کتاب دیوار و شمعدانی
معرفی کتاب دیوار و شمعدانی
کتاب الکترونیکی «دیوار و شمعدانی» نوشتهٔ آلبرتو موراویا با ترجمهٔ اعظم رسولی در انتشارات کتاب خورشید چاپ شده است. دیوار و شمعدانی مجموعه داستانی متشکل از بیست و یک داستان کوتاه است. دیوار و شمعدانی داستان انسان و لحظاتی از زندگی اوست؛ لحظاتی که شاید خیلیها نه شهامت تجربه کردنش را بیابند و نه دلیلی برای این کار ببینند.
درباره کتاب دیوار و شمعدانی
در این مجموعه آلبرتو موراویا با نثری درونکاوانه، احساسات درونی و پنهان انسان متوسط عصر حاضر را به نمایش میگذارد؛ انسانی که شهامت مییابد تا لحظهای خود را از کرختی روزمرّگی و شرایط رخوتانگیزی که حصاری سخت میان اندیشه و تخیل میکشند، رها کند و خیالپردازیهای درون را که بهندرت مجال ظهور مییابند با واقعیات بیچونوچرا، ملموس و انکارناپذیر دنیای بیرون پیوند زند. کنجکاوی، حیرت و نارضایتی از هرآنچه که در اطراف اوست درونمایههای داستانهایی میشوند که خود راوی آنهاست. او رؤیا و واقعیت را در هم میآمیزد، مرزها را میشکند و شجاعانه دست به کاوش دنیایی میزند که در آن مجال خودبودن را مییابد.
کتاب دیوار و شمعدانی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به علاقهمندان به داستان کوتاه پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب دیوار و شمعدانی
خدمتکار خوشگلی با کلاه و پیشبند و دستکش نخی در را به روی من باز میکند (هفتصد هزار لیره حقوق میگیرد). او مرا به سالن انتظار راهنمایی میکند. نگاه سریعی به دوروبرم میاندازم و دیگر کاملاً مطمئن میشوم که دکتر در کارش بسیار ماهر است. هیچ شکی نیست. البته مهارت او بیش از هرچیزی در استفادهای که از این مهارت میبرد، خلاصه میشود. دو سری مبل و کاناپه (هفتصد هزار لیره یا بیشتر)، کنسول لویی شانزدهمی (نیم میلیون)، ساعت آنتیک برنزی و مرمر امپریال (دویست هزار لیره)، قالی ایرانی (نیم میلیون)، کتابهای متعلق به قرن هجدهم با تصاویری از رم (هرکدام صد هزار لیره) و نیز وسائل تزیینی و تجملی، گلدان، چراغ و لوستر، همه و همه شاهد مدعایی هستند که عمرش به اندازه عمر دنیاست: به این معنا که در حرفه پزشکی، پولدار نمیشوی مگر با کمک مکانیسمی که از یکپارچگی و همدستی میان دکترها، شرکتهای داروسازی، کلینیکها، آسایشگاهها، رادیولوژیها و غیره و غیره ساخته شده باشد. دستگاهی که آدم، صحیح و سالم وارد آن میشود و بیمار بیرون میآید. دستگاهی که بیوقفه بیماریهایی تولید میکند که وجود خارجی ندارند، بیماریهای ناشناس، مرضهای خیالی و محصولاتی اینچنینی که ناخوشیهای مد روز به حساب میآیند.
عکس قابشدهای توجهم را جلب کرد. فارغالتحصیلان رشته پزشکی سالی بخصوص، همراه استادهایشان در مقابل درِ بزرگ یک دانشگاه. در میان آن فارغالتحصیلان، آن طور که از اسامی چاپشده در زیر عکس دستگیرم میشود، بالینشناس معروفی که بهزودی مرا معاینه خواهد کرد هم هست که آن موقع جوانی گمنام بود شبیه به خیلیهای دیگر. دنبالش میگردم، پیدایش میکنم و آن وقت دستخوش هیجان میشوم و فکر میکنم: «سرنوشت چه بازیهای عجیبی دارد. آن وقتها این جوان درس میخواند، فارغالتحصیل میشد، کار میکرد، برای آینده نقشهها میکشید بیآنکه بداند اینهمه تلاش روزی به او این اجازه را خواهد داد بیماری را که من باشم درمان کند، بیماری بسیار بدحال که از نظر همه، به جز او، غیرقابل علاج است. سرنوشت چه بازیهای عجیبی دارد.»
حجم
۱۲۵٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۷
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه
حجم
۱۲۵٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۷
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه