی‌محلی حتما معنایی دارد. توی دلش آه کشید: باز هم نیامدی پسر؟ نشست و خودش را روی کون کشید طرف در و با چوب درازی که برای راندن مرغ‌ها از پوری، استفاده می‌کرد اول چیق در را جمع کرد بعد یلن را با مصیبت بالا زد. اماچیزی را که دید باور نکرد. با عجله خودش را روی باسن کشید و انداخت بیرون پوری. مدتی با حیرت چشم دوخت به منظره‌ای که پیش رویش بود. می‌دید اما نمی‌توانست باور کند. هرگز فکر نکرده‌بود ممکن است.... کوهستان خالی بود... اوبه‌ای در کار نبود.... همه رفته‌بودند. دزدانه رفته‌بودند و او را... جا گذاشته بودند. تازه معنای رفتار شکسته‌بند و زن‌ها را فهمید. بی‌اراده دستش رفت روی شکمش... مثل برق از ذهنش گذشت اگر یکی، فقط یکی از یازده پسر و پنج دختری که زایید، زنده مانده‌بود و این‌جا... یادش رفت سراغ سیمرُخ که پسرانش رهایش کردند همین‌جا.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۸۵٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۱۴ صفحه

حجم

۸۵٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۱۴ صفحه

قیمت:
۱۹,۵۰۰
تومان