کتاب کوئنتین تارانتینو و فلسفه
معرفی کتاب کوئنتین تارانتینو و فلسفه
کتاب الکترونیکی «کوئنتین تارانتینو و فلسفه» نوشتهٔ ریچارد گرین و کی. سلیم محمد با ترجمهٔ یاسر پوراسماعیل در نشر لگا چاپ شده است. نویسنده در توصیف آثار تارانتینو و ارتباط آن با فلسفه این تعبیر را استفاده کرده است که چگونه با یک انبردست و چراغ لحیمکاری فلسفهورزی کنیم؟
درباره کتاب کوئنتین تارانتینو و فلسفه
فیلمهای کوئنتین تارانتینو سرشار از تأمّلات فلسفیاند و پرسشهایی دربارۀ عدالت و اخلاق، خشونت و پرخاشگری، چیستی علّیت و جریان سیّال زمان پیش میکشند. نویسندگان کتاب پیش رو با تحلیل و بررسی فیلمهای کارگردان و فیلمنامهنویس مشهور آمریکایی، کوئنتین تارانتینو، از منظر فلسفه، زیباییشناسی، سبک، زبان، خشونت، پرخاشگری، اخلاقشناسی سلبی، زمان، علیت، روانشناسی، معنویت و هویت، فلسفهورزی کوئنتین و جایگاه و حقیقت عمیق بودن آثار او را مورد سنجش قرار میدهند و همچنین به استخراج آموزهای کارآمد میپردازند. وقتی تارانتینو بین زمانهای حال و گذشته و آینده پرش میکند، چگونه موفّق به خلق داستانی منسجم میشود؟ نویسندگان این کتاب به این موضوعات و بسیاری موضوعات هیجانانگیز دیگر پرداختهاند.
کتاب کوئنتین تارانتینو و فلسفه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به علاقهمندان به سینما و فلسفه پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب کوئنتین تارانتینو و فلسفه
«فیلمهای تارانتینو دربارهٔ چیستند؟
کوئنتین تارانتینو در مصاحبهای در سال ۲۰۰۴ گفت: «یکجورهایی، یک فیلم را دوباره و دوباره و دوباره میسازم». در ظاهر، این سخن نادرست به نظر میرسد زیرا فیلمهای او دربارهٔ چیزهایی گوناگوناند: نقشبرآبشدن برنامهٔ سرقت جواهرات (سگهای انباری)، زندگی دو «آدمکش حرفهایِ کممُزد» و رئیسشان (داستانِ عامّهپسند)، توطئهٔ زیرکانهٔ یک زن برای پول گرفتن از یک فروشندهٔ سلاحهای غیرقانونی (جکی براون)، و انتقام یک زن از معشوقِ سابقاش (بیل را بکش). این فیلمها در چهچیزی با هم مشترکاند؟
نخستین و واضحترین جهت اشتراک میانشان این است که در همهٔ این فیلمها، بهخاطر کارهای عمدی یا حواسپرتی آدمهای دیگر، زندگی یک فرد بیرحم، سنگدل و خشن به مشکل برمیخورد. در سگهای انباری، برنامهٔ سرقت جواهرات نقشبرآب میشود زیرا یک مأمور مخفی به پلیس خبر داده است. در داستانِ عامّهپسند، چند مجرم جوان از تسویهٔ بدهیشان به رئیس دارودستهٔ تبهکارها سر باز زدهاند و بعداً یک مشتزن حرفهای هم به او نارو میزند. در جکی براون، پلیس دو نفر از کارکنان یک فروشندهٔ اسلحه، اُردل روبی (سموئل ال. جکسن)، را بهخاطر دستداشتن در فعّالیتهای غیرقانونی دستگیر میکند و این موضوع باعث میشود قاچاقچی اسلحه بترسد که آنها، به امید آزادشدن یا گرفتن مجازات کمتر، علیهاش شهادت دهند. در بیل را بکش، دوستدختر (اوما تورمن) بیل (دیوید کاراداین)، رئیس دارودستهٔ آدمکشهای دستمزدبگیر، تلاش میکند زندگی تازهای را به دور از بیل شروع کند. او با مالک مغازهای در شهری کوچک که صفحههای دستدوم گرامافون میفروشد ازدواج میکند و این موضوع سبب عصبانیت شدید بیل میشود.
دومین نقطهٔ مشترک میان این فیلمها این است که رفتار بیرحمانه و خشن نتیجهٔ به هم ریختن چیزی در زندگی این آدمهای خشن است. همانطور که بیل در انتهای بیل را بکش بخش میگوید، «من یه قاتلام. من یه حرومزادهٔ آدمکشام، تو اینو میدونی، و شکستن قلب یه حرومزادهٔ آدمکش عواقبی داره.» رهاشدن افسارهای عصبانیت این آدمهای خشن و بیرحم همان و عذاب وحشتناک آدمهای دیگر همان؛ چه بیگناه باشند، چه گناهکار. بسیاری اوقات، کارهای این افراد، عاقبت، باعث مرگ خودشان میشود، امّا همیشه هم اینطور نیست. جولز وینفیلد (سموئل ال. جکسن) و رئیساش، مارسلوس والاس (وینگ ریمز)، در داستانِ عامّهپسند نمیمیرند، همانطور که آقای صورتی (استیو بوسِمی) در سگهای انباری نمیمیرد، هرچند دستگیر میشود.»
حجم
۳۰۴٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۶۴ صفحه
حجم
۳۰۴٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۶۴ صفحه