کتاب نقاب نامه ها
معرفی کتاب نقاب نامه ها
کتاب نقاب نامه ها کتابی از آرش رمضانی است. این کتاب را انتشارات روزنه چاپ کرده است.
درباره کتاب نقاب نامه ها
در کتاب نقاب نامه ها که رمانی به قلم نویسندهای ایرانی آرش رمضانی است راوی از دریافت نامههایی سخن میگوید که پشت آن رازی پنهان شده است، رازی که رنگ خون و بوی جنون دارد. او باید راز این نامهها را بفهد. راوی داستان مردی است که طبق درخواست دکتر تیمارستان باید به راز نامههایی که توسط یک مرد مجنون تحت درمان نوشته شده است، پی ببرد. او به دلیل جرم حمل مواد مخدر زندانی شده و در همان حین خانواده همسرش اعلام میکنند که دخترشان توسط این مرد مفقود شده است.
خواندن کتاب نقاب نامه ها را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به رمان ایرانی میتوانند از خواندن این کتاب لذت ببرند.
درباره آرش رمضانی
آرش رمضانی متولد ۱۳۶۸، نویسنده ایرانی است. کتاب «نغمههایی از پشت دیوار: داستانهایی از درون زندان» از آثار این نویسنده است.
بخشی از کتاب نقاب نامه ها
«صبح که شد یادم آمد آن روز قراری با یکی از مسئولان حراستی شهرداری داشتم، گفته بود بروم دفترش تا در مورد حواشی نامطلوب پیشآمده در مورد شغلم در سازمان اجتماعی فرهنگی حرف بزنیم، پس در لیست تماسهای دیروزم دنبال شمارهای که خانم دکتر از آن زنگزده بود گشتم و پیدایش کردم. باید قرارم با دکتر را کنسل میکردم تا به قول قبلیام برسم که البته تماس گرفتنم به هیچ کجا ختم نشد. در تماس اول، تلفن گویا پاسخ داد، بعد یک شماره دیگر برای ارتباط با اپراتور را گرفتم، پنجاه بار زنگ خورد و خبری از اپراتور نشد، دوباره و دوباره گرفتم تا اینکه بالاخره یک نفر جواب داد، گفتم: «میشه وصل کنید دفتر دکتر کمال پور؟» گفت فلان شماره را بگیرید. باز روز از نو. تماس به تیمارستان، گرفتن شمارة داخلی توصیه شده و دریافت نکردن هیچ پاسخی. چارهای جز منتفی کردن قرارم با مسئول حراستی نداشتم. پیامک زدم، بهانهای آوردم و گفتم در فرصت دیگری در خدمتش خواهم بود. راه افتادم سمت تیمارستان. آهستهآهسته هوا داغ میشد. رسیدم به تیمارستان، همان محیط آرام، با باغی سرسبز، فضایی مطبوع و دلپذیر، چمنهای مرطوب، آواز پرندگان بر روی شاخههای بلند درختان و پرواز یکسرهای پروانهها لابهلای گلهایش.
پرسانپرسان و ساختمان به ساختمان رفتم دنبال اتاق خانم دکتر، آن را در طبقة اول یکی از ساختمانهای آموزشی پیدا کردم. پیرزن، روانپزشک کارکشته و خوشنامی بود که سه سال از بازنشستگیاش میگذشت، اما کارش در تیمارستان یا به قول خودش بیمارستان روانی را ادامه داده بود. برای اینکه زودتر برویم سر موضوع اصلی ملاقاتمان، خیلی کوتاه احوالپرسی کردیم. خانم دکتر کمال پور که موافق نبود فامیل اصلیاش را در کتاب ذکر کنم و با پیشنهاد خودش از فامیل مستعار «كمال هور» استفاده کردم از کشوی میزش با بیتوجهی یک کارتن کهنه شکلات در آورد، لبخندی زد که مثل همة درمانگران کارکشته بهخوبی مصنوعی بودنش را پشت خطوطی از صمیمیت ساختگی پنهان میکرد.»
حجم
۱٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
حجم
۱٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه