کتاب طبقه کارگران و صنعت در ایران (۱۳۲۰ - ۱۲۲۹)
معرفی کتاب طبقه کارگران و صنعت در ایران (۱۳۲۰ - ۱۲۲۹)
کتاب طبقه کارگران و صنعت در ایران (۱۳۲۰ - ۱۲۲۹) نوشتهٔ ویلم فلور و ترجمهٔ رضا آذین است و نشر خزه آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب طبقه کارگران و صنعت در ایران (۱۳۲۰ - ۱۲۲۹)
ویلم فلور در کتاب طبقه کارگران و صنعت در ایران (۱۳۲۰ - ۱۲۲۹) اسناد دستاول از مناسبات، سیاستها، برنامهها، اقدامات، دستاوردها و پیامدهای صنعتی شدن ایران در بازهٔ زمانی ۱۹۴۱-۱۸۵۰ را همراه با تحلیلهای دقیق از روند صنعتیشدن ایران در این دوره ارائه کرده است. نویسنده سعی کرده تا با نگاهی بیطرفانه به انگیزهها، زمینهها و تمایلات حاکمان ایران برای گامنهادن در مسیر صنعتیشدن و گذار از یک اقتصادِ سنتیِ روستاییِ مبتنی بر روابط ساده استاد-شاگردی به یک اقتصاد صنعتی مدرن و را تشریح کند. در همین راستا، گذار روابط نیروی انسانی شاغل در صنایع از استاد-شاگرد به کارفرما-کارگر و زمینههای شکلگیری اتحادیههای کارگری در صنعت نوین ایران همزمان با تشکیل اتحادیهها و جنبشهای کارگری در کشورهای کمونیستی و تولد سازمان جهانی کار تحلیل شده است. همچنین، نویسنده موانع ساختاری، فرهنگی، اجتماعی و زیربناییِ سرعت گرفتن این روند را به خوبی تشریح میکند.
دانستن این موارد برای افراد علاقهمند به توسعه صنعتی به منزله چراغ راهی برای آینده و پرهیز از تکرار اشتباهات تاریخی است. این امر بهویژه در دوره ورود ایران به پارادایم نوآوری و اقتصاد دانشبنیان و گذار دانشگاهها از نسل اول (آموزشمحور)، دوم (پژوهشمحور) به نسل سوم و دانشگاههای نوآور و کارآفرین حائز اهمیت است. وقتی با مرور اسناد تاریخی به این حقیقت برسیم که با وجود همه پیشرفتهای زیربنایی، علمی، صنعتی و اجتماعی ایران در یکصد سال گذشته، برخی زمینههای تهدیدکننده این روند کماکان وجود دارند و در صورت شناسایی بهموقع و وجود اراده و عزم جدی در سطح ملی، از به هدر رفتن وقت و سرمایههای انسانی و مالی جلوگیری میشود، در این صورت، نگاه ما به فرایند توسعه علم و فناوری، کارآفرینی و کسبوکار دانشبنیان مبتنی بر درک واقعیتها و شناخت موانع ساختاری و مزمن و تاریخی ایران خواهد بود و دیگر بار به دام این موانع نخواهیم افتاد. همچنین، کتاب به ما کمک میکند تا برخی کلیشههای رایج مربوط به اقدامات و عملکرد حکومتها در تاریخ معاصر را کنار بگذاریم و نگرش بیطرفانهای نسبت به برنامهها، دستاوردها و پیامدهای صنعتی شدن ایران از حدود ۱۸۰ سال پیش به این سو پیدا کنیم. به علاوه، بازخوانی روندهای تاریخی صنعتی شدن در ایران یک فایده مهم دیگر نیز دارد. اگر مجموعهای از آرزوها را در قالب یک یا چند برنامه بگنجانیم ولی الزامات مورد نیاز برای رسیدن به اهداف این برنامهها را رعایت و فراهم نکنیم، به طبیعت و محیط زیست احترام نگذاریم، محدودیتها و موانع اقلیمی و سرزمینی را در توسعه صنعت ندیده باشیم، و به آموزش و فرهنگسازی و ایفای نقش مسئولیت اجتماعی در مناطق میزبان نپردازیم، آنگاه این اهداف به صورت تمام و کمال به بار نمینشیند و حسرتی در وجود سیاستگزاران، مجریان و جامعه باقی میگذارد.
خواندن کتاب طبقه کارگران و صنعت در ایران (۱۳۲۰ - ۱۲۲۹) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به پژوهشگران حوزههای تاریخ معاصر ایران و جامعهشناسی پیشنهاد میکنیم.
درباره ویلم فلور
ویلم فلور یکی از پژوهشگران پرکار حوزهٔ تاریخ ایران است که آثار ارزندهای را به چاپ رسانده است. برخی از این آثار به همت دانشمندان برجسته به فارسی برگردانده شده است. از جمله آثار ترجمهشده فلور به فارسی میتوان به این موارد اشاره کرد:
- سلامت مردم در ایران قاجار؛ ترجمه پروفسور ایرج نبیپور
- بوشهر، شهر، جامعه و تجارت ۱۹۴۷-۱۷۹۷؛ ترجمه اسماعیل نبیپور
- مطالعاتی در تاریخ پزشکی ایران؛ ترجمه اسماعیل نبیپور، دکتر کتایون وحدت، پروفسور ایرج نبیپور
- بیمارستانهای ایران در زمان صفویه و قاجار؛ ترجمه پروفسور ایرج نبیپور
- سرآغازهای پزشکی مدرن در ایران (در حال چاپ)؛ ترجمه پروفسور ایرج نبیپور
همگی این آثار به همت پروفسور ایرج نبیپور، استاد دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی بوشهر ترجمه شده و در اختیار علاقهمندان قرار گرفته است.
از ویژگیهای کارهای علمی و تخصصی ویلم فلور میتوان دقت نظر در فیشبرداری، تبحر ویژه در تحلیل دقیق وقایع تاریخی و پیوند آنها با سیاست، جامعه، فرهنگ و اقتصاد را برشمرد.
بخشی از کتاب طبقه کارگران و صنعت در ایران (۱۳۲۰ - ۱۲۲۹)
«ایران در سال ۱۹۰۰ یک کشور غیرصنعتی بود و کمتر از یک درصد تولید ناخالص داخلی آن در صنعت شکل گرفته بود. وقتی رضاشاه در سال ۱۹۲۵ دوره جدیدی برای ایران تعریف کرد، این وضعیت همچنان بدون تغییر مانده بود. در سال ۱۹۴۱ یک پایگاه صنعتی، هر چند با هزینه بالا در ایران به وجود آمد و ایران در راه تبدیل به کشوری صنعتی گام برداشت؛ بدین معنی که ۱۰ تا ۲۰ درصد تولید ناخالص داخلی از صنعت بود. بین سالهای ۱۹۲۵ تا ۱۹۴۱ یک راهبرد اقتصادی تعریف و اجرا شد که این روند را ممکن ساخت. این راهبرد بر پایه «چهار نکته بود: فرض حکومت بر جهت اقتصادی کشور؛ سازماندهی مجدد عوامل تولید؛ موازنه میان مصرف کالاهای وارداتی و قدرت خرید ملی؛ و افزایش قدرت خرید. راهبرد صنعتی به صورت نظامی در ذهن مجسم میشد که حکومت به جای اندیشه، راهبر آن بود. کسبوکار خصوصی باید از راههایی مثل محافظت از واردات از طریق اعمال عوارض، اعتبارات صنعتی و تسهیلگری در واردات تجهیزات تولیدی تشویق میشد.» اعتبار این راهبرد که به رضاشاه و یا تیمورتاش وزیر دادگستری او تعلق میگیرد، باید به حساب گروهی از مردمِ دارای دیدگاههای اصلاحی گذاشته شود که طرفدار یک حکومت مرکزگرای قوی برای ایجاد امنیت و اعتماد به نفس در ایران بودند. این گروه برای رسیدن به این هدف، ایدئولوژی و پشتیبانی سیاسی و نظریات خود را برای اجرا و عملی کردن این ایدهها فراهم کردند. فعالیتهای این اصلاحگرایان، الگوی تکراری در سیاستهای ایرانی از میانه قرن نوزدهم میلادی بود. هدف آنها در حوزه صنعتی شدن، به دست آوردن اعتماد به نفس ملی و نیز تنوع ملی بود. ابزار به کار رفته برای پیشبرد این هدف، جایگزینی واردات بود. حکومت ایران برای تأمین نیازهای برنامه صنعتی شدن میبایست یک زیرساخت اجتماعی و فناوری را از ابتدا ایجاد کند. ایران فاقد نظام حملونقل مناسب بود، در حالی که مؤسسات مالی جدید نیازمند مشوقهای کارآفرینانه بودند. راهها ساخته شد، راهآهن سراسری ایران احداث شد، یک بانک ملی پایهگذاری شد که بلافاصله توسط دیگران دنبال شد و مدارس در همه سطوح آغاز شدند، در همان زمان نیازهای فنی و مدیریتی با اعزام دانشجویان به خارج برای دریافت آموزش پیشرفته و کسب تجربه تأمین شد.
برای حفاظت از صنایع نوپا، تعرفههای بالایی [بر واردات] اعمال شد که ساز و کار قیمت و اثربخشی تخصیص منابع را مخدوش کردند. در نتیجه، هزینههای واحد تولیدی بسیار بالا بود؛ اما این کار برای خلق و پایدارسازی این صنایع گریزناپذیر بود. گرچه سودآوری و تولید اشتغال مورد توجه چندانی قرار نگرفت، اما این مفاهیم در اهداف سیاست جدید اقتصادی غایب نبودند و در واقع تعداد زیادی شغل ایجاد شد. با این حال بسیاری از این صنایع فقط به دلیل محافظت دولت قادر به ادامه بودند و از جایگاهی شبهانحصاری سود میبردند. در نتیجه، تنها گروههای ویژهای درون کشور از راهبرد اقتصادی سود بردند و علاوه بر این، انگیزههای صادراتی صنعتگرایان مهار شد. تجار خصوصی، صنعتگران، کارگران صنعتی و دهقانان میبایست صورتحساب گرانقیمتی را که ایران میبایست برای برنامه صنعتیسازی خود بپردازد، پرداخت کنند. با وجود اینکه سرمایه زیادی به هدر رفت، تشخیص اینکه برنامه صنعتی شدن واقعاً میتوانست با هزینه کمتری اجرا شود یا خیر دشوار است. همچنین غرور قابل توجهی در ایران بابت جهش رو به جلوِ کشور با اتکا به خود و بدون سرمایه خارجی به وجود آمد. در حقیقت رضاشاه و حامیان او توانستند تمام اهداف فرمولبندیشده توسط اصلاحگران قرن نوزدهم ایران را عملی کنند و در نتیجه یک رؤیای قدیمی را به واقعیت تبدیل کردند. مخالفان و منتقدان رضاشاه با اهداف راهبرد اقتصادی او مخالفتی نکردند، بلکه در مورد توزیع تأثیرات آن اختلاف نظر داشتند. راهبرد صنعتی کردن به رغم شکست، از یک دیدگاه توزیع منافع توسعه، حرکتی موفق برای تبدیل جامعه ایران و اقتصاد آن ارزیابی میشود و «جالبترین مثال در خاورمیانه، از تلاش دولتی در سازماندهی اقتصادی» را شکل داد.»
حجم
۲٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۶۴ صفحه
حجم
۲٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۶۴ صفحه
نظرات کاربران
کتابی خوبی در زمینه اصلاح گری و جهش رو به جلو در دوره پهلوی و قاجار است؛ تلاش هایی برای ایجاد و ارتقا جنبش کارگری هر چند در بعضی سال ها با شکست انجامید اما این شکست و پیروزی های