کتاب یادداشت های بدون تاریخ
معرفی کتاب یادداشت های بدون تاریخ
کتاب یادداشت های بدون تاریخ؛ نیشخند ایرانی نوشتهٔ جواد مجابی و ویراستهٔ دلناز سالاربهزادی است و انتشارات بهنگار آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب یادداشت های بدون تاریخ؛ نیشخند ایرانی
کتاب یادداشت های بدون تاریخ؛ نیشخند ایرانی منتخبی از آثار طنز جواد مجابی است. مجابی کتابی در پنج مجلد با عنوان «نیشخند ایرانی» داشت با نامهای «آقای ذوزنقه»، «یادداشتهای آدم پرمدعا»، «یادداشتهای بدون تاریخ» و «شبنگارهها». کتاب یادداشت های بدون تاریخ؛ نیشخند ایرانی به همان کتاب یادداشت های بدون تاریخ او برمیگردد.
یادداشتهای بدون تاریخ با رویکرد طنز و انتقادی بین سالهای ۵۵ تا ۵۷، هر پنجشنبه شب، در صفحهٔ اجتماعی و فرهنگی روزنامهٔ اطلاعات چاپ میشده است. این مطالب حاصل دیدارهای نویسنده در نمایشگاههای نقاشی، کنگرههای ادبی، جشنوارهها، سالنهای کنسرت و… است. گربهٔ گل باقالی، قصهٔ ماهی کوچک، جمعه پس از استعفا و زبان سوسکها، میش غدار و گرگ نابکار، خرگوشخان و لاکپشت میرزا، برخی عناوین این کتاب هستند.
کتاب نیشخند ایرانی روزها و سالهایى را به یاد میآورد که در آن جواد مجابی، مردم و وطن را عاشقانه مینگریسته و روایت میکرده است.
مجابی در میان مردم زندگی کرده و با بهکاربردن گویشهای محاورهای، انتقادهای اجتماعی را با حالت واقعگرایانه در قالب ایما و اشاره ابراز میکند و بهنوعی با مردم در تعامل میشود و در برابر مشکلات جامعه احساس مسئولیت میکند و در نتیجه با طنزپردازی خود به افراد جامعه آگاهی میبخشد.
بیان مطالب طنزگونه از اندیشههای تحولخواهانهٔ او سرچشمه میگیرد و بهنوعی در مفاهیم انتقادی در زمینههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و… در یک چارچوب مضحک (خندهآور) بیان میشود.
طنز در نوشتههای او یک انتقاد جدی و حسابشده است. او با شوخطبعی دردهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و … جامعه را بیان میکند.
خواندن کتاب یادداشت های بدون تاریخ؛ نیشخند ایرانی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب برای کسانی که میخواهند به یادداشتهای مجابی در دل تاریخ سرک بکشند، مناسب و خواندنی است.
درباره جواد مجابی
جواد مجابی شاعر، نویسنده، طنزپرداز و نقاش و منتقد ادبی معاصر است. او متولد ۱۳۱۸ است و لیسانس حقوق و دکتری اقتصادش را از دانشگاه تهران گرفته است. از مجابی تا به حال دهها کتاب تأثیرگذار و پرطرفدار داستانی منتشر شدهاست. مجابی بارها از سوی مجامع اروپایی و آمریکایی برای سخنرانی دربارهٔ هنر و ادبیات ایران دعوت شده و یکی از نمایندگان شاخص ادبیات معاصر ایران محسوب میشود.
جواد مجابی خالق ۲۷ مجموعه شعر، ۱۱ رمان، ۲ مجموعه داستان کوتاه، ۸ مجموعه داستان طنز، ۱۵ اثر تحقیقی و تحلیلی، ۳ کتاب گفتوگو، ۶ داستان کودک، پنج نمایشنامه، ۲ فیلمنامه بلند و یک سفرنامه و بیش از ۱۰ جلد کتاب دیگر است.
بخشی از کتاب یادداشت های بدون تاریخ؛ نیشخند ایرانی
«هوا گرگ و میش است، نه چندان روشن که همهچیز را بتوان بهخوبی دید و نه چندان تاریک که گوسفندی را بر سرچشمه نبینیم.
گوسفند بر سرچشمه ایستاده است و گهگاه آب مینوشد و بیتابانه در آرزوی آن است که قصهنویس دست به کاری بزند و ماجرایی خلق کند و او را از بلاتکلیفی سحرگاهی نجات دهد.
قصهنویس که در هوای گرگ و میش غالباً خواب است، آن روز بر اثر عذاب وجدان ناشی از ولگردی و شبگردی و برای سر و سامان دادن به قضیهٔ گرگ و میش، خواب را بر خود حرام میکند و بلافاصله دست به کار میشود...
میش محترم که بالادست رود، بر سرچشمه ایستاده، به زحمت حضور دو جانور را از فراسوی تپهها میپاید. جنبدگان نزدیک میآیند، معلوم میشود که دو گرگ خونخوارند که با تکیه بر شایعهٔ رزق مقسوم در جستوجوی روزی هر روزه هستند. آنها سلانهسلانه به راه خود ادامه میدهند و گاهی سری به علفی فرود میآورند که از طبیعت گرگانهٔ آنها بعید است.
در چند سالی که از قضیهٔ گرگ و میش مندرج در کتب دبستانی گذشته گویا فتوری در ارکان طبیعت روی داده است چرا که در وضعی که توصیف شد نه میش در کارگریزست و نه در گرگان گرایشهای میشخوارانه پیداست.
انگاری در عصر مذاکرات صلح مسلح، خوی ستیز از گرگان و صفتگریز از میشان زایل شده است. میش پروار بالادست رود که گویا در کودکی قصهٔ گرگ و میش را خوانده است ابتدا به ساکن، بیهیچگونه حیای طبقاتی میگوید: «اوهوی چرا موقعی که من میخواستم آب بخورم آب را گلآلود کردی؟»
آن دو گرگ تازهکار که در این مورد طبق قانون طبیعت (کدام قانون؟ نویسنده شک میکند...) انتقام اجدادی خود را پس میدهند بسیار ملایم و معقول، یک صدا جواب میدهند: «قربان همانطور که ملاحظه میفرمایید ما در پایین رودخانه هستیم تا حالا نه پنجه به آب زدهایم نه پوزه.
***
کمانچه
یک نوازندهٔ مشهور، هنگام نواختن کمانچه، عادتاً دهانش باز میماند، خوب هر کس عادتی دارد. اما هر وقت استاد در تلویزیون ساز میزند، کارگردان فنی به او میگوید: «استاد لطفاً دهانتان را ببندید تا تصویرتان بهتر شود.» استاد ناگزیر دهانش را میبندد، اما دیگر نمیتواند با حواس جمع کمانچه بکشد.»
حجم
۴۴۱٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۸۸ صفحه
حجم
۴۴۱٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۸۸ صفحه