کتاب شب شکارچی
معرفی کتاب شب شکارچی
کتاب شب شکارچی نوشتهٔ دیویس گراب و ترجمهٔ فرانک حیدریان است. انتشارات دیدار این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این رمان دربارهٔ یک قاتل زنجیرهای واقعی است.
درباره کتاب شب شکارچی
کتاب شب شکارچی را دیویس گراب در سال ۱۹۵۳ و با اقتباس از زندگی شخصی واقعی به نام «هری پاورز» نوشته است. او یک قاتل زنجیرهای بود که به جرم قتل ۲ زن بیوه و ۳ کودک در شهر کوآیت دِل ایالت ویرجینیای غربیبه به دار آویخته شد. این رمان، بلافاصله پس از چاپ مورد استقبال مخاطبان و منتقدان ادبیات قرار گرفت و نامزد نهایی جایزهٔ ملی کتاب شد. گراب رمانش را در ژانر گوتیک نوشته است. او در این رمان به نمایش وقایع و مردم جنوب آمریکا در دوران رکود بزرگ پرداخته است. او برای نمایش بهتر فساد و تباهی اجتماعی بهخوبی از مَجازهای خاص ژانر گوتیکِ جنوبی استفاده میکند.
همان سال (۱۹۵۳) نیز فیلمی به همین نام توسط چارلز لاتن، بازیگر مشهور انگلیسی اهل یورکشایر شمالی ساخته شد، با بازی ستارگان مشهور سینمای کلاسیک؛ رابرت میچم، لیلین گیش و شرلی وینترز. این فیلم هماکنون در ردهٔ بهترینهای سینمای کلاسیک قرار دارد، از نظر فرهنگی بسیار مهم تلقی میشود و در فهرست فیلمخانهٔ ملی ایالات متحد ثبت شده است. اما خود گراب نظر متفاوتی راجع به این فیلم دارد.
خواندن کتاب شب شکارچی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
درباره دیویس گراب
دیویس الکساندر گراب رماننویس و داستاننویس آمریکایی در ۲۳ ژوئیهٔ ۱۹۱۹ در بخش موندز ویل ایالت ویرجینیای غربی به دنیا آمد. او ابتدا میخواست گرافیست شود، بنابراین پس از اتمام دورهٔ دبیرستان، در رشتهٔ طراحی در فیلادلفیا مشغول به تحصیل شد. این نویسنده قصد داشت مهارتهای خلاقیتی خود را بهعنوان یک نقاش با نویسندگی ترکیب کند، اما کوررنگی به او اجازه نداد تا خود را بهعنوان نقاش مطرح کند؛ بااینحال در طول زندگی حرفهای خود تعدادی نقاشی و طرح کشید که برخی از آنها در نوشتههای او گنجانده شدند.
دیویس گراب سال ۱۹۳۹ به نیویورک رفت و بهعنوان نویسندهٔ نمایشنامههای رادیویی در رادیو انبیسی شروع به فعالیت کرد و همزمان اوقات فراغت خود را به نوشتن داستان کوتاه اختصاص داد. نمایشنامههای او بعدها در گلچینی از ۱۰۰ نمایشنامهٔ رادیویی به چاپ رسیدند. در میانهٔ دههٔ ۱۹۴۰ بود که او موفق شد داستانهایش را به نشریههای مهمی بفروشد که بعدها در ۳ مجموعه کتاب منتشر شدند.
اوایل دههٔ ۱۹۵۰، دیویس گراب، شروع به نوشتن اولین رمانش کرد. داستان این رمان از روایتهای مادرش که مددکار اجتماعی بود، از دشواریهای معاش امریکاییها در دوران رکود بزرگ تأثیر گرفته بود؛ رمانی با فضایی سراسر تاریک درمورد وضع اسفبار فقر کودکان و بزرگسالان که از سوی دیگران به آنها تحمیل شده بود. گراب بعد از آن ۹ رمان و چندین مجموعه داستان نوشت که بعضی از آنها در سینما مورد اقتباس قرار گرفتند. راد سرلینگ در فیلم «گالری شبانه» و آلفرد هیچکاک در فیلم «ساعت» از داستانهای این نویسنده اقتباس کردند. رمان «رژهٔ احمقها»ی او نیز مبنای فیلمی به همین نام در سال ۱۹۷۱ با بازی جیمز استوارت قرار گرفت.
«شب شکارچی» یکی از رمانهای این نویسنده و درمورد یک قاتل زنجیرهای واقعی است.
بخشهایی از کتاب شب شکارچی
«اواخر ماه مارس بود. روز دوشنبه، هفتهٔ سوم اقامت واعظ در کرساپ لندینگ. واعظ به والت اسپون گفته بود که تصمیمش را گرفته و میخواهد تا بهار آنجا بماند. از آن جا که هیچ پولی نداشت، قصد داشت صبر کند تا زمانی که بتواند در یکی از مزرعههای بزرگ زمینهای پایین، کار کوچکی بگیرد و از این راه بتواند بدهیهای خود را پرداخت کند و بعد در ماه مه یا ژوئن جشن بزرگ احیای بهار را در باغ جیسون لیندسی برگزار کند. فقط تعداد کمی از واعظان کشور به صورت تماموقت آنجا کار میکردند. بیشتر آنها کشاورز بودند. آنها برای زمان برداشت محصول نیرو استخدام میکردند و در زمانهای کمبود تولید، محصولشان را انبار مینمودند. از این رو برای والت اسپون این طرح، کاملاً منطقی به نظر میرسید. مامی ارنست، به همان اندازه که باقی مردم از واعظ پیروی میکردند، به تخت و اتاقی که مرد به او بدهکار بود، اشارهای نکرد و قرار شد که هر وقت توانست پول آنها را بپردازد. رفیق مارتین پیر، کشیش همیشگی کرساپ لندینگ، در ساختمان کوچک کلیسای پرسبیتریان، یک پالتوی مشکی درست و حسابی به واعظ داد و او را به منبر خودش دعوت کرد. در آن یکشنبه، چشمهای براق مبلغ و چرخش نگاهش، صدای گیرا و پرطنین و موعظهاش دربارهٔ انگشتهای دست راست و چپ، آنچنان مردم را مجذوب خود کرد که همهٔ حاضران در کلیسا به شور و هیجان آمدند و تمام راه خانه را با هم دربارهاش حرف زدند. ویلا به کار خود در شیرینیفروشی مشغول بود و مثل همیشه، غروب واعظ آمد تا دربارهٔ آخرین روزهای بن با او حرف بزند و از کاکائو و بشقاب کیکهای پوتسدام آیسی لذت ببرد. البته که پچپچ شایعات ناجور دربارهٔ آنها جدی نبود، چون همه میتوانستند آنها را از پنجرهٔ بستنیفروشی کاملاً واضح ببینند. با این وجود آیسی یک بسیج همهجانبه را شروع کرده بود تا رابطهٔ دوستانهاش را به علاقهای بیغلوغش که به ازدواج دوم ویلا بینجامد، تبدیل کند. اما ویلا مخالفت میکرد.»
حجم
۱٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۹۶ صفحه
حجم
۱٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۹۶ صفحه
نظرات کاربران
خیلی جالب بود، اواخرکتاب کمی اضافه گوئی داشت، ولی قالب کتاب غیراز جنائی بودنش ،ادبی بود، کتاب غم انگیز بود، چطور میتوان به این شیوه( قتل و کشتار وآزار) درقالب مذهب به پول ورفاه دست یافت،آنهم آزار کودکان بیگناهی که
داستان درباره دوران رکود بزرگ امریکاست و مرد کارگری که برای زن و بچه هایش دزدی و آدمکشی می کند و به زندان می افتد. سپس در زندان کشیشی سعی می کند جای پولها را از او بپرسد تا پس