کتاب رانده و مانده
معرفی کتاب رانده و مانده
کتاب رانده و مانده نوشتهٔ آنیتا دسای و ترجمهٔ مهدی غبرائی است و نشر خزه آن را منتشر کرده است. رانده و مانده داستان خانودهای عادی در هند است و سپس یکی از اعضای آن خانواده را در ایالات متحده در مرکز داستان قرار میدهد.
درباره کتاب رانده و مانده
کتاب رانده و مانده بهسادگی بسیار حول محور مسائل خانوادگی دور میزند. آنیتا دسای مانند یک کارگردان، دوربین فیلمبرداری را در فاصلهٔ یک تا یکونیممتری زمین میکارد و انگار پی کار خود میرود؛ بی آنکه از هیچیک از حرکات دوربین، حرکت عمودی و افقی، تراولینگ، زوم و حتی فید این و فید اوت استفاده کند. در عین حال سبک دوربین او (زاویهٔ نگاه او در داستان) و موضوعاتی که مطرح میکند، یکه و منحصربهفرد است و جذابیت و گیرایی خاص خود را دارد و شاید برای معتادان به هیجان در داستان هم تازگی داشته باشد یا بعضی از آنها را خسته کند. آنیتا دسای به عمد و با استادی فراوان خانوادهای عادی را در هند و سپس یکی از اعضای آن (آرون) را در ایالات متحده در مرکز داستان قرار داده و از امور روزمرهٔ آنها گفته، بیآنکه خواسته باشد بر چیزی تأکید کند یا در پی حادثهپردازی باشد یا فلسفهبافی کند و نتیجهٔ مستقیم بگیرد. فقط با دوربین ساکن خود از همان زاویهٔ قد آدم متوسط به داستان خانوادگی، ملال زندگی در قسمتی از هند امروز و میل به گریز از این ملال، جدال سنت و آزادی (مدرنیسم)، دستوپاگیری سنتها در زمانی که کارایی خود را از دست دادهاند، تأکید فراوان بر خوراکیها، بیهودگی و ملال حتی در زندگی مدرنِ مجهز به وسایل رفاهی (در بخش مربوط به زندگی آرون در ماساچوست)، برداشت کلیشهای غربیها از زندگی شرقی (هند) و غیره میپردازد.
صحنهٔ ازدواج اوما در رانده و مانده از زیباترین قسمتهای این کتاب است. خانم دسای را تصویرکنندهٔ حساس زندگی درونی زنان و تنش بین خانوادهٔ متوسط هندی، بهویژه هندیهای انگلیسیمآب و نمایشگر مشکلات زناشویی آنها دانستهاند که با زبانی طعنهآمیز و بذلهگو در کمال مهارت و اندیشمندی مشکلات امروز جامعهٔ هند را مینمایاند. او را با جین اوستین، تولستوی و حتی چخوف قیاس کردهاند و یکی از بزرگترین نویسندگان معاصر هند و حتی دنیای انگلیسیزبان دانستهاند.
عنوان اصلی رمان fasting, feasting است و میتوان آن را روزهداری و جشن یا با کمی تسامح جشن و عزا و دورتر از آن نخوردن و خوردن یا امساک و اسراف و امثالهم معنا کرد، اما با توجه به موضوع رُمان، عنوان رانده و مانده انتخاب شده است.
خواندن کتاب رانده و مانده را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران رمانهایی با موضوع هندیها، مهاجران، غربت و تقابل سنت و مدرنیته پیشنهاد میکنیم.
درباره آنیتا دسای
آنیتا مازومدار در ۱۹۳۷ در موسوری (شمال دهلی) به دنیا آمد و دختر تاجری بنگالی است. در ۹سالگی اولین داستانش را منتشر کرد و در دبیرستان کوئین مری و میراندا هاوس دانشگاه دهلی درس خواند. در ۱۹۵۷ فارغالتحصیل ادبیات انگلیسی شد. او با آشوپن دسای ازدواج کرده و صاحب ۴ فرزند شده است. در ۱۹۷۸ بابت رُمان آتش کوهستان جایزهٔ نشنال آکادمی برای ادبیات را دریافت کرد و در ۱۹۸۲ برای نوشتن رُمان دِه کنار دریا جایزهٔ گاردین برای داستانهای کودکان نصیبش شد. رانده و مانده نیز در ۱۹۹۹ نامزد دریافت جایزهٔ بوکر شد. از ۱۹۹۳ در مؤسسهٔ تکنولوژی ماساچوست درس میدهد و عضو چند انجمن و فرهنگستان ادبیات در انگلستان و امریکاست. اسماعیل مرچنت و جیمز آیوری از روی رُمان زندانی در بازداشت فیلم ساختهاند (۱۹۹۳).
عمده آثارش عبارتاند از: طاووس (۱۹۶۳)؛ صداهای شهر (۱۹۶۵)؛ خداحافظ، توکا (۱۹۷۱)؛ باغ طاووس (۱۹۷۴)؛ امسال تابستان کجا میرویم؟ (۱۹۷۵)؛ گربه در قایق خانگی (۱۹۷۶)؛ آتش کوهستان (۱۹۷۷)؛ بازیهای گرگ و میش و داستانهای دیگر (۱۹۷۸)؛ روشنایی زلال روز (۱۹۸۰)؛ دِه کنار دریا (۱۹۸۲)؛ زندانی در بازداشت (۱۹۸۴)؛ بمبئینشینان (۱۹۸۸)؛ سفر به ایتاکا (۱۹۹۶)؛ رانده و مانده (۱۹۹۹) و گَرد الماس (۲۰۰۰).
بخشی از رانده و مانده
«مامان و بابا به مجلس عروسی رفتهاند و اوما نخواسته همراهیشان کند: حالا که بابا بازنشسته شده کمتر پیش میآید که از خانه بیرون بروند، هرچند اوما عادت کرده هواشان را داشته باشد. شام خود را توی یک سینی خورده و به ورقها و مجموعهٔ النگوهایش نگاهی انداخته. با شنیدن صدا یا راه رفتن کسی در اتاق مجاور، به سرعت اینها را قایم کرده. اما این صدای دایه است. دایه رختهای شسته را از لباسشویی آورده و میخواهد آنها را جابهجا کند. چند زیرپوش روی دستش گذاشته است و برای اوما میآورد. اوما برسش را برمیدارد و بنا میکند به شانه زدن موهایش تا به دایه نشان دهد که آمادهٔ رفتن به رختخواب است.
دایه میگوید: «بیا، بچهجان، من برایت شانه میکنم.»
اوما دمغ سرپیچی میکند ــ بهخصوص نمیخواهد دایه دوروبرش باشد، خیال میکرد تو خانه تنهاست ــ اما وقتی دایه برس را میگیرد، تن درمیدهد. همچنان که نشسته است و دایه به طور منظم به سرش برس میزند، خود را در شش سالگی میبیند.
وقتی اوما سه ساله بود و آرونا تازه به دنیا آمده بود، دایه پیششان آمد. وقتی مامان پس از تولد آرون دست و پایش را گم کرد، دایهٔ پیر و خسته برای کمک به او آمد و همچنان نزدشان ماند تا آرون بزرگ شد و از خانه بیرون رفت. مامان عادت کرده که او دوروبرش باشد و دوست دارد کارهای کوچکی را در خانه از او بخواهد ــ به آن میگوید «کار درجهٔ یک» هرچند بابا عقیده دارد این کارها از عهدهٔ اوما هم برمیآید و تازه صرفهجویی هم هست. دایه میداند بهتر است نشان دهد نگهداریاش به خرجش میارزد؛ هرکس نگاهش را به او میدوزد، فوراً کاری پیدا میکند که برایش انجام دهد. مامان هم ناچار است تظاهر کند و همیشه میتواند کاری برایش بتراشد. میگوید: «برو ببین رختشور، رختها را حاضر کرده.» یا «به آشپز بگو چند تا انبه با چای بیاورد.» وقتی دیگر چیزی به فکرش نمیرسد، به پشت میخوابد و آه کوتاهی میکشد؛ بعد دایه پیش میآید، میداند این علامتی است که میخواهد پایش را بمالند؛ چمباتمه میزند و بنا میکند به مشتِمال دادن پاهایی که ظاهراً آمادهٔ این کار نیست ــ در حقیقت مامان صداهایی حاکی از مخالفت درمیآورد، اما نه آنچنان شدید که واقعاً دلش نخواهد.
اوما چندان اعتنایی به این توجهات جسمانی ندارد. سر خود را پس میکشد؛ سرش دارد میترکد. میپرسد: «لاکشمی کجاست؟» سراغ دختری را میگیرد که مدام مایهٔ دردسر اوست.
دایه آه میکشد. «آخ، بچه جان، حال این لاکشمی را نپرس.» و دستی که برس را نگه داشته به سنگینی از حرکت باز میماند. «آن بدبخت همین روزها مرگ مرا میبیند. چپ و راست دردسر. دیگر از لاکشمی چه انتظاری میشود داشت؟ روز نحس به دنیا آمده.»
اوما زمزمه میکند: «چرا؟ حالا دیگر چه شده؟» و با اکراه آماده میشود به داستان دیگری گوش کند.
«آخ، بچه جان، چرا میپرسی؟ میخواهی بشنوی تازه چه کرده؟ آن شوهری را که برایش دست و پا کردم، گذاشته و در رفته. میگوید رفته دنبال کار. چه کاری میتواند پیدا کند، ها، بهام بگو؟ مگر عرضهٔ کار را دارد؟ ولی خیال میکند تو خانهای کار گیر میآورد و به او غذا و لباس میدهند. انگار کار گیر آوردن تو خانه یعنی که دختر آن خانه شدن.» دایه با غصه آه میکشد. «بهاش گفتم جز کتک چیزی نصیبش نمیشود....»»
حجم
۲۰۶٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۱۶ صفحه
حجم
۲۰۶٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۱۶ صفحه