کتاب میهمان دراکولا
معرفی کتاب میهمان دراکولا
کتاب میهمان دراکولا نوشتهٔ برام استوکر و ترجمهٔ محمدرضا ملکی است. نشر پیدایش این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر مجموعهای از داستانهای کوتاه این نویسندهٔ ایرلندی است که پس از درگذشت او جمعآوری و بهصورت یک کتاب منتشر شده است.
درباره کتاب میهمان دراکولا
کتاب میهمان دراکولا که در ۸ بخش نوشته شده، در واقع مجموعه داستانی است که بیشتر آنها در ژانر وحشت طبقهبندی میشوند و هیجان، کنجکاوی و توصیفات دقیقی را در خود دارند.
در این کتاب همراه میشویم با یک شوالیه به اسم «لرد دراکول» که در زمانهای قدیم زنی بسیار زیبا داشته و با او زندگی میکرده است. سرانجام لرد دراکول به جنگ رفت و چند وقت پس از اینکه از زمان شروع جنگ گذشت، خبری مبنی بر کشتهشدن لرد دراکول به همسر او داده شد؛ خبری که موجب خودکشی همسر او شد. وقتی لرد دراکول به شهرش برمیگردد و از ماجرا باخبر میشود به خاطر این که سردار جنگ بوده و احترامی داشته، نزد کشیش رفته و از کشیش درخواست مراسم دفن همسرش را دارد، اما کشیش و مردم به حرف او گوش نکرده و لرد دراکول شمشیر خود را که توسط آن هزاران روح را گرفته به کلیسا برده و آن را در مجسمهٔ مسیح فرو میبرد. ناگهان خون از مجسمه جاری شده و لرد دراکول از آن خون مینوشد. حالا سرنوشت لرد دراکول تغییر کرده است. در این اثر با زندگی او همراه میشوید.
خواندن کتاب میهمان دراکولا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی و قالب داستان کوتاه پیشنهاد میکنیم.
درباره برام استوکر
برام استوکر (Bram Stoker) در سال ۱۸۴۷ به دنیا آمد. او نویسندهای ایرلندی است و یکی از نویسندگان کلاسیک سبک وحشت بهشمار میرود.
استوکر با نوشتن تعداد زیادی رمان احساسی و عاطفی، درآمد اضافهای برای خود فراهم میکرد، اما مشهورترین داستان او، بهواسطهٔ حضور شخصیت خونآشامی به نام «کنت دراکولا» (Count Dracula) بر سر زبانها افتاد. استوکر در سال ۱۸۹۰ در لندن با آرمینیوس وامبری، شرقشناس مجارستانی آشنا گشت و از طریق او با افسانههایی دربارهٔ شاهزادهٔ اهل رومانی «ولاد سوم دراکولا» آشنا شد. این امر، زمینهٔ نوشتن کتاب داستان «دراکولا» به قلم برام استوکر گشت که در سال ۱۸۹۷ منتشر شد.
پیش از شروع به نگارش این داستان، استوکر ۸ سال را صرف تحقیق و بررسی در فرهنگهای اروپا و خواندن افسانههای مربوط به خونآشامان کرده بود. دراکولا یک نوشتهٔ رسالهای (epistolary novel) است که بهصورت خاطرات ثبتشده، تلگرافها و نامههای ارسالشده بین افراد نگاشته شده است. دراکولا پایه و زیربنای بسیاری از فیلمها و نمایشهای اجراشده است؛ ۲ نمونه از آنها که بیشترین نزدیکی را با متن مادر و اصلی داشتند، عبارتاند از «نوسفراتو» (Nosferatu) در ۱۹۲۲ و «دراکولا»ی برام استوکر در ۱۹۹۲. نوسفراتو زمانی ساخته شد که بیوهٔ استوکر هنوز زنده بود و سازندگان فیلم بهخاطر قانون حق چاپ، مجبور به تغییردادن اسامی شخصیتها و مکانها شدند.
استوکر رمانهای بسیار دیگری هم با عناصر وحشت و اتفاقات ماورای عادی نوشت، اما هیچکدام در موفقیت حتی به گرد پای دراکولا هم نرسیدند.
برخی کتابهای برام استوکر عبارتاند از:
عبور مار، جواهر هفت ستاره، آشیانه کرم سفید، جاده پامچال، شانههای شاستا، دراکولا، دوشیزه بتی، راز دریا، لیدی آدلین، بانوی کفن، مهمان دراکولا (۱۹۱۴)، افسانههای نیمهشب، انسداد قرمز، پیشگو، خاطرات شخصی هنری ایروینگ، وظایف منشیها در نشستهای فرعی در ایرلند، بارقهای از آمریکا، غاصبین مشهور.
برام استوکر در سال ۱۹۱۲ درگذشت.
بخشهایی از کتاب میهمان دراکولا
«وقتی رسیدیم، آقای دلبروک با چنان عجلهای برای دیدن من از پلهها پایین آمد که معلوم بود از قبل هم از داخل هتل داشت آمدنمان را تماشا میکرد. من را با هر دو دست گرفت و با نگرانی به داخل برد. سرباز به من ادای احترام کرد و برگشت که برود، ولی من منظورش را فهمیدم و اصرار کردم به اتاقم بیاید. بعد از صرف یک نوشیدنی، به گرمی از او و همقطارانش به خاطر شجاعتی که به خرج داده بودند و مرا نجات داده بودند، تشکر کردم. او خیلی ساده اظهار کرد که باعث خوشحالیاش بوده و اینکه آقای دلبروک در ابتدا ترتیبی اتخاذ کرده بوده تا تمام تیم جستجو رضایت کامل داشته باشند. با شنیدن این بیانات دوپهلو، سرمیهماندار لبخندی بر لب نشاند و سرباز هم با این عذر که باید سرِ خدمت باشد، ما را ترک کرد.
من پرسیدم: «امّا آقای دلبروک، چگونه و به چه دلیل سربازها به جستجوی من آمدند؟»
شانههایش را به نشانهٔ اینکه کار مهمی نکرده است بالا انداخت و گفت: «خیلی خوششانسی آوردم که توانستم از فرماندهٔ گروهانی که در آن خدمت کردهام برای آنها مرخصی بگیرم تا بتوانم دنبال داوطلب باشم.»
پرسیدم: «ولی آخر از کجا فهمیدید که من گم شدهام؟»
«کالسکهچی با آنچه بعد از رَم کردن اسبها، از کالسکهاش باقی مانده بود آمد سراغم.»
«ولی مطمئناً شما به این دلیل یک گروه سرباز را برای پیدا کردن من بسیج نمیکردید.»
پاسخ داد: «خُب نه! ولی قبل از آن هم که این کالسکهچی بیاید، من این تلگرام را از نجیبزادهای که شما میهمانش هستید دریافت کرده بودم.» بعد هم تلگرام را از جیبش خارج کرد و به من داد و من هم آن راخواندم:
_ بیستریتس _
مراقب میهمان من باشید. امنیت او از نظر من بسیار مهم و ارزشمند است. اگر اتفاقی برایش افتاد، یا اینکه مفقود شد، از هیچ کوششی برای یافتن و تأمین امنیت او فروگذار نکنید. او یک انگلیسی است و به همین دلیل هم خیلی ماجراجو است. معمولاً برف و گرگها و شب، خطراتی را در بر دارند. اگر حس کردید خطری متوجه اوست، حتی یک لحظه را هم از دست ندهید. من این لطف شما را با ثروتم جبران خواهم نمود.
_ دراکولا_
همانطور که تلگرام در دستم بود، حس کردم اتاق دور سرم میچرخد و اگر آن سرمیهماندارِ گوش به زنگ، من را نگرفته بود، احتمالاً بر زمین میافتادم. در این ماجرا چیز بسیار عجیبی وجود داشت، چیزی چنان عجیب که حتی تصورش هم ناممکن بود و آن اینکه این احساس در من بارور میشد که دستمایهٔ تعامل دو نیروی مخالف شدهام و حتی تصور چنین چیزی هم باعث میشد رعشه بر اندامم بیفتد. بیتردید، من تحت نوعی حمایت مرموزانه بودم. پیامی از یک کشور دور، آن هم درست سر بزنگاه، از راه رسیده بود که مرا از خواب ابدی در برف و از آروارههای گرگ رهایی بخشیده بود.»
حجم
۱۶۲٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۳۶ صفحه
حجم
۱۶۲٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۳۶ صفحه
نظرات کاربران
نسخه چاپیشو خوندم و عالی بود
برای کسایی که فکر میکنن مثل اثر دراکولا هست فکر نمیکنم جالب باشه