دانلود و خرید کتاب من حرف نمی زنم، تو گوش نمی دهی! پیتر و کیمبرلی پیترز ترجمه نجمه سالاری
تصویر جلد کتاب من حرف نمی زنم، تو گوش نمی دهی!

کتاب من حرف نمی زنم، تو گوش نمی دهی!

انتشارات:داهی
امتیاز:
۲.۵از ۲۰ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب من حرف نمی زنم، تو گوش نمی دهی!

کتاب من حرف نمی زنم، تو گوش نمی دهی!؛ معجزه ارتباط برای زوج ها نوشتهٔ پیتر و کیمبرلی پیترز و ترجمهٔ نجمه سالاری است و انتشارات مجید آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب من حرف نمی زنم، تو گوش نمی دهی!

امروزه تقریباً نیمی از ازدواج‌ها به طلاق ختم می‌شوند. این آمار نارحت‌کننده است اما واقعیت دارد. علت‌های بسیاری برای این موضوع وجود دارد اما گذشته از این علت‌ها، امروزه پایدارماندنِ روابط نسبت به گذشته کار دشوارتری است. اما برخی از ازدواج‌ها پایدار می‌مانند و برخلاف همهٔ انتظارها به ثمر می‌رسند. وقتی بدانید که چنین افرادی چه کاری انجام می‌دهند که بقیهٔ ما انجام نمی‌دهیم ممکن است شگفت‌زده شوید. شاید اگر همهٔ ما این راز را بدانیم مدت طولانی‌تری کنار هم بمانیم و زندگی شادتری داشته باشیم. اشتباه نکنید، گذراندنِ رابطه‌ای طولانی کار آسانی نیست. هر زمان که دو فرد متفاوت می‌خواهند با هم زندگی مشترکی را آغاز کنند، با گذشت زمان که به یک‌دیگر نزدیک‌تر می‌شوند با اختلاف و عدم تفاهم در بسیاری از ارزش‌ها و اخلاقیات مواجه می‌شوند.

این کتاب به شما این مهارت را می‌آموزد که بتوانید همسر خوبی برای شریک زندگی‌تان شوید و این به دست نمی‌آید مگر با گفت‌وگو کردن. همهٔ ما می‌دانیم که هیچ‌کس کامل و بی‌نقص نیست و از آنجایی که هر دو نفر با هم تفاوت‌هایی دارند، خیلی دور از ذهن نیست که در زندگی با مشکلاتی روبه‌رو شوند و تنها راه‌حل برای غلبه بر این مشکلات، گفت‌وگو است تا بفهمید ریشهٔ مشکل از کجاست و ذهن خود را از علت‌تراشی‌ها پاک‌سازی کنید و به آرامش برسید. زوج‌هایی که این کتاب را می‌خوانند و مطالبی را که در آن آمده است تمرین می‌کنند می‌توانند بهرهٔ فوق‌العاده بزرگی از آن ببرند. این کتاب درمان همهٔ مشکلات شما نخواهد بود و قرار نیست پس از خواندنِ آن خوشبخت‌تر زندگی کنید و رابطه‌ای بدون کوچک‌ترین دعوا و مشاجره داشته باشید.

اما آنچه در اینجا به دست می‌آورید، روش‌ها و فنون مؤثری برای روبه‌رو شدن با دشواری‌ها در رابطه‌ای است که خواهید داشت، آن هم بدون اینکه در درازمدت به شما یا رابطه‌تان آسیبی وارد شود. وقتی آموختید که این کارها را انجام بدهید، حل کردن مشکلاتْ دیگر کار دشواری نخواهد بود. وقتی آموختید که آماتور بودن را کنار بگذارید و بدانید چگونه با هم ارتباط برقرار کنید همه‌چیز آسان‌تر خواهد شد.

شما با خواندنِ این کتاب به‌طور قابل ملاحظه‌ای چند گام از دیگران جلوتر هستید. علتش این است که شما دست‌کم علاقه‌ای به بهتر کردن رابطه‌تان نشان داده‌اید و همچنین برای حل کردن مشکلات و مسائل فعلیِ خودتان تمایلی نشان داده‌اید. شاید هم جزو آن دسته از زوج‌هایی باشید که از این قاعده مستثنی‌اند و می‌خواهید یاد بگیرید که چگونه می‌توانید از مشکلاتِ رایج، پیش از اینکه رخ بدهند جلوگیری کنید و چگونه می‌توانید در حال و آینده، رابطهٔ بهتری داشته باشید. جزو هریک از این گروه‌ها که باشید در راه درستی قرار گرفته‌اید تا بتوانید رابطه‌ای محکم و صمیمی با شریک زندگی خود ایجاد کنید و این چیزی است که باید با هم‌دیگر تمرین کنید و از طرفی، هریک از شما به تنهایی می‌تواند روی خودش کار کند.

وقتی این کتاب را می‌خوانید ممکن است متوجه شوید که بعضی از بخش‌ها تکرار شده‌اند. اشتباهی پیش نیامده است و هدفِ این کار، افزایش تعداد صفحه‌های کتاب نیست! بلکه نکته و اطلاعات مهمی که معمولاً به بعضی از بخش‌ها و موضوع‌های کتاب مرتبط است تکرار شده تا کاملاً متوجه مطالبی که می‌خوانید بشوید و این به شما کمک می‌کند که اگر فصلی را به ترتیب نخواندید متوجه مطلب بشوید.

خواندن کتاب من حرف نمی زنم، تو گوش نمی دهی! را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

اگر ازدواج کرده‌اید یا قصد آشنایی با کسی را دارید و می‌خواهید در رابطه‌تان موفق باشید، کتاب من حرف نمی‌زنم، تو گوش نمی‌دهی! این فرصت را به شما می‌دهد که فنونی بسیار ساده و در عین حال کاربردی را فرا بگیرید و روابط محکم‌تری برقرار کنید.

بخشی از کتاب من حرف نمی زنم، تو گوش نمی دهی!

امروزه برقراری ارتباط در مقایسه با زمان پدربزرگ و مادربزرگ‌های ما و حتی پدر و مادرهای ما کاری دشوارتر است. چرا؟ به این علت که امروزه در پیرامون خود چیزهای بسیاری داریم که حواس ما را پرت می‌کنند و وقتِ ما را می‌گیرند. فناوری، راه‌های فراوانی برای سرگرمی در اختیار ما گذاشته است و هم‌زمان، برقراری ارتباط را برای کسانی که احساس می‌کنند نیاز دارند با ما در ارتباط باشند آسان‌تر کرده است.

در زمان پدربزرگ یا مادربزرگ یا والدینِ ما، زمانِ شام خوردن وقتی بود که اعضای خانواده می‌نشستند و دربارهٔ روزی که گذرانده‌اند با هم گفت‌وگو می‌کردند. زمانی که در آن، کودکان دربارهٔ آنچه در مدرسه رخ می‌داد صحبت می‌کردند و برای والدین زمانی بود تا با گفت‌وگو دربارهٔ روزشان دوباره به هم نزدیک شوند و گاهی‌اوقات کودکان غذای خود را تمام می‌کردند و زود میز شام را ترک می‌کردند درحالی‌که والدین چایی می‌نوشیدند و دربارهٔ مسائل خودشان صحبت می‌کردند؛ مسائلی که کودکان هیچ علاقه‌ای به شنیدن آن‌ها ندارند.

علاوه بر این به نظر می‌رسد که در زمان‌های گذشته، هم کودکان و هم والدین، اوقات فراغت بیشتری داشتند. اگرچه کودک پس از مدرسه، به کلاس ورزشی یا کلاس‌های دیگری می‌رفت اما به شکلی افراطی فعالیت‌های بسیاری برای کودک و والدین وجود نداشت تا خودشان را سرگرم کنند. امروزه والدین، فرزندان خود را در ۱۲ کلاس گوناگونِ فوتبال و کلاس‌های خصوصیِ مدرسه و ـــ فقط خدا می‌داند ـــ چه کلاس‌های دیگری ثبت نام می‌کنند.

درحالی‌که مادر علاوه بر شغل تمام‌وقتِ خود، در ۱۴ انجمن متفاوت عضو است، پدر ۱۴ ساعت در روز کار می‌کند تا بتواند هرچه که نیاز است، ازجمله قسطِ وام، مالیات، و هزینهٔ سه خودروِ تجملی و همچنین هزینه‌های اضافیِ دیگری را که والدینِ شما هرگز در آن زمان نداشتند تهیه کند (پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها هیچ‌وقت پولی صرف خرید لپ‌تاپ و گوشی‌های همراه نمی‌کردند چون این چیزها اصلاً وجود نداشتند).

بنابراین این‌طور می‌شود که امروزه کودکان و بزرگسالان زمان کم‌تری برای بودن در کنار هم دارند. وقتی زمان شام خوردن فرا می‌رسد به‌ندرت پیش می‌آید که خانواده دورِ هم جمع شوند. پدر یا مادر همیشه باید یکی از بچه‌ها را از کلاس بیاورند یا دیگری را به بازی ببرند و برنامهٔ هیچ‌کس با دیگری تطبیق پیدا نمی‌کند.

منظور این است که امروزه چه کودک و چه بزرگسال، همگی پُرمشغله شده‌اند و زمانی برای هم‌نشینی و گفت‌وگو ندارند. زمان غذا خوردن را به‌تندی سپری می‌کنند و حتی زمانی که همه دور هم جمع شده‌اند آن‌قدر برای انجام دادن کارهای خود عجله دارند که غذای خود را تا حدّ ممکن زودتر تمام می‌کنند.


Ali Azizzadeh
۱۴۰۱/۰۴/۳۰

کتاب خوبیه . ارزش خوندن رو داره

Amir.Arsalan. Dayan
۱۴۰۱/۰۴/۳۰

خیلی موثر چون نود درصد تخفیف داره 😂🤣

nasim
۱۴۰۱/۱۱/۰۱

۱۲* نکته‌ی خاص و جدیدی برای من نداشت، از صفحه‌ی ۸۰ به بعد خوندنش برام راحتتر شد. و اینکه دسته‌بندی اشکال داره و رمان خارجی محسوب نمیشه.

محمد خوشخرام
۱۴۰۱/۰۶/۱۷

این کتاب رو در کنار همسر یا شریک عاطفی تون مطالعه کنید بعد خوندنش حس آرامش پیدا می کنید چون حس می کنید روی زندگی خودتون تسلط دارید حتما بخونیدش

Smr Vakili
۱۴۰۲/۰۸/۲۷

نویسنده موضوعات مهمی رو برای صحبت انتخاب کرده اما اصلا کاربردی و یا علمی یا حتی تجربی به اونها پرداخته نشده. همینطور ویراستاری صحیحی هم نداره که باعث شده کتاب یکپارچگی موضوعی و مفهومی نداشته باشه.

Saeid
۱۴۰۱/۰۴/۰۲

عالی بود

کاربر 1278108
۱۴۰۱/۰۲/۲۶

درکل آگاهی لازم رو درمورد ی رابطه ی خوب بدست میارید. درضمن خوب و روون ترجمه شده دمتون گرم

وقتی گفت‌وگو دربارهٔ مشکلی را به تعویق می‌اندازند، بیشتر درباره‌اش فکر می‌کنند و آن مشکل، بزرگ‌تر و بزرگ‌تر می‌شود. به همین خاطر است که همیشه می‌گویند «هرگز با عصبانیت به رختخوابِ خود نروید».
آرام
برقراری ارتباط به ما کمک می‌کند تا مسائل و مشکلات را در همان ابتدایی که در حال شکل‌گیری و پدید آمدن هستند، زمانی که حل کردنِ آن‌ها برای هر دو نفر خیلی آسان‌تر است، تشخیص بدهیم. پیدا کردن درست و به‌موقعِ شرایط منفی به این معنی است که می‌توانیم آن مشکل را به‌موقع حل کنیم؛ پیش از اینکه هریک از ما عصبانی و ناراحت شویم، یا پیش از اینکه واکنش تندی نشان بدهیم
احسان رضاپور
چگونه پیش از وجود تلفن همراه، ایمیل، و پیامک می‌توانستیم زنده بمانیم و زندگی عادی و خوبی داشته باشیم؟ چطور می‌توانستیم برای داشتن شامِ خانوادگی دور هم جمع بشویم و بنشینیم و با هم گفت‌وگو کنیم، درحالی‌که کارمان هم پیش می‌رفت و زندگی‌مان هم ادامه داشت؟ چگونه بود که کسی نمی‌توانست در مسیر برگشت به خانه یا سر میز شام یا موقع فیلم تماشا کردن با ما تماس بگیرد، با این‌حال کارمان همچنان پابرجا بود؟ آیا اقتصاد سقوط کرد؟ آیا کار و کاسبی از بین رفت؟ آیا اقتصاد برای اینکه افراد چند ساعتی را هر روز به خود اختصاص می‌دادند صدمه دید؟
من زنده ام و غزل فکر میکنم
روابط زمانی رشد پیدا می‌کنند که طرفین همیشه نسبت به هم علاقهٔ بسیار داشته باشند و هیچ‌وقت از هم سوءاستفاده نکنند. یعنی کارهایی انجام ندهید که همسرتان احساس طردشدگی، تنهایی، حسادت، دوست نداشته‌شدن، یا ناامنی پیدا کند
کاربر ۱۳۰۰۲۲۶
برقراریِ ارتباط، بخش مهمی از هر رابطه نیست، بلکه بخش حیاتیِ هر رابطه است.
همسایه
اگر کسی آسیب جدی به شما وارد کرد، حتی اگر آن شخص عشقِ زندگی شما بود، نباید فراموش کنید که او چه کاری با شما انجام داده است چرا که احتمال زیادی وجود دارد که دوباره آن کار را انجام بدهد. شما باید از خودتان محافظت کنید و بدانید چه اتفاقی می‌افتد تا خود را در معرض همان اتفاق و رفتار قبلیِ قرار ندهید. اما این به آن معنی نیست که هر اتفاق را بارها و بارها به روی هم‌دیگر بیاورید یا از آن به عنوان ابزارِ اعمالِ قدرت در برابر هم استفاده کنید.
من زنده ام و غزل فکر میکنم
روابطی که در آن‌ها زوج‌ها با هم گفت‌وگو نمی‌کنند، رابطه به سوی فروپاشی و مصنوعی‌تر شدن پیش می‌رود. بدون گفت‌وگو کردن نمی‌توانید رابطهٔ عمیقی داشته باشید. ظاهرِ شخص و رابطهٔ جنسیِ خوب فقط در همان چند سال نخست می‌تواند شما را جذب خود کند! پس از آن به‌تدریج نیاز دارید که بنشینید و با هم صحبت کنید؛ اگر توان این کار را نداشته باشید رابطه سقوط خواهد کرد.
نسرین نیکبخت
ظاهرِ شخص و رابطهٔ جنسیِ خوب فقط در همان چند سال نخست می‌تواند شما را جذب خود کند! پس از آن به‌تدریج نیاز دارید که بنشینید و با هم صحبت کنید؛ اگر توان این کار را نداشته باشید رابطه سقوط خواهد کرد.
احسان رضاپور
در واقع مطالعات نشان داده‌اند که گاهی‌اوقات کم‌تر از ۱۰ درصد از کلماتی که با آن‌ها گفت‌وگو می‌کنیم واژگانی‌اند که از آن‌ها استفاده می‌کنیم یا آن‌ها را ادا می‌کنیم. بقیهٔ کلمات، حرکات و زبان بدن و احساساتی‌اند که پشت کلمات پنهان شده‌اند.
من زنده ام و غزل فکر میکنم
شما هم کامل و بی‌عیب و نقص نیستید، به حرف ما اعتماد کنید و این بی‌نقصی را از طرف مقابل هم انتظار نداشته باشید.
من زنده ام و غزل فکر میکنم
فکر می‌کنم تا وقتی که صبور نباشیم چیزی عوض نخواهد شد.
R.R
گفت‌وگویی که از میزان رضایت بالایی برخوردار است باید تقسیم عادلانه‌ای بین صحبت کردن و گوش دادن داشته باشد. اگرچه نیازی نیست این کار لزوما به نسبت ۵۰ ـــ ۵۰ باشد اما قاعدتاً نباید هم ۹۵ ـــ ۵ درصد باشد. مدتی صحبت کنید، دقایقی اجازه بدهید شخص مقابل‌تان پاسخی بدهد و این کار را تا زمانی که به نتیجه‌گیری درستی برسید ادامه دهید.
من زنده ام و غزل فکر میکنم
این‌طور بگویم: این، یکی از مواردی است که در آن هر دو نفر می‌توانند برای داشتنِ ارتباطی رضایت‌بخش‌تر به هم کمک کنند. کسی که شنونده است پس از اینکه حرف طرف مقابلش تمام شد، پیش از اینکه جوابی بدهد تا شمارهٔ سه بشمارد. این کار به کسی که صحبت می‌کند اجازه خواهد داد تا بتواند نفسی بکشد و بدون اینکه حرفش قطع شود به صحبتش ادامه دهد. این روش همچنین برای دیگری باعث ایجاد روشی مطمئن می‌شود تا بتواند پاسخ بدهد یا نظرش را بیان کند. این روش، خیلی بهتر از این است که از شخص بپرسید آیا صحبتش تمام شده است یا نه، چرا که این کار خصومت‌آمیز و جنگ‌جویانه تلقی می‌شود.
من زنده ام و غزل فکر میکنم
به جای گفتن «می‌دانی بیشتر آدم‌ها دوست دارند که ...» از عبارت «چیزی که من دوست دارم این است که ...» استفاده کنید. یا به جای گفتن «آدم ها نیاز دارند که ...» عبارت «من نیاز دارم که تو ...» را به کار ببرید. شما قرار است دربارهٔ نیازها و خواسته‌های خودتان صحبت کنید نه اینکه حرف خود را در لفافه بپیچانید و بگویید که دیگران چه نیاز و خواسته‌هایی دارند.
من زنده ام و غزل فکر میکنم
کسانی که در رابطه‌ای قرار دارند باید بدانند چگونه طرف مقابلِ خودشان را از نیاز و انتظارات خود آگاه کنند. نه از راه التماس کردن یا رفتارهای آمرانه بلکه با ملاحظه و روشی سنجیده و درست که باعث نشود کسی آزار ببیند و حس کم‌ارزشی و بدی پیدا کند. گاهی‌اوقات انجام دادن این کار چندان آسان نیست. هر دو نفر باید بدانند که گاهی‌اوقات تنها راه برای رسیدن به خواسته‌ها، چه در رابطه و چه در زندگی، این است که دیگری را از انتظارات و اهدافِ خودمان آگاه کنیم.
من زنده ام و غزل فکر میکنم
یاد بگیرید با نقص‌های هم‌دیگر زندگی کنید و زندگی را همان‌طور که در جریان است بپذیرید. وقتی اشتباهی مرتکب می‌شوید، هر دو نفرتان طوری وانمود نکنید که انگار با مسئله‌ای جدی روبه‌رو نیستید. مسئولیت کارتان را بپذیرید و از این مشکل عبور کنید. زندگی کوتاه‌تر از آن است که از خود یا هرکس دیگری بخواهید که بی‌عیب و نقص باشد.
من زنده ام و غزل فکر میکنم
بعضی‌ها برای اینکه اثبات کنند حرف یا عملِ آن‌ها درست بوده است دست به هر کاری می‌زنند. این کار را انجام می‌دهند و برای‌شان فرقی نمی‌کند که نتیجه چه خواهد بود؛ حتی اگر باعث شوند همسرشان یا هر کس دیگری به خاطر این رفتار احساس بدی پیدا کند. تنها چیزی که برای چنین کسانی اهمیت دارد این است که به هر قیمتی اثبات کنند که خودشان درست می‌گویند و درست رفتار می‌کنند و طرف مقابل اشتباه کرده است یا اینکه آن‌ها زرنگ‌تر و قوی‌تر بوده‌اند و توانایی بیشتری نسبت به شخص مقابلِ خود داشته‌اند. برای چنین آدم‌هایی، کم نیاوردن و برنده‌شدن در بحث، نوعی موفقیت محسوب می‌شود و اهمیت زیادی به این موضوع می‌دهند.
من زنده ام و غزل فکر میکنم
پس اگر شما از آن دسته آدم‌هایید که در رابطه‌تان بیش از اندازه احساس راحتی می‌کنید بیایید رابطه‌تان را بازسازی کنید و توجه و تمرکزتان را روی بخش‌هایی که نیاز است بگذارید. اگر کارهایی وجود دارند که احساس می‌کنید انجام دادنِ آن‌ها خیلی آسان و راحت است، برای آن‌ها اندکی بیشتر تلاش کنید. بیایید شور و ذوق را به رابطه برگردانیم و کمی بیشتر به هم توجه کنیم.
من زنده ام و غزل فکر میکنم
از همهٔ کسانی که این کتاب را می‌خوانند می‌خواهم هر قدمی را که می‌خواهند و نیاز است بردارند تا بتوانند به یاد بیاورند که در ابتدا چه احساسی داشتند. تازگی و نشاط را به رابطهٔ خود برگردانید. هر کاری که باعث می‌شود همه‌چیز دوباره در رابطه‌تان جدید شود انجام دهید. بسیاری از روش‌هایی که قرار است دربارهٔ آن‌ها صحبت کنیم به شکلی طراحی شده‌اند تا به ما کمک کنند که به این هدف برسیم.
من زنده ام و غزل فکر میکنم
وقتی در رابطه‌ای، بیش از اندازه با طرف مقابل راحت می‌شویم گاهی‌اوقت کمی زیادی با آن شخص احساس راحتی می‌کنیم و میل و نیازی را که برای انجام دادن کارهای کوچک برای هم‌دیگر داشتیم از دست می‌دهیم. ممکن است مانند قبل از هم تعریف و تمجید نکنیم و همچنین به طرف مقابل‌مان نگوییم که چه احساسی به او داریم. دوباره می‌گویم، به این علت نیست که هم‌دیگر را به اندازهٔ کافی دوست نداریم، بلکه شاید به این خاطر باشد که اخیراً کمی کم‌تر به هم‌دیگر اهمیت می‌دهیم.
من زنده ام و غزل فکر میکنم

حجم

۱۱۱٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۵۲ صفحه

حجم

۱۱۱٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۵۲ صفحه

قیمت:
۳۹,۰۰۰
تومان